صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۸:۰۰ - ۰۴ بهمن ۱۳۹۶
امکان‌سنجی تمدن‌سازی اسلامی(6)دکتر خسرو باقری:

جامعه اول باید به تثبیت برسد بعد به تمدن سازی بیندیشد/ تمدن سازی پروسه یا پروژه؟

استاد دانشگاه تهران گفت:جامعه حال حاضر ما هنوز به مرحله تثبیت نرسیده و این یکی از مشکلات مهمی است که باید به رفع و حل آن اندیشید و بعد از مرتفع سازی آن، به فکر تمدن سازی بود.
کد خبر : 254248

خسرو باقری نوع پرست، استاد دانشگاه تهران در رشته‌های فلسفه آموزش و پرورش، فلسفه شناخت و روان و تربیت دینی است. وی درجه دکتری در فلسفه تعلیم و تربیت را از دانشگاه نیو ساوت ولز استرالیا، دریافت کرد و هم اکنون در دانشکده روانشناسی، علوم تربیتی و الهیات دانشگاه تهران مشغول به تدریس است. در زیر پرسش های ما را با محوریت موضوع تمدن سازی از این استاد را می خوانید.
در ادامه بحث از چیستی و چرایی موضوع امکان تحقق «تمدن نوین اسلامی» این بحث حائز اهمیت را برای دکتر خسرو باقری، استاد دانشگاه تهران مطرح کرده و در زیر شاهد این گفتگوی تفصیلی خواهید بود.



*بهتر است در ابتدا بپرسیم، آیا تمدن سازی یک جریان پروسه ای است یا جریانی پروژه ای؟
بله این سوال بسیار دقیق و خوبی است. یعنی می توان تمدن سازی را مانند یک پروژه تعریف کرد و به تحقق آن فکر کرد و برای تحققش در تلاش بود، یا یک «فرآیند» یا «پروسه» است که ابعاد زیادی دارد و ما به آنها تسلط نداریم و خودش باید شکل بگیرد؟ به نظر بنده تمدن پدیده ای تلفیق یافته از هر دوی آنهاست، به این معنا که هم ابعاد پروسه ای و هم ابعاد پروژه ای دارد. بنابراین کسانی که می‌گویند نه ما می‌آییم و تمدن می‌سازیم در فضای پروژه ای به تمدن سازی نگاه می‌کنند. و آنها هم که می‌گویند نمی‌توان تمدن ساخت به صورت یک پروسه به موضوع تمدن سازی نظر دارند. پروژه به این معناست که افرادی آرشیتکت (Architect) گرد هم آیند و برنامه ای برای تحقق تمدن اسلامی بریزند. اینها گمان می کنند می توان طرحی داد و بنای تمدن سازی اسلامی را مانند یک ساختمان ساخت و محقق کرد. بنده نظرم اول تمدن سازی بینا بینی خواهد بود و از طرف دیگر نظرم بر این است که صحبت کردن در باب تمدن و تمدن سازی در جامعه کنونی و وضعیت اکنون ما خیلی زود است.



*چرا گمانتان بر این است که بحث از تمدن سازی در موقعیت کنونی ‌ما زود است؟
جامعه حال حاضر ما هنوز تثبیت نشده و این یکی از مشکلات مهمی است که باید به رفع و حل آن اندیشید و بعد از مرتفع سازی آن، به فکر تمدن سازی بود. برای نمونه وقتی در جایی مانند فرانسه اعتراضاتی رخ می‌دهد آب از آب تکان نمی‌خورد چون جامعه تثبیت شده است. اما در موقعیت کنونی ما، با کوچکترین آشفتگی، کل سیستم بهم می‌ریزد و به مشکل بر می‌خورد.
اول باید جامعه ای تثبیت شده درست کرد و سپس به تمدن اندیشید. اساسا تمدن عبارت است از تداوم جامعه و آنگاه که جامعه تداوم و تثبیتی نداشته باشد نمی توان به فکر تمدن بود. در واقع شما باید نخست جامعه مد نظر خودت را شکل دهی و سپس به تداوم آن بیاندیشی.
تمدن سازی و امثال این گزاره ها به نظر بنده با توجه به مقدمات مذکور حرف‌هایی زودرس است و ما باید پیش از پرداخت به آن به فکر تثبیت جامعه‌مان باشیم.



