ماجرای تاکسی گرفتن امام در ۱۲ بهمن ۵۷ چه بود؟
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، نقش ارتش در انقلاب اسلامی و پیروزی آن شاید یکی از نقاط مبهم در تدوین تاریخ معاصر ایران باشد. بعضاً مورد سوءظن قرار گرفته شده، اما با واکاوی نقش این نهاد نظامی متوجه میشویم که نیروهای ارتشی حدالمقدور تلاش کرده اند که مانعی بزرگ در به ثمر رسیدن انقلاب شکوهمند ایران نباشند. امیر سرتیپ حیدری که مدتی جانشین رئیس ستاد ارتش بوده است در خصوص نقش ارتش میگوید. او معتقد است که اگر این نیرو در مقابل مردم قرار میگرفت پیروزی انقلاب اسلامی به تاخیر میافتاد.
وی از خاطرات خود از آن روزهای خود میگوید و معتقد است که 21 بهمن کار رژیم تمام شده بود. سرتیپ حیدری که این روزها رئیس کانون بازنشستگان آجا است و در خصوص نقش ارتش گفت: من در مرداد سال 57 سروان دو سال خدمت بودم و برای دوره عالی به دانشگاه جنگ فراخوانده شدم برای دوره عالی هم معمولاً افسران ارشد یعنی سرگرد و بالاتر احضار میشود، البته تعداد معدودی سروان که ما هم جزئی از آنها بودیم برای این دوره دعوتشده بودیم و من در ماههای منتهی به انقلاب درواقع دانشجو محسوب میشدم.
وی ادامه داد: من این توضیح را بدهم که در مراکزی مثل دانشگاه امام علی (ع) و دورههایی مثل دافوس افسران به نام دانشجو وارد میشوند و مأموریت خاصی به آنها محول نمیگردد؛ لذا بهصورت طبیعی ما در حکومتنظامی نبودیم، یعنی در واحدی حضور نداشتیم که مسئولیت حکومتنظامی را بر عهده آن گذاشته باشند.
سرتیپ حیدری افزود: این فراغت باعث شد که مطالعه بیشتری در خصوص انقلاب داشته باشیم و بدانیم که خواست مردم چه چیزی است؛ در دورهای که ما شرکت کرده بودیم مجموعاً 336 نفر حضور داشتند که قطعاً هم همه یک فکر نبودیم و افرادی در بین ما بودند که یا ساواکی و یا افسران ضداطلاعات باشند که البته ما از حضور آنها خبردار نمیشدیم. چون اجارهبها در تهران بالابود و من و دو نفر دیگر از همدورهایها، منزلی را نزدیک دانشگاه اجاره کردیم و خانواده را همراه خود به تهران نیاوردیم و در همان منزل هم کتب شهید مطهری، شریعتی و بیانیههای امام را مطالعه میکردیم.
رئیس کانون بازنشستگان با تفکیک بین امرا و بدنه ارتش در جریان انقلاب ادامه داد: میخواهم این را عرض کنم که در برخورد ارتش با انقلابیون باید تفکیک قائل شد؛ یکسری امرای ارتش بودند که مسئولیتهای بالا را در اختیار داشتند، البته من دینم را نمیفروشم و نمیگویم آنها مسلمان نبودند، خیر! ما بعدها شنیدیم که برخی از آنها اهل نماز بودند و سجادهشان را هم، همراه خودشان همیشه داشتهاند، اما بههرحال مسئولیتهایی را داشتند و آن مسئولیتها وظایفی را برای آنها ایجاد کرده بود. بههرحال قشر محدودی از این امرا بودند که اقدام به سرکوب و یا دستور سرکوب انقلابیون و مردم را صادر میکردند.
وی افزود: در کنار این امرا، قشر دیگر ارتش که همان پیکره و بدنه آن بود قرار داشت. این پیکره را جوانان تشکیل میدادند. وقتی سربازها، درجهداران و افسران جوان برای حکومتنظامی فراخوان میشدند باحالت «نگون فنگ» حاضر میشدند. اصطلاح نگون فنگ یعنی وقت سر اسلحه پایین باشد و در ارتش به معنی عزاست.
*اگر انقلاب پیروز نمیشد امثال شهید صیاد اعدام میشدند!
