زلزلهزدگان با تنگدستی به استقبال سال نو میروند
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری آنا، کشورمان در سالی که روزهای پایانیاش را سپری می کنیم، متحمل اتفاقات و حوادث متعددی شد که از جمله آنها وقوع زلزله 7.3 ریشتری در استان کرمانشاه بود.
هممیهنان در استانی که هوای کوهستانی دارد روزهای سردی را پشت سر گذاشتند و اگر کمک و همدلی مردم دیگر استانها نبود، این حادثه عواقب وحشتناکتری را به دنبال داشت.
در این میان اهالی رسانه برای تهیه گزارش از سوی کانون راهنمایان کشور برای پوشش یازدهمین گردهمایی راهنمایان گردشگری عازم کرمانشاه شدند. از نخستین روز ورود به استان دریافتیم که اگرچه این فاجعه صدمات چندانی در شهر کرمانشاه ایجاد نکرده اما روحیه مردم نشانه و گواهی روشنی بر تاثیرات این حادثه دلخراش دارد.
در دومین روز این سفر، برای تهیه گزارش به منطقه آسیب دیده عازم شدیم. با خروج از کرمانشاه چشم به جاده پر پیچ و خمی بستیم که به مناطق زلزلهزده میرسید. بعد از گردنه پاتاق جریان هوای منطقه تغییر محسوسی داشت که به گفته راهنمایان به دلیل کاهش ارتفاع هزار متری از سطح دریا روی میدهد. بعد از چند پیچ در خروجی سمت چپ جاده به روستای پاتاق با قدمت 1400 سال رسیدیم.
نخستین خانههای آبادی به منزلی راه داشت که با زلزله ویران شده و با ترکهایی که بر سینه دیوار نقش بسته بود صاحبخانه را وادار به کانکسنشینی و چادر نشینی کرده بود. صاحب چادر زنی به نام فاطمه شیرانی بود که با هر بارش باران، مجبور به تمیز و خشک کردن وسایلی میشد که حالا تمام داراییاش به حساب میآمدند. او با زبان محلیاش اول شکر خدا را به زبان میآورد که جانش را در این زلزله به او بخشیده و در ادامه از مریضی همسری حرف زد که غدههایی بر روی پا در آورده و این روزها با کمکهای مردمی درحال شیمی درمانی است. او میگفت، در زمانی که درجه داران آمدند مقداری پول به او دادهاند که تمام آن را خرج سوزاندن 8 غده روی پای شوهرش کرده است.
زن پاتاقی کانکسهای اهدایی را که امروز خانواده هشتنفریاش را در خود جای داده بود تنها داراییاش و مالش از دنیا معرفی میکرد. در حالی که یادآوری هر لحظه از زلزله اشک را از چشمانش سرازیر میکرد از مشکل آب آشامیدنی سخن گفت که قطعا کلیه سالمی برایشان باقی نخواهد گذاشت.
خانواده شیرانی پیش از زلزله از طریق کشاورزی و دامداری امرار معاش میکردند و با وقوع این حادثه تنها با 60 هزار تومانی که کمیته امداد به خانواده پرجمعیتش پرداخت میکند، زندگی میگذرانند. او هر روز با رفتن به سر جاده و جمع کردن شیشههای نوشابه پول نان روزانهاش را بدست میآورد.
کمی آنطرفتر زن 60 سالهای به نام حمیده دارابی ساکن بود که نه همسر داشت و نه فرزندی. او هم یکی از کسانی است که با 30 هزار تومان کمیته امداد و 40 تومان یارانه گذران روزها میکند. دارابی که شنوایی قوی هم ندارد نمیتواند به دنبال دریافت کمکهای بیشتر رود و مجبور است در خانهای کاهگلی بماند و شرایط امروزش را تحمل کند.
با گذر از روستای پاتاق مقصد بعدی که به گفته بومیان منطقه، عمق فاجعه در آنجا بوده، به سرپل ذهاب رسیدیم. این شهر از مناطق تاریخی استان کرمانشاه است که وجود سنگنوشتههایی چون «آنو با نینی» تمدن و غنای فرهنگیش را در ذهن و چشم هر گردشگر و رهگذری یادآوری و ترسیم میکند. اگرچه بخشی از این شهر بر اثر زمین لرزه ویران شده اما با وجود کهنترین کتیبهٔ سنگی آسیا، آبشار پیران، ارتفاعات دالاهو و آرامگاه احمد بن اسحاق هنوز هم یکی از شهرهای مهم و پرجاذبه استان کرمانشاه است.
