صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
حسین شمسیان*

بی‌خبر از گلایه‌های مردم؟!

«اعتراضی بود، تمام شد. برخی سوءاستفاده کردند، نیروهای امنیتی به خوبی اداره کردند. الان شمای جامعه‌شناس، روانشناس اجتماعی و... باید تحلیل و واکاوی کنید علت اعتراضات را..».
کد خبر : 252171

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، «اعتراضی بود، تمام شد. برخی سوءاستفاده کردند، نیروهای امنیتی به خوبی اداره کردند. الان شمای جامعه‌شناس، روانشناس اجتماعی و... باید تحلیل و واکاوی کنید علت اعتراضات را..»
اینها بخشی از سخنانی است که رئیس‌جمهور محترم در جشنواره خوارزمی و درباره اغتشاش دو هفته قبل بیان کرد و بر اساس آن می‌توان نوع و سطح نگاه دکتر روحانی و برخی دولتمردان را به حوادث چند هفته قبل، اعم از مطالبات به حق مردم و نیز اقدامات آشوب‌طلبان (همان آدم‌کش‌هایی که رئیس‌جمهور از اینکه آشغال نامیده شده‌اند ناراحت شده) را بررسی کرد.


1- در بخش آخر سخنان، رئیس‌جمهور موضوع را به جامعه‌شناس و روانشناس و... ارجاع داده تا علت‌یابی کنند. این اتفاق و ارجاع امر به کارشناس زمانی اتفاق می‌افتد که از علت یک رخداد بی‌اطلاع باشیم. آیا الان موضوع مبهم است و رئیس‌جمهور نمی‌داند مردم به چه چیزی اعتراض دارند!؟ آیا انتظار است که متخصص روانشناسی حکم به اختلال روانی معترضین بدهد!؟ آیا این فقره خیال رئیس‌جمهور را راحت می‌کند و این یقین را برای وی به وجود می‌آورد که همه چیز بر وفق مراد است و چند روانی و مشکل دار، اعتراضاتی کردند که آن هم تمام شد!؟


2- بی‌تعارف باید گفت ارجاع امر در این مقطع به کارشناسان مذکور، طفره رفتن و حاشیه رفتن و دنبال نخود سیاه فرستادن است. یعنی اینکه رئیس‌جمهوری داریم که در پنجمین سال ریاستش، هنوز نمی‌داند مشکل مردم چیست و حالا هم که به هر زور و ضربی احتمالا به فکر درد مردم افتاده، به جای از خود شروع کردن، آدرس‌اشتباهی می‌دهد!


3- مناسب نیست بگوییم که ایشان می‌داند مشکل چیست و اقدامی نمی‌کند یا می‌داند و تجاهل می‌کند و برای رفع مسئولیت، موضوع را به کارشناسان ارجاع می‌دهد. پس خوشبینانه باید بگوئیم که رئیس‌جمهور اساسا هیچ اطلاعی ندارد که مردم به چه چیزی معترضند و چرا صدایشان به گلایه و انتقاد بلند شده است! چون دکتر روحانی جایگاه مهمی دارد نمی‌توانیم بگوئیم از مشکلات طاقت فرسای «اقتصادی» خبر دارد اما به جای توبیخ مقامات ارشد بانکی و اقتصادی، به ناروا آدرس مطب «روانشناس» و دفتر«جامعه‌شناس» را می‌دهد! این حرف‌ها را نمی‌توان به رئیس‌جمهور نسبت داد. نمی‌توانیم بگوئیم کارگر فلان کارخانه 10 ماه است حقوق نگرفته و شرمنده زن و بچه‌اش شده، رئیس‌جمهور هم خبر دارد، اما کاری نمی‌کند! نمی‌توانیم بگوئیم سیل ویرانگر واردات به دست نور چشمی‌های لانه کرده در کنار برخی مدیران، باعث شده هزاران کارخانه تعطیل و صدها هزار کارگر بیکار شوند و رئیس‌جمهور از همه اینها خبر دارد ولی کاری نمی‌کند! این موضوعات قلب هر انسان معمولی و شریفی را به درد می‌آورد و خواب راحت را از چشم آدمی که فاقد هرگونه مسئولیت اجرایی و قانونی باشد می‌رباید تا چه رسد به رئیس‌جمهوری که همه اختیارات و امکانات را در دست دارد. تا چه رسد به رئیس‌جمهوری که تاریخی‌ترین همراهی قوه‌مقننه را در دست دارد و هر آنچه می‌خواهد در مجلس تصویب می‌شود و هرکه معرفی می‌کند - با هر سابقه وکارنامه‌ای- رای می‌آورد.