او ادامه داد: وقتی این افسران و درجهداران به خیابان میرفتند ما ناامیدی و اعتراض را در چهره و روحیه آنها میدیدیم و با این حالت [نگون فنگی]نشان میدادند که انجام حکومتنظامی برای آنها عزاست. این حرکت از 56 شروع میشود و به سال 57 و وصل میگردد. پیکره ارتش به اینگونه بود. آرامآرام که به پیروزی انقلاب نزدیک میشویم مشاهده میکنیم که امثال شهید صیاد در بازداشتگاه ارتش هستند. یعنی اگر انقلاب پیروز نشده بود این افراد را اعدام میکردند. عرض من این است که ارتش یکپارچه نبود.
جانشین اسبق ستاد مشترک ارتش در خصوص سرکوب مردم در میدان ژاله هم گفت: بعد از حادثه 17 شهریور یا همان میدان ژاله سابق حادثهای پیش آمد که ما فهمیدیم در همان دوره عالی که حضور داریم همهی نیروها یکدست نیستند. به یاد دارم فردای آن روز وقتی به کلاس رفتیم سرهنگ فروزان که بعد از انقلاب مدتی فرمانده ژاندارمری شد استاد رکن سه [عملیات]ما بود و بعداً فهمیدیم نیروی انقلابی و از حامیان مردم است.
سرتیپ حیدری ادامه داد: در ابتدای کلاس افسری به نام اسدالله ملکشاهی از ایشان وقت خواست و گفت: استاد من حرف دارم و با الفاظی که من نمیخواهم آن را اینجا بازگو کنم عنوان کرد که چرا دیروز این جنایتکاران این خائنین اینچنین کاری [کشتار 17 شهریور]را انجام دادند و اسم فرمانده هان بالای نیروی زمینی را آورد. این حرف ایشان با واکنش استاد مواجه نشد و ایشان لبخندی زد و همین کار هم موجب همهمهای در کلاس 16 نفرِ ما شد.
وی افزود: صحبتهای سروان ملکشاهی مورد اعتراض دو افسر ارشد که بعداً مشخص شد از ضداطلاعات بودهاند روبهرو شد و یکی از آنها ضداطلاعات دانشگاه را خبر کرد و موجب شد که ما و استاد محاکمه شویم. این ماجرا باعث شد که بعداً در ارتباطات زبانی متوجه شویم که از آن جمع 300 نفرِ 64 نفر دارای روحیه انقلابی هستیم. بعدها هم نماینده ما با یکی از علما تماس گرفت و خواستار این شد که پادگان را ترک کنیم که ایشان گفته بود این کار را انجام ندهیم و در همان پادگان کارهای انقلابی را انجام بدهیم.
*روز 21 بهمن به مردم آموزش تیراندازی میدادیم!
این فرمانده اسبق و عالی رتبه ارتش در خصوص کمک نیروهای ارتش در تسخیر پاسگاهها و آموزشهای میدانی به نیروهای مردمی هم گفت: این مسائل گذشت و ما در 21 بهمن -که حقیقتاً این روز کار انقلاب تمامشده بود- دانشگاه را تعطیل کردیم و در بین مردم حضور پیدا کردیم. وقتی به میدان توپخانه رفتیم متوجه شدیم که تعدادی اسلحه به دست مردم افتاده است و آنها در حال تیراندازی بهسوی مخابرات، شهربانی و ژاندارمری و... هستند؛ مشاهده کردیم که آنها آموزش ندیدهاند و ممکن است که با این وضع تیراندازی ضایعاتی به بار بیاورند. آنها را راهنمایی کردیم و به آنها گفتیم که هدفشان از تیراندازی چیست؟ و میخواهند چهکاری انجام دهند؟ به آنها تذکر دادیم که با این وضعیت تیراندازی کلی از مردم را از بین میبرند و بهنوعی به آنها آموزش دادیم که چگونه تیراندازی کنند و پاسگاهها را بگیرند!
وی افزود: درواقع نمیخواهم از تعداد معدودی از امرای ارتش و کسانی که در میدان ژاله آن کار را انجام دادند دفاع کنم بلکه بهعنوان یک جوان انقلابی آن روزها میگویم انقلاب اسلامی قطعاً پیروز میشود و در این شکی نیست، اما اگر ارتش کمک نمیکرد انقلاب با تأخیر پیروز میشد.
او ادامه داد: آن زمان روی ارتش حساب میکردند و آن را حامی حکومت و سلطنت میدانستند، شما تحقیق کنید که آیا هلیکوپتر یا هواپیمای بلند شد که علیه مردم اقدام کند؟ درحالیکه میتوانستند. اما این کار اتفاق افتاد. آیا تانکی به خیابان آمد که مستقر شود و مثلاً ساختمانی را بزند؟ هیچوقت این اتفاق نیفتاد. واقعی که در گارد شاهنشاهی پیش آمد همگی نشان از همراهی و کمک ارتش بود. از طرف دیگر هلیکوپتری که امام را به همراه مرحوم حاج احمد آقا و ناطق نوری به بهشتزهرا برد مگر ارتشی نبود؟ اگر این خلبان انقلابی نبود میتوانست جایی برود که دسترسی به امام مقدور نباشد.
رئیس کانون ارتش یکی از کمکهای ارتش که هیچ جا به آن اشاره نشده است را تشکیل یگان حفاظت امام توسط دژبانهای ارتش عنوان کرد و گفت: جالب اینجاست که طبق مطالعات و تحقیقات بنده بیش از 200 نفر از دژبانان ارتش که بیشتر از نیروی هوایی و هوانیروز بودند انتظامات ورود امام به تهران را بر عهده داشتند. شما اگر عکسها را ببینید متوجه میشوید که تمام افرادی که در پای هواپیما بهعنوان انتظامات حضور دارند از نیروهای ارتش هستند این افراد تا بهشتزهرا هم همراه امام بودند؛ سرپرست این افراد «سرتیپ فرجی فر» بوده که الآن هم در قید حیات هستند. سرهنگ امرالله آسترکی، سرهنگ محمدعلی ساعدی، ستوان علاءالدین آرین، ستوان مصطفی نظری و تعداد زیادی که جزء آنها بودهاند و نفرات انقلابی ارتش محسوب میشدند.
*امام در 12 بهمن تاکسی گرفتند!
سرتیپ حیدری به ذکر خاطرهای به نقل از آقای ناطق نوری پرداخت و ادامه داد: جالب است که بعد از برگشت از بهشتزهرا وقتی از ازدحام میشود و خلبان نمیداند کجا برود، امام به خلبان میگویند به بیمارستان هزار تختخوابی بروید. داستانی که ما از زبان آقای ناطق شنیدیم به این صورت است که امام میگویند وقتی به آنجا رسیدیم تاکسی صدا بزنید که بهصورت ناشناس نزد فامیلی که در جوادیه داریم برویم. امام پس از 14 سال تبعید به منزل آن آشنا میرود که قطعاً همه آنها به استقبال امام رفته بودند!
او گفت: در 19 بهمن هم بخش عمده از نیروی هوایی که همان «همافران» هستند میآیند و با امام بیعت میکنند. بنده تعداد زیادی از بچههای نیروی زمینی را میشناسم که در زندان بودند، تعداد زیادی هم داریم که جزء نیروهای سیاسی ارتش محسوب میشدند و به همین دلیل بازداشت و زندانی بودند.
جانشین اسبق ستاد مشترک ارتش به اقدام انقلابی تیپ همدان اشاره کرد و گفت: جالب است وقتی برای حکومتنظامی تیپ همدان را به تهران فراخوان زدند و تیپ هم به سمت تهران حرکت میکند در بین راه جوانان ارتش تمام سلاحها را از کار میاندازند و اسلحه، توپ و تانک تیپ همدان ازکارافتاده میشود و وقتی به تهران میرسد عملاً کارایی ندارد.
وی افزود: در کنار این مسائل باید به این نکته هم توجه کرد که هیچگاه ارتش دستوری مبنی بر قلعوقمع مردم برای حفظ حکومت صادر نکرد و از طرفی بسیاری از پادگانها خودخواسته سلاحها را در اختیار مردم قراردادند و مقاومتی در این زمینه از خودشان نشان ندادند.
منبع: دانشجو
انتهای پیام/