صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۴۱ - ۰۶ فروردين ۱۳۹۷
گفت‌و‌گوی متفاوت آنا با یک روحانی جوان؛

مادرم دوست نداشت آخوند باشم!/منبرهای مجازی‌ام طرفداران زیادی دارد

طلبه‌ها و روحانیون دنیای متفاوتی دارند؛ برعکس برخی تصورات آخوندهایی هم هستند که کارشان منبر رفتن نیست. حامد قربان ‌زاده، از آن آخوندهایی است که کارهای متفاوتی در زندگی‌اش تجربه کرده است؛ از کار و کاسبی بازاری گرفته تا تغسیل اموات در بهشت زهرا(س)!
کد خبر : 261476

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری آنا، حامد قربان‌زاده، 31 ساله است، طلبه سطح چهار حوزه یا همان معادل دکترای دانشگاهی و از شاگردان درس خارج مقام معظم رهبری است. با اینکه دانشگاه درس می‌دهد و منبر می‌رود؛ اوقات بیکاری‌اش را هم می‌رود بهشت زهرا(س) و اموات را غسل و کفن می‌کند. متولد تهران و بچه افسریه است؛ البته یک فرق بزرگ با بقیه روحانیون دارد و آنهم این است که در خانواده‌ای غیرمذهبی چشم به جهان گشوده است.


18 ساله است که تصمیم می‌گیرد در بسیج ثبت‌نام کند. به دنبال در ورودی حوزه بسیج می‌گردد که اشتباهی وارد اتاق حوزه علمیه می‌شود. مدتی را با طلبه‌ها به بحث و گفت‌وگو می‌نشیند. موقع ناهارشان هست و او را به خوردن استامبولی دعوت می‌کنند و انگار از همانجا نمک‌گیر حوزه می‌شود. به هیچ عنوان در رویاهایش به طلبه شدن فکر هم نمی‌کرده چون خانواده‌اش مذهبی نبودند، اما حضور یک فرد در زندگی‌ حاج آقای قربان‌زاده همه‌چیز را تغییر می‌دهد.


در ابتدای مصاحبه از او می‌پرسم که دوست دارد او را به چه اسمی صدا کنم؟ حاج‌آقا یا آقای قربان‌زاده؟ لبخندی را که از ابتدای حضور در خبرگزاری بر لب دارد، مجددا تکرار می‌کند و می‌گوید: «فرقی نمی‌کند. هرچیزی که دوست دارید؛ هرکسی مرا به یک اسمی صدا می‌کند. مثلا مادرم به من می‌گوید سید؛ پس هرطور راحتید.»


* با توجه به پیشینه خانواده‌تان وقتی متوجه شدند شما تصمیم دارید طلبه شوید، چه واکنش نشان دادند؟


به شدت مخالفت کردند. حتی شاید برایتان جالب باشد مادرم مخالف صددرصد این موضوع بود.


* پس شما چکار کردید؟ چگونه آنها را راضی کردید؟


صبوری. این مهم‌ترین اصل است. امروز مادرم که روزگاری مخالف صد درصد روحانی‌ شدن من بود، جانش به جان من بسته است. 4 برادر دارم که آنها هم روحانیت من را قبول کرده و در هر کاری با من مشورت می‌کنند، به گونه‌ای که من امروز یک شخصیت محوری در خانواده هستم.


* امروز برخی از افراد دید خوبی نسبت به روحانیون ندارند، این دیدگاه تا چه اندازه شما را اذیت می‌کند؟


خیلی کم. در هر جامعه‌ای به صورت متوسط 20 درصد افراد دارای بیماری‌های روانی هستند. اما من بیش از 90درصد از افراد جامعه‌ام، احترام دیدم.