با ورود به شهر با حجمه قابل توجهی از چادرهای مشمعی روبهرو شدیم که ترس و وحشت از سرما در شبهای زمستانیاش قلبها را به درد میآورد. به گفته بومیان، تازه از بارش باران رها شده بودند اما هنوز نم و رطوبت از روی پتوهایی که به عنوان فرش استفاده میکردند، خشک نشده بود. با یکی از بومیان به نام طلیعه الیاسی که مشغول شستن ظرفها بود گفتگو کردم، از آبی که با لوله به بیرون چادرها کشیده شده بود پرسیدم. لولهکشی آب را از جمعآوری پولی میدانست که هر خانواده بابتش 7 هزار تومان تقبل کردهاند. به گفته او با پول 10 خانواده لوله کشی انجام شده اما همچنان مشکل استحمام پابرجا است. او در میان جملاتی که به زبان میآورد به بچه دوسالهای اشاره کرد که بر اثر ترس در زمان وقوع زلزله، زبانش بند آمده است.
طلیعه الیاسی در حالی که کودک تبکردهاش را در آغوش داشت از وضعیت زندگیاش حرف میزد که این روزها چطور با کارگری همسرش روزگار میگذراند.
او میگوید: در روزهای نخست زلزله رسیدگیها بسیار بیشتر بود اما اکنون مدتهاست که کسی به آنها رسیدگی نمیکند.
خانم الیاسی وضعیت نابسامان حمامهای شهر را یکی از مشکلات بزرگ مردم منطقه معرفی کرد که باعث میشود بسیاری از زنان دهها روز نتوانند استحمام کنند، یا مجبور باشند در چادرهایی که از هر گوشهاش هوای سرد وارد میشود حمام کنند. او چادر همیشه خیسش را آزاردهندهترین وضعیتی میدانست که اکنون در حال عادی شدن است.
کمی آنطرفتر زنی زندگی میکرد که به دلیل افتادن آجر بر روی مهرههای پشت سرش قادر به حرکت دادن گردنش نبود. به گفته وی پزشکان شرایط بوجود آمده را ناشی از فاصله افتادن میان مهرههای گردن دانستهاند.
با گذر از روی پل به سمت بخش مرکزی شهر حرکت کردیم، تعداد خانوارهایی که هنوز در چادرها زندگی میکردند قابل شمارش نبودند، البته برخی از بومیان میگفتند که بسیاری از خانوادهها بیش از دو کانکس گرفتهاند و برخی دیگر هنوز نتوانستهاند چادرها را ترک کنند.
نکته جالب توجه خانههای سربه فلککشیدهای بودند که کمی آنطرفتر از چادرها یا ساختمانهایی که حتی بر رویشان نوشته شده که خطر تخریب و ریزش آنها زیاد است، قرار داشتند.
با پرسهای یکساعته در میان کوچههای شهر سرپل ذهاب با پیرمرد 68 سالهای به نام خسرو فرشیدپور آشنا شدم که در مقابل خانه در حال ریزشش چادر زده بود. او که پیش از این گچکار سرپل ذهاب بوده، میگفت با اینکه در جوانی به قدری قدرت داشته که سنگهای خانهاش را به تنهایی جابجا میکرده اما اکنون بخاطر وضعیتش از زندگی سیر شده است.
خسرو فرشیدپور میگفت: من نه سواد دارم و نه توانایی کار کردن. رییس جمهور کشورمان برای دقایقی آمد و نگاهی اجمالی به سرپل ذهاب کرد اما حمایتی که باید از مردم انجام شود صورت نگرفته است. در حالی که به برخی از مردم حتی چادر هم داده نمیشود، برخی دیگر که پارتی دارند راحت کانکس گرفتهاند و در این بین افرادی هم بودهاند که حتی کانکسهایی را که میگرفتند به دیگران میفروختند.
او که این روزها وضعیت جسمانی چندان مساعدی ندارد میگوید، هر بار که به کلینیک شهر مراجعه میکند، در همان لحظات اولیه او را به صندوق میفرستند و این در حالی است که برخیها چون او، قادر به کار کردن نیستند و پولی هم برای درمان ندارند.
خدمات درمانی رایگان یکی از درخواستهایی بود که وی از مسئولان استانی و کشور خواستار بود.
انتهای پیام/