* ما برای بحث از تمدن سازی و یا حتی تثبیت جامعه، با عالم و زیست غربی مواجه هستیم و لازم می‌آید تا نسبت‌مان با آن را روشن کنیم. شما مواجه ما و عالم غرب را چگونه ارزیابی می کنید؟
ما هم اکنون در نسبت پیچیده‌ای با غرب قرار گرفته‌ایم. از وجهی ما خودمان را کاملا مقابل غرب معنا می کنیم و قرار می‌دهیم و می‌گوییم یا ما یا غرب. حتی این رویکرد در دانشگاه‌های ما نیز عنوان شده است با این موضوع که یا علوم انسانی ما و یا علوم انسانی آنها. این یکی تقابل شدید است که البته معتقدم تحت تاثیر روابط سیاسی ما در نسبت با غرب تعریف شده است. البته ما با غرب تقابل سیاسی داریم اما نکته اینجاست این دلیلی نخواهد بود تا با غرب در عرصه علمی، فلسفی، فرهنگی و... تقابل داشته باشیم. اصولا در عرصه علم و دانش باید تعامل وجود داشته باشد نه تقابل. ما نباید در نسبت با عالم غرب نه پذیرش مطلق و نه ترد و نفی مطلق باشیم. امروز هم شاهد هستیم که بعضی ها کلا و بدون کم و کاستی و تبصره ای؛ غرب را تایید می کنند و عده ای هم نفی و ترد مطلق دارند.


*تعامل با غرب در حوزه اندیشه ای و نظری به چه معناست؟
تعامل از نظر من به این معناست که پذیرش و رد تؤاَمان با غرب داشته باشیم. به این معنا که نکاتی را که درست و حساب شده اند بپذیریم و مواردی که موافق نظر مستدل ما نیست را رد و نقد کنیم. در واقع اشاره‌ام به برقراری نوعی دیالوگ با غرب است.
باید در برخورد هایمان فعال بوده و نه اینکه منفعل یا رد کننده مطلق همه غرب باشیم و این در واقع یعنی نه پذیریش مطلق و بی چون و چرا داشته باشیم و نه ترد و نفی مطلق و بی‌دلیل کنیم. متاسفانه ما این دو قطب را داریم و شاهد رفتارهایی افراطی و تفریطی زیادی هستیم. گذشته ما باید با اکنون جهان مورد نظر قرار بگیرد و سنتز درست و دقیقی بیرون زده شود. ما نباید تمام مناسبات با غرب را زیر لوای سیاست نادیده بگیریم و همه چیز را سیاسی تحلیل و نقد کنیم. عده ای چنین رویکردی دارند و معتقدند غرب غرب است و ما هم ماییم. بجای اینکه بیایند بپرسند حقیقت چیست؟ علم و دانایی چیست؟ بیشتر مشغول به سیاست زدگی هستند.


*نسبت دو پدیده حوزه و دانشگاه را در این میان چگونه ارزیابی می کنید؟ حوزه باید در راستای تامل به تمدن و تمدن سازی به چه کار بپردازد؟
باید پرسید و دانست که آیا فهم ما از دین مطلوب است یا نامطلوب؟ یعنی شما اگر بخواهید دین را تبدیل به ایدئولوژی کنید معلوم نیست که تعبیر درستی از دین کرده‌اید در نتیجه آن بخش هایی از حوزه که چنین فهمی از دین دارند باید به اصلاح روش خود بپردازند. دلیلی ندارد که یک درک غلط از دین بخواهد استمرار داشته باشد. اساسا برداشت حوزویان از دین هم باید یک امر محتمل دانسته شود. چرا که آنها هم انسان‌هایی هستند که مشغول فکر کردن هستند و یک خوانش از متن دین خواهند داد. ما باید این را بپذیریم که روش پذیرش خوانش های دیگر را در خود زنده کنیم. فهم ها باید با یکدیگر در مراوده باشند و هیچ کس خودش در کانون حق قرار ندهد و دیگران را داوری کند.



* گویی با ایده های شما به نوعی تکثرگرایی (پلورالیسم) البته در فاهمه، خواهیم رسید. این نظر را می پذیرید؟
بله. البته باید دقت کرد پلورالیسم به یک معنا نادرست است که ما بگوییم فهم های مختلفی وجود دارند که تمامشان به یک اندازه درست هستند و سر جایشان باشند. این به معنای استاتیک و سکون و عدم پیشرفت فهم های انسانی است. بنده این نوع از پلورالیسم را قبول ندارم. اما پلورالیسم به معنای برداشت های مختلفی از چیزهای مختلف داریم که هر یک می تواند به درجات مختلف معتبر باشند و باید از طریق گفتگوی با هم معلوم و روشن می‌شود کدام اعتبارشان بیشتر است در واقع پلورالیسم مرتبط باهم و نه پلورالیسم منقطع از هم که هر کس برای خودش بگوید به من کاری نداشته باش این اعتقاد و خوانش من است. در غرب پذیرش خوانش های متعدد صورت گرفت که البته ضمن همان دیالوگ مذکور، اکنون به پیشرفتی ختم شده است.


گفتگو: محمدرضا زمانی خطیبی



انتهای پیام/

ارسال نظر