* یعنی تا به امروز کسی در خیابان به شما توهین نکرده، اگر پاسخ‌تان مثبت است، برخورد شما چه بوده؟


بسته به موقعیتی که در آن قرار داشتم واکنش‌های متفاوتی از خود نشان دادم. مثلا همین چند وقت پیش در میدان آرژانتین از اتوبوس پیاده شدم که بلافاصله خانم پیری در مقابلم حاضر شد و شروع به فحاشی کرد. فحش‌های عجیب و غریبی می‌داد؛ من منتظر ماندم تا آن خانم با خیال راحت تمام فحش‌هایش را بدهد. 5 دقیقه تحمل فحش بسیار سخت است، چون ثانیه به ثانیه آن شرایط دشوار می‌گذرد، اما من آنقدر ایستادم تا آن خانم خسته شد. بعد به او گفتم حاج‌خانم چطوری؟ چی شده؟ انگار همین آرامش عاملی برای آرام شدن خانم پیر بود. در نهایت به گفت‌وگو نشستیم و او به من گفت که فرزندم معتاد است، مرا از خانه بیرون انداخته و کتک می‌زند. می‌بینید مشکل جایی دیگر است اما در مکانی دیگر نمود پیدا می‌کند. خدا در کل به من تحمل عجیب و غریبی داده است.


* قبل از اینکه روحانی شوید هم این صبر و تحمل را داشتید؟


بله. این موضوع در ذات من نهادینه شده است. در واقع این صبر و تحمل را در خود دیده‌ام که تصمیم گرفتم روحانی شوم. مثلا در خیابان راه می‌روم و بچه‌های دبیرستانی از کنارم رد می‌شوند به اصطلاح به من تیکه می‌اندازند؛ تمام عشق‌شان این است که یک مارمولک به من بگویند. خب بگویند! اما نوعا احترام می‌بینم، مثلا در همسایگی ما مردی زندگی می‌کند که به شیشه اعتیاد دارد. او به همه فحش می‌دهد، اما به من که می‌رسد می‌گوید «حاج آقا خیلی مخلصیم».



* یکی از عناوین شغلی شما امر به معروف و نهی از منکر دیگران است. تا به حال شده به قصد انجام این کار افراد با شما به تندی برخورد کنند؟


به صورت کلامی هیچ‌کس را امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کنم. اگر بخواهم یک توضیح واضح در‌ این‌باره برایتان بدهم، به تعریف خاطره‌ای می‌پردازم. حدودا 6 سال امام جماعت یک مدرسه دخترانه در شمال شهر بودم. حالا شما تمام شرایط دختران دبیرستانی بالاشهر را در کنار هم بگذارید. یکبار وارد نمازخانه شدم و دیدم دختری در حال نواختن گیتار آن هم در محلی است که باید در آنجا نماز خوانده شود؛ پس از مدتی به او گفتم دخترم فلان آهنگ را بلدی؟ گفت بله و شروع به نواختن کرد. کمی صحبت کردیم، هیچ‌ گلایه‌ای به او نکردم، اما زمانی که دخترهای دیگر وارد نمازخانه شدند به من گفت حاج‌آقا اگر بخواهم نماز بخوانم باید چه کار کنم؟ وضو گرفتن بلد نیستم!‌ او را با یکی از بچه‌ها که می‌دانستم وضو گرفتن بلد است فرستادم و سپس، آن دختر یکی از کسانی شد که هر روز برای نماز خواندن به نمازخانه می‌آمد. جالب این بود که هفته بعد مدیر مدرسه من را صدا کرد و گفت: یکی از اولیا آمده و می‌گوید شما به چه حقی دختر من را نمازخوان کرده‌اید، من دوست ندارم او نماز بخواند. در دانشگاه نوعا کلاس‌هایم را به بحث آزاد می‌گذرانم؛ بدون اینکه هیچ نمره‌ای در نظر بگیرم.


* چرا با تمام این تفاسیر دیدگاه‌ها نسبت به روحانیون منفی است؟‌


نقص به خود ما برمی‌گردد. من مقصر اصلی را در این سیستم یک عده خشک‌مقدس می‌دانم یا به نوعی یک عده مقدس‌نما! امام‌خمینی‌(ره) می‌فرمایند «ضربه‌ای که برخی روحانیون به اسلام زدند، کفار نزدند در واقع ضربه‌ای که خشک‌مقدس‌‌ها به اسلام زدند، منافقین به اسلام نزدند.»


