صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
عبد‌الله گنجی*

رهبری نظام بعد از امام چگونه شد؟

برخی از اصلاح‌طلبان بر این باورند که مدیریت نظام بعد از امام متفاوت شد و برخی با صراحت می‌گویند از اهداف انقلاب اسلامی منحرف شدیم.
کد خبر : 258255

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، برخی از اصلاح‌طلبان بر این باورند که مدیریت نظام بعد از امام متفاوت شد و برخی با صراحت می‌گویند از اهداف انقلاب اسلامی منحرف شدیم. عباس عبدی معتقد است بعد از امام دچار شکاف شدیم. اکنون که در آستانه سالگرد انقلاب اسلامی هستیم کنکاش درباره چنین موضوعاتی مهم و ضروری است. برای درک صحیح و منصفانه این مسئله باید سه نکته را با هم بررسی نماییم: اول اینکه امام چه می‌خواستند؟ دوم اینکه نسبت رهبری بعد از امام با آن خواسته‌ها چیست؟


سوم اینکه نخبگان حکومت بعد از رحلت امام چه نسبتی با خواسته‌های ایشان پیدا کردند؟


یکم: امام فلسفه قیام خود را چه می‌دانستند و در طول 10 سال حکومت بر چه مسائلی مستمراً تأکید داشتند؟ اساسی‌ترین حرف امام را می‌توان بر محورهای ذیل خلاصه کرد:


1- عدم جدایی دین از سیاست


2- مسئولیت حکومت به هر دو بعد مادی و معنوی انسان


3- اصرار بر زی‌ طلبگی در روحانیت


4- حمایت از جنبش‌های اصیل اسلامی


5- حمایت از مستضعفان عالم


6- تأکید بر دائمی بودن مبارزه


7- اصرار بر مبارزه و «خرد کردن چنگ و دندان ابرقدرت‌ها» خصوصاً آمریکا


8- اصرار بر نابودی صهیونیسم در جهان


9- اصرار بر قاعده نفی سبیل و اصل نه شرقی و نه غربی


10- عدالت اجتماعی


11- ساده‌زیستی مسئولان و نفی اشرافی‌گری


12- اهمیت ویژه به مسئله فلسطین و ابداع روز قدس


13- اصرار بر سیاسی بودن همه احکام اسلام خصوصاً حج


14- اصرار بر حاکمیت ملت بر سرنوشت خود و کشور


15- توجه ویژه به محرومان و مستضعفان و کوخ‌نشینان در کشور


16- خودکفایی و اصرار بر قطع رگه‌های وابستگی


17- رشد و آبادانی کشور


18- مبارزه با فساد.


دوم: رهبری بعد از امام بر کدام یک از موارد ذکر شده صدها و هزاران بار تأکید نکرده‌اند؟ بر اسلام سیاسی و ابعاد فرهنگی و اقتصادی (توجه به دو بعد حکومت) تأکید نکرده‌اند؟ بر ساده‌زیستی مسئولان اصرار نداشته و خود پیشگام نبوده‌اند؟ بر مقابله جدی با زیاده‌خواهی قدرت‌های بزرگ و حمایت از جنبش‌های اسلامی و نفی صهیونیسم‌ مصمم نبوده‌اند؟ بر عدالت اجتماعی و محرومیت‌زدایی اصرار نکرده‌اند و دولت‌هایی را که بر این مسئله متمرکز شدند، بیشتر حمایت نکرده‌اند؟ ساده‌زیستی ایشان با امام متفاوت است؟...


سوم: حال سؤال این است که کدام مسئله باعث شده است اتهام صدر این نوشته برای بعد از امام به‌کار رود؟ مطالعه اقدامات و اظهارات برخی از نخبگان کشور در فردای امام می‌تواند به روشن شدن مسئله کمک کند. البته گرانیگاه بحث اصلاح‌طلبان دو مسئله است؛ اول مخالفت یا سکوت در قبال اقدامات فرامرزی انقلاب اسلامی در فردای امام و مخالفت با نظارت استصوابی بعد از امام. نخبگان مذکور معتقدند بعد از امام دایره نخبگان واجد صلاحیت برای ورود به قدرت کم شد و این چالش اصلی آنان را با نظام شکل داده است.


برای فهم این مسئله باید سیر حرکت رهبری و نخبگان مذکور را در فردای امام در تقاطع‌های مختلف بازخوانی و اظهارات آنان را نیز لحاظ نمود. برخی اصلاح‌طلبان بر تفسیر دیگری از نظام اصرار دارند اما مسئله را متوجه رهبری می‌کنند. حجاریان با صراحت می‌گوید: «اشتباهاتی که ما خط امامی‌ها در دهه اول انقلاب انجام دادیم اکنون اصولگرایان انجام می‌دهند.» این عبارت اعتراف به تغییر این جماعت است یا رهبری؟ فضای فکری که از فردای امام در حلقه کیان به وجود آمد نشانگر این بود که تفکرات شالوده‌شکن در حیات امام تحت انقیاد بود و با عروج ایشان سر برآورد. حال سؤال این است که حاکمیت چگونه می‌توانست مروجان سکولاریسم و نقادان مبانی اسلام و تشیع در حلقه کیان را در قدرت به رسمیت بشناسد؟ که البته در سال 1376 به رسمیت شناخت. گردانندگان حلقه کیان تغییر کرده بودند یا مبانی نظام؟