4- با این توضیحات دیگر هیچ راهی برایمان باقی نمی‌ماند جز اینکه بگوئیم ایشان از اوضاع و احوال اقتصادی مردم خبر ندارد. اتفاقا بخت با ما یار است و دست برقضا براساس چندین و چند شاهد و قرینه، می‌توان باور کرد که رئیس‌جمهور از بسیاری موضوعات بی‌خبر است و نمی‌داند در مملکت و حتی اطرافش چه می‌گذرد! شاید کسی اعتراض کند که این توهین به رئیس‌جمهور است ! اما باید گفت کاملا برعکس، اثبات خلاف این امر، قطعا توهین به وی بوده و حتی موجد مسئولیت قانونی برای رئیس‌جمهور می‌شود. مثلا نمی‌توانیم بگوئیم رئیس‌جمهور خبر داشته عده‌ای نورچشمی و وابسته به جان صندوقچه معلمان زحمتکش برای روز پیری و ناتوانی یعنی «صندوق ذخیره فرهنگیان» افتاده و حدود 15 هزار میلیارد تومان را غارت کرده‌اند! واقعا باید بگوئیم خبر داشته و کاری نکرده!؟ آیا می‌توانیم بگوئیم که رئیس‌جمهور خبر داشته که برادرش چه می‌کرده ‌اما هیچ واکنشی نشان نداده!؟ مگر می‌شود!؟ حالا ممکن است کسی بگوید برادر بوده و نسبتی با رئیس‌جمهور داشته و ممکن است بی‌عملی او منطقی باشد(!)اما می‌توانیم بگوئیم رئیس‌جمهور از برادر آقای معاون اول هم خبر داشته ولی بازهم کاری نکرده!؟ یا مثلا خبر داشته که دختر وزیر سابق آموزش و پرورش مشغول واردات پوشاک به کشور است و همزمان با آن، ده‌ها کارخانه و کارگاه تولیدی تعطیل می‌شده، اما سخنی نمی‌گفته!؟ نمی‌توانیم بگوئیم رئیس‌جمهور از وضع معیشت مردم با خبر است اما هر گزارشی را که به او می‌دهند و مثلا روی آن نوشته رشد اقتصادی شش درصد، تورم 8 درصد و.. را همینطور بی‌توجه به وضعیتی که از آن خبر دارد، می خواند و از اوضاع کشور تعریف می‌کند! اینها منطقی نیست و نباید رئیس‌جمهور کشور را بلاوجه به این امور متهم کرد و اتفاقا خود این بی‌خبری‌ها دلیل بر خوبی رئیس‌جمهور است و اگر کسی تلاش کند که اینها را رد کند، درصدد لکه دار کردن دامن ایشان است.