* چگونه می‌توان این دیدگاه منفی را تغییر داد؟


ما اگر الگوی‌مان را مقام معظم رهبری قرار دهیم، بسیاری از این سوال‌ها به پاسخ می‌رسد. امروز ما با نسل جدیدی مواجه هستیم، ممکن است حجاب را رعایت نکنند اما نمازشان سرموقع باشد و ترک نشود. از من هم ایمان‌شان بعضا قوی‌تر است. متاسفانه ما مذهبی‌ها دیدگاه‌مان صفر و یک است. این دیدگاه صفر و یکی باعث شده ما فکر کنیم عده زیادی قرار است به جهنم بروند. این دیدگاه بزرگترین آسیب به دین است. هستند عده‌ای که مدتی را حزب‌اللهی می‌شوند، نماز شب می‌خوانند، اما پس از مدتی از آن‌ور بوم می‌افتند و حتی دیگر نمازهای یومیه‌شان را هم نمی‌خوانند. شاید به خاطر این است که عده‌ای فکر می‌کنند باید شبیه آیت‌الله بهجت شوند. نماز شب می‌خوانند تا چشم برزخی پیدا کنند و باطن افراد را ببینند. در صورتی که از ریشه این مسائل قابل قبول نیست، مگر چند نفر می‌توانند آیت‌الله بهجت شوند. این خط‌کش‌هایی که ما تعیین کرده‌ایم باعث شده عموم مردم نسبت به یکدیگر بدبین شوند. در درون خانواده می‌بینید که بر سر همچین موضوعاتی یک خواهر و برادر از یکدیگر متنفرند، برای این موضوع باید فکری شود.


* پس شما معتقدین که روحانیون مسئول بهشت و جهنم مردم نیستند؟


حتما هستند؛ اما به زور نیستند. در سوره طه خطاب به پیغمبر آمده است که «تو قرار نیست همه مردم را به بهشت برانی». عده‌ای نمی‌خواهند به بهشت بروند، وظیفه ما بشارت و انذار است. هرکس بخواهد قبول می‌کند و هرکس هم نخواست قبول نمی‌کند. وظیفه ما این است که اگر حکومت اسلامی را تشکیل دادیم، زمینه بشارت و انذار را بیشتر فراهم کنیم.


* حاج آقا ازدواج کرده‌اید؟


بله و در حال‌حاضر دو بچه دارم. یک دختر و یک پسر.


* برای ازدواج چادری بودن همسرتان جزو معیارهای شما بود؟


نه اصلا، اما با گذشتن سال‌هایی که در کنار همدیگر زندگی کرده‌ایم امروز می‌توانم قسم بخورم که همسرم ایمانش از من بیشتر است و این خیلی مهم است. آقای مجتهدی می‌فرمایند «روحانی خوب، روحانی است که همسرش پشت سر او نماز بخواند». این نکته بسیار مهمی است، یعنی اینکه همسرت تو را قبول داشته باشد که شکر خدا همسرم همین اندازه من را قبول دارد.


* شما فقط روحانی هستید یا در کنار آن به فعالیت‌های دیگری هم می‌پردازید؟


خیر. من در حوزه بورس، بانک و نوشتن کتاب نیز فعالیت می‌کنم. کتاب‌هایی در باب صرفه‌جویی اقتصادی نوشتم. از کودکی شم اقتصادی من بسیار خوب بود؛ یادم هست که در همان دورانی که 12-13 سال بیشتر نداشتم، برادر بزرگترم به من زنگ می‌زد و قیمت دلار و یا نفت برنت را از من می‌پرسید. من به افراد زیادی مشاوره اقتصادی می‌دهم. البته امروز این کار را از باب احساس تکلیف انجام می‌دهم. مثلا در کانال تلگرامی‌ام اطلاعات اقتصادی را در اختیار دیگران قرار می‌دهم.



* پس یعنی شما در فضای مجازی هم فعالیت می‌کنید؟


بله. من هم کانال تلگرامی دارم و هم در اینستاگرام یک صفحه دارم که بعضا اطلاعات اقتصادی را در آنها قرار می‌دهم. البته در اینستاگرام منبرهای مجازی هم می‌روم و این منبرهای اینستاگرامی بسیار پرطرفدار است.


* به غیر از فعالیت‌هایی که از آن نام بردید، دیگر چه کارهایی انجام ‌داده‌اید؟


برای رفع نیازهای شخصی خودم دوره‌های هلال‌احمر دیدم و حتی تا به امروز مواردی پیش آمده که جان تعدادی را هم نجات داده‌ام، البته مدتی است که در غسالخانه هم فعالیت می‌کنم.


* یعنی احکام میت را انجام می‌دهید یا آنها را می‌شویید؟


در گذشته برای میت نماز می‌خواندم یا در زمان احتضار بالای سر افراد حاضر می‌شدم. حتی زمانی هم تعدادی میت را دفن کرده بودم؛ اما هیچ میتی را غسل نداده بودم. دوست داشتم این کار را هم انجام دهم، دوستانم گفتند می‌توانم به عنوان تطهیرکننده داوطلب در کانون تطهیرکنندگان داوطلب حاضر شوم و از این طریق در بهشت‌زهرا(س) و در غسالخانه مشغول به کار شدم.


* اولین میتی را که غسل دادید به یاد می‌آورید؟


بله. ایشان یک شهید مدافع حرم بودند. شهید محمد عبداللهی اولین فردی بود که او را در غسالخانه غسل دادم.


* زمانی که برای اولین‌بار می‌خواستید این کار را انجام دهید، دچار تشویش شدید؟


خیر. من از جنازه نمی‌ترسم و هیچ حس و حال خاصی هم ندارم. اما این کار برایم جالب است و از آن جالب‌تر همزمان شدن ورود شهید مدافع حرم به غسالخانه با آغاز کار من بود. تا به امروز بیشتر از 100 جنازه را شست‌وشو داده‌ام.


* اگر قرار باشد جنازه یک آشنا را هم بشویید، حس خاصی را هم در شما ایجاد نمی‌کند؟


خیر. این کار را هم انجام دادم. همین چند وقت پیش جنازه همکار رسانه‌ای شما آقای علیرضا طلیانی خبرنگار ایسنا را شست‌وشو دادم. ایشان یکی از رفقای من بودند. بارها شده کودکانی را شست‌وشو داده‌ام که همسن و سال فرزندان خودم بوده‌اند یا مردی را شستم که درست همسن و سال من بوده یا شمایلش شبیه به من! این کار به مرور زمان از یک جهت برای آدم عادی می‌شود و از طرفی دیگر یک تذکر است.


* تا حالا مرده‌هایی را که شستید در خواب هم دیده‌اید؟


بله. اتفاقا تنها مرده‌ای را که خواب دیدم همین آقای علیرضا تلیانی بود. این در حالی است که من بسیار کم خواب می‌بینم.


* در حوزه‌های هنری چه فیلم‌هایی می‌بینید یا چه کتاب‌هایی مطالعه می‌کنید؟


بیشتر فیلم‌های خاص تماشا می‌کنم. یعنی تلاش می‌کنم تا وقتم را برای فیلم‌های معناگرا بگذارم. البته اهل سینما رفتن نیستم و بیشتر فیلم‌ها را در خانه نگاه می‌کنم. در زمینه کتاب هم، کتاب‌های اقتصادی، روانشناسی، جامعه‌شناسی مطالعه می‌کنم و اخیرا تاریخ طبری را به پایان رساندم.


..................................................


گفت‌و‌گو از الهه خانی و شاهرخ صالحی کرهرودی


انتهای پیام/

ارسال نظر