آیا ابتدا به ساکن برخی اصلاح‌طلبان در شورای نگهبان گرفتار آمده‌اند؟ یا خود شروع‌کننده قیام علیه وضع موجود بودند؟


مسیر تغییر یافتگان را باید به صورت پلکانی و در قالب کنش – واکنش دید. همانگونه که چپ‌ها در مجلس سوم اکثریت بودند بعد از امام نیز به رغم نظارت استصوابی در مجلس ششم هم اکثریت شدند. همانگونه که زمان امام نخست وزیر داشتند بعد از امام هم دو دوره رئیس مجلس داشتند و دو دوره رئیس‌جمهور. پس داستان چیست؟ یکی از محققان آمریکایی که در زمان اصلاحات به ایران آمد و سپس مطالعات خود را در قالب کتابی با نام «دوام خمینی» به چاپ رساند، معتقد است: «کسانی که نزدیک‌ترین یاران آیت‌الله خمینی در دهه 60 بودند در دهه 70 برای بازگشت دوباره به قدرت، تصمیم به تغییر 180 درجه‌ای ایدئولوژیکی گرفتند و برخی از نقطه نظرات آیت‌الله خمینی را بزرگ (میزان رأی ملت است) و برخی را به کلی نادیده گرفتند و به مروجان لیبرالیسم تبدیل شدند.» اینکه کسانی از منتها‌الیه چپ به مروجان لیبرالیسم تبدیل شدند مسئله مهمی در کشور ماست که نباید به راحتی از آن گذشت. این چرخش چه جرمی را متوجه رهبری بعد از امام می‌کند؟ مهم‌ترین شاخصی که نخبگان چپ را اصلاح‌طلب کرد، شرمندگی یا احساس کمتری در مقابل شاخص‌های حیات سیاسی - اجتماعی غرب بود. راست‌آزمایی اقدامات نظام را از جهت «مدل» و «روش» با آنجا سنجیدند و حقوق بشر غربی را مدلی برای مبارزه با احکام اجتماعی اسلام انتخاب کردند و نطفه قرابت غرب با آنان در همین جا بسته شد. نظام بعد از امام را به مثابه «دموکراسی غربی» خواستار شدند و هیچ مدلی برای استمرار اسلامیت نظام همراه با مردم‌سالاری ارائه نکردند و کم‌کم به استبداد دینی رسیدند و برخی جلای وطن کردند و تریبون‌‌های غرب را برای حمله به نظامی که تا دیروز برایش سینه می‌زدند، انتخاب کردند.


حال اگر رهبری با این جماعت همصدا می‌شدند، کدام یک از راهبردهای امام را دنبال کرده بودند؟ محرومیت‌زدایی؟ استکبارستیزی؟ دفاع از فلسطین، نفی اشرافی‌گری؟ عدم جدایی دین از سیاست؟ و ... کدام؟ آنچه منصفانه باید گفت اینکه عدول‌کنندگان از اهداف انقلاب، در زمان حیات امام محافظه‌کارانه عمل کردند اما بعد از امام احساس کردند می‌توانند اسلامیت نظام را حذف و دموکراسی آرمانی مدنظر را حاکم کنند و برای این کار از تخریب باز‌و‌‌های توانمند نظام تا هجمه به احکام و مسلمات دین و تا تلقی استبدادی - فاشیستی از نظام پیش رفتند و اکنون هم برخی از آنان غبطه بازرگان را می‌خورند و نفی قانون حجاب را فریاد می‌زنند، رهبری باید در این منازعه چه می‌کردند؟ فهم نگارنده از مسیر رهبری این است که اگر قرار است ما به نام دین خدا و در قالب مردم‌سالاری دینی این مسیر را ادامه دهیم، باید درست و صادقانه ادامه دهیم و از تزئین و تحریف دین برای استمرار حکومت استفاده نکنیم و برای ماندن در قدرت به «دین سیاسی» پناه نبریم یا می‌مانیم و براصول اصرار می‌کنیم یا به نام دین، نظام غربی تشکیل نمی‌دهیم و قطعاً اکثریت ملت دیندار ما این را خواهند خواست. نظرسنجی‌ها و مشارکت‌ها دو شاخص برای فهم این مهم است. مشکلات موجود نیز نتیجه پیچیده شدن راه‌‌های مبارزه با انقلاب اسلامی از سوی غرب و عدم اعتقاد به ایستادگی در برخی نخبگان کشور است. اما ورای همه اینها، تاریخ آینده آنچه حق است را چون «درّ» در خود حفظ خواهد کرد و مسیرهای دیگر ماندگار نخواهد شد. تاریخ اسلام و تشیع و تاریخ 200 ساله ایران (دوران آشنایی با غرب) این را با همه وضوح نشان می‌دهد؟ شاید همه این وجیزه در این جمله نوه امام جمع شود که: «مخالفان آیت‌الله خامنه‌ای با امام مشکل دارند»، بدون تردید مهم‌ترین جرم رهبری اصرار بر راه و سیره امام است.


منبع: جوان


انتهای پیام/

ارسال نظر