5- اما شاید بازهم برای کسی این پرسش پیش بیاید که چرا رئیس‌جمهور نباید از این امور با خبر باشد!؟ این اتفاقات و این نمونه‌های تکان‌دهنده (که می‌توانید چندبرابر مهم‌تر و وسیع‌تر آن را با خود مرور کنید) چیزی نیست که چنین مقامی از آن بی‌خبر باشد، پس چرا چنین است!؟ راز این موضوع را طبیعتا شخص رئیس‌جمهور می‌تواند بر ملا کند، با این حال باز هم قرینه‌ها و نشانه‌هایی، ما را به دلایل این بی‌خبری رهنمون می‌کند. مثلا، همین چند روز پیش، عبدالله ناصری مشاور رئیس‌دولت اصلاحات و از یاران دکتر روحانی درباره شیوه و سبک کاری رئیس‌جمهور سخنان جالبی گفت: «روحانی در مقایسه با همه روسای‌جمهور پیشین، وقتی برای دولت نمی‌گذارد...می‌گویند او از ساعت 9:30 صبح تا 19 سر کار است! این را تردید ندارم و یکی از اعتراضات و انتقاداتی است که دوستان روحانی به او دارند... ناطق‌نوری در همین زمینه به روحانی اعتراض کرده و گفته؛ من که الان فقط یک حوزه علمیه در لواسان دارم از ساعت 6:30 صبح آنجا حاضر می‌شوم و شما باید کمی زودتر بروید و به سخن وزرایتان گوش کنید... رئیس‌جمهور حوزه‌های کلیدی کشور را شوخی گرفته است...او به دلیل روحیه‌اش مشورت‌پذیر نیست... روحانی در حوزه اقتصادی موفق عمل نکرد و حوزه اقتصادی دولت بسیار به‌هم ریخته است.»
ملاحظه می‌فرمایید که بی‌خبری از امور مهم کشور در چنین شرایطی تقریبا طبیعی است و نباید به رئیس‌جمهوری با این ساعت کاری خرده گرفت که چرا از چیزی خبر نداری!؟ خب واقعیت این است که فرصت‌ها محدود است و با یکی دو دیدار و گعده و ...، ساعت کاری به پایان می‌رسد و طبیعی است که اخبار تلخ و نارسایی و... هم در چنین فرصت‌های کوتاهی قابل طرح نیست. البته این تنها علامت بی‌خبری نیست. یک علامت دیگر بی‌خبری، همین اظهاراتی بود که در ابتدای این نوشتار خواندید؛ «اعتراضی بود، تمام شد»! در اینکه آشوب جماعتی از اراذل و اوباش و قاتلین مردم بی‌گناه(مزدوران دشمن) تمام شده و خود مردم بساط آن را با بصیرت جمع کردند که شکی نیست. اما مگر مسئله تنها آن بود و اگر فقط آن نبود، دقیقا چه چیز تمام شد!؟ بیکاری و رکود تمام شد؟ حقوق‌های معوق پرداخت شد!؟کارخانه‌ها به راه افتاد و واردات متوقف شد!؟ ‌اشتغال برای زنان و مردان بیکار درست شد!؟ مشکلات مردم و اسباب گلایه‌های بحق آنها که همه و همه سرجایشان هستند، پس رئیس‌جمهور محترم از تمام شدن چه چیزی می‌گوید!؟ این هم گویای بی‌اطلاعی از اوضاع بیرون از چهاردیواری دفتر کار است.


6- اکنون که چنین است، چاره‌ای نیست جز اینکه مشکلات را به‌نحوی به گوش ایشان برسانیم. اما بازهم برخی معتقدند که بیان این حرف‌ها موجب تکدرخاطر رئیس‌جمهور محترم شده و لذا ممکن است با اتهاماتی همچون سیاه‌نمایی، تلاش برای ایجاد نا امیدی در مردم، تلاش برای ایجاد دوقطبی در جامعه و ... نواخته شویم و بعد از آنکه القابی همچون بی‌سواد، کاسب تحریم، بزدل و... دریافت کردیم، به جهنم حواله داده شده و البته با شکایات متعددی در دادگاه هم مواجه می‌شویم! این عده برای اثبات ادعای خود، به ده‌ها پرونده منتقدین در دادگاه‌ اشاره می‌کنند که حتی باعث محکومیت سازنده فیلم تبلیغاتی شخص رئیس‌جمهور (منتقد بعدی) هم شده است! اما به نظر می‌رسد اینها هم تهمت‌هایی ناروا به رئیس‌جمهور باشد! چرا که ایشان همین چند روز قبل مصرانه از همه خواستند که ادب داشته باشند و با ادب با مردم سخن بگویند. بنابراین از چنین شخصی جز نزاکت و ادب برنمی‌آید و چنان سخنانی و بالاتر از آن، تهدید به داغ و درفش و شکایت و زندان و دادگاه از ساحت او به دور است!


7- با این همه، حالا که آن احتمالات مطرح شده، منطق هم حکم می‌کند جانب احتیاط را از دست نداده، به جای همه آنچه باید به رئیس‌جمهور بگوییم و به جای جست‌وجو درباره علت مشکل و ارجاع مردم به روانشناس و جامعه‌شناس و نخود سیاه و... تنها حکایتی نقل کنیم. گفته‌اند کودکی در آغوش مردی ضجه می‌زد و صدای گریه‌اش به آسمان بلند بود. مرد به بچه عروسک داد، آرام نشد، آب‌نبات داد، فایده نکرد، تکانش داد، بدتر شد! نوازشش کرد، صدای‌گریه بلندتر شد! پیر دیری از راه رسید و با دیدن صحنه گفت: مشکل خود تویی ! بچه را زمین بگذار آرام می‌شود! مرد چنین کرد و فی‌الحال چنان شد!


منبع: کیهان


انتهای پیام/

ارسال نظر