صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۲۴ - ۲۵ دی ۱۳۹۶
یادداشتی به قلم رئیس شورای روابط خارجی روسیه؛

آیا آمریکا در جهان اول است؟

استراتژی امنیت ملی جدید آمریکا حاکی از اقداماتی برای حفظ نقش رهبری آمریکا در جهان است، هدفی که همه دولت‌های آمریکا از زمان پایان جنگ سرد به دنبال آن بوده‌اند، اما باید گفت از آنجا که سایر کشورها نیز منافعی برای خود دارند حاضر به سازش بر سر آن نیستند.
کد خبر : 251446

گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا - مهدی خلسه؛ وب‌سایت شورای روابط خارجی روسیه در یادداشتی به قلم ایگور ایوانف رئیس این شورا و وزیر امور خارجه کشور روسیه در سال‌های 1998 تا 2004 به بررسی استراتژای «اول آمریکا» پرداخته و تلاش می‌کند به این پرسش پاسخ دهد که آیا آمریکا در جهان اول است؟


متن کامل یادداشت؛
دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا در اواخر سال گذشته میلادی، استراتژی امنیت ملی جدید دولت آمریکا را اعلام کرد. اولین واکنش‌ها به استراتژی جدید ترامپ، چه در داخل آمریکا و چه در بیرون از آمریکا، به طور کلی با توجه و اشتیاق زیادی مواجه نشد. دلایلی برای این مساله وجود دارد که به آن می‌پردازیم:


1- استراتژی جدید مانند موارد قبل از این، نتیجه قراردادها و سازش‌های بوروکراتیک بین دپارتمان‌های مختلف است. به عنوان قاعده کار، قراردادها و مصالحه‌های این‌چنینی به رقیق شدن شیوه‌های بیان مساله و بعضی اوقات در ظاهر، به تناقض‌گویی در سند نهایی منجر خواهد رسید. تجربه بیشتر نشان داده است که استراتژی امنیت ملی بیشتر یک دستورالعمل عریض و طویل است تا یک برنامه اقدام منسجم.


2- نگاه جزئی‌تر به متن استراتژی امنیت ملی این مساله را روشن می‌سازد که سند جدید فاقد اصالت است. تمام تلاش سند جدید حاکی از به وجود آوردن اقداماتی برای نگه‌داشتن نقش رهبری آمریکا در جهان است. اما آیا این مساله، هدف اصلی همه دولت‌های آمریکا از زمان پایان یافتن جنگ سرد نبوده است؟ بیل کلینتون و جورج بوش هر دو به طور خاصی به دنبال تثبیت رهبری آمریکا در جهان از طریق قدرت نظامی بودند، در حالیکه باراک اوباما به دنبال وضع روابط دوستانه با سایر کشورهایی بود که در درجه نخست به منافع واشنگتن خدمت می‌کردند.


به عبارت دیگر، استراتژی امنیت ملی جدید ثابت می‌کند که دولت آمریکا نمی‌تواند که هم تنش‌های سیاسی داخل آمریکا را کاهش دهد و هم از شدت نگرانی‌های جدی جامعه بین‌الملل، درباره سیاست جهانی اخیر دولت آمریکا بکاهد.


وضعیت حساس بین‌المللی اکنون به گونه‌ای است که همه انواع تهدیدات امنیتی به‌گونه‌ای متراکم ادامه پیدا می‌کنند و به همکاری جمعی فوری برای رسیدگی نیاز دارند. با این حال، نه تنها قدرت {فعلی} رهبری جهانی برای چنین همکاری‌های جمعی ناآماده است، بلکه برعکس، به شکل ساختاری، تمایل زیادی برای اقدام یکجانبه و نادیده گرفتن منافع سایر کشورها، از جمله متحدانش از خود نشان داده است. این موضوع نه صرفاً از استراتژی امنیت ملی، بلکه از اقدامات واشنگتن پیروی می‌کند. نمونه اخیر که این موضوع را بیان می‌کند، شناسایی بیت‌المقدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی توسط دونالد ترامپ بود.


استراتژی امنیت ملی جدید ثابت می‌کند که دولت آمریکا نمی‌تواند که هم تنش‌های سیاسی داخل آمریکا را کاهش دهد و هم از شدت نگرانی‌های جدی جامعه بین‌الملل، درباره سیاست جهانی اخیر دولت آمریکا بکاهد.

در عین حال هنوز شکی وجود ندارد که برای یک مدت طولانی، آمریکا همچنان به عنوان یکی از بازیگران برجسته رهبری جهانی مطرح است که هزینه‌های بنیادین آن برای حل مسائل حیاتی جامعه بین‌الملل، ضروری و بلکه حتمی است.


سوال منطقی بعدی این است که چگونه با این شرایط می‌توان روابطی را با ایالات متحده آمریکا برقرار کرد؟ روسیه تنها کشوری نیست که این سوال را از خودش می پرسد. پاسخ صریح و ساده‌ای برای این پرسش وجود ندارد. شاید مفید باشد که ببینیم چگونه کشورهای منحصر به فرد، روابط خود را با دولت جدید آمریکا در اولین سال‌ ریاست جمهوری دولت دونالد ترامپ ایجاد کرده و جلو بردند.


کشورهای اروپایی ابتدا در مواجهه با گستاخی‌های ترامپ عقب‌نشینی کردند. با این حال، آنها به تدریج متوجه شدند که بهترین رویکرد در این مرحله، استفاده از ترکیبی انعطاف‌پذیر شامل یک موضع قوی در مورد مسائل اصلی و انجام اقدامات فعالانه پشت صحنه با دولت ایالات متحده آمریکا در سطوح مختلف دستگاه‌های بوروکراتیک در واشنگتن خواهد بود.


کشورهای اروپایی علیه تلاش‌های واشنگتن برای خروج از توافق هسته‌ای با ایران و مخالفت با ابتکار ایالات متحده آمریکا برای معرفی تحریم‌‌های جدید علیه روسیه که مستقیماً منافع اروپا را تحت تاثیر قرار می‌داد، متحد شدند. اروپا همچنین از پشتیبانی‌ از ترامپ در ماجرای شناسایی بیت‌المقدس به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل خودداری کرد و همچنین از سخنان خصمانه ترامپ نسبت به کره‌شمالی فاصله گرفت. از سوی دیگر، رهبران اروپا از هر فرصتی برای ابراز تمایل جهت حفظ و تقویت روابط و اتحاد با ایالات متحده آمریکا استفاده کردند.


دولت چین هم در مقابل حملات دولت آمریکا در حد یک بیانیه رسمی واکنش نشان می‌داد و به دنبال جلوگیری از مشاجرات عمومی با کاخ سفید در مسائل خاص بود. شی جین‌پینگ به آمریکا سفر کرد و به بهترین شکل ممکن در سفر ترامپ به پکن، به وی احترام گذاشت. شی جین‌پینگ در طول مذاکرات خود با آمریکایی‌ها به خوبی روشن کرد که اگرچه چین درباره منافع خود سازش نمی‌کند ولی برای همکاری سودمند دوطرفه آماده است و البته این همان چیزی بود که آمریکا نیز بدان علاقمند است.


به همین صورت، برای نزدیک‌ترین همسایگان ایالات متحده آمریکا یعنی مکزیک و کانادا، واکنش احساسی اولیه آنها نسبت به تهدیدات ترامپ به دلیل شناسایی اقدامات مربوط به حمایت از تولید داخلی در آمریکا و اصلاح شرایط توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی، به تدریج به مذاکرات دیپلماتیک تبدیل شد. اکنون خیلی زود است که بتوان حدس زد که مذاکرات به کجا خواهد کشید ولی اکنون بر مرحله بحران غلبه شده است.


این موارد و سایر آن نشان می‌دهد که تا زمانی که بحران سیاسی در کاخ سفید ادامه داشته باشد و دولت ترامپ به دنبال توسعه سیاست خارجی خود و راه‌های اجرای آن است، اکثریت کشورها ترجیح می‌دهند که از رویکرد صبر و رصد حوادث، با این کشور مواجهه داشته باشند. آنها از مقابله مستقیم با واشنگتن اجتناب می‌کنند، در حالیکه به روشنی درباره آن اعلام کرده‌اند که اگر مفهوم «آمریکا اول» در واقع به بنیاد سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است، سایر کشورها نیز منافعی برای خود دارند که حاضر به سازش بر سر آن نیستند.
خیلی زود است که بخواهیم درباره نتایج این سکوت سرد پیش‌گویی کنیم، اما نتایج مدیریت سال اول ترامپ، نشان داد که این روش‌ها می‌تواند تخریب نظام بین‌المللی موجود را خنثی کند و از مقابله مستقیم بین آمریکا و بازیگران اصلی جهانی جلوگیری به عمل بیاورد.


روابط با روسیه به یکی از مهم‌ترین مشکلات داخلی و بین‌المللی در سیاست آمریکا در سال 2017 تبدیل شد که بیشتر امکان اقدامات ساختاری برای تعامل متقابل برای روس‌ها را پیچیده‌تر کرده است.

روابط روسیه با مقامات دولت ترامپ توسط اشخاصی که در روابط آمریکا با کشورهای دیگر نقشی ندارند، خراب و بد می‌شود. به علاوه برخی اختلافات درباره جنبه‌های کلیدی روابط بین‌الملل و همچنین تحریم‌های ضد روسی اِعمال‌شده توسط واشنگتن در سال‌های متمادی که توسط کنگره آمریکا نیز حمایت شده است، مانع جدی برای عادی‌سازی روابط میان دو کشور شده است.


متاسفانه روابط با روسیه به یکی از مهم‌ترین مشکلات داخلی و بین‌المللی در سیاست آمریکا در سال 2017 تبدیل شد که بیشتر امکان اقدامات ساختاری برای تعامل متقابل برای روس‌ها را پیچیده‌تر کرده است.
آیا این یک وضعیت کاملاً ناامیدکننده است؟ قطعاً این گونه نیست.


امروز همه جهان با نگرانی و امید می‌بینند که چگونه روابط میان آمریکا و روسیه در حال پیشرفت و رو به جلو است. هرکسی این را می‌فهمد که هر قدم رو به جلو به وسیله دو کشور، برای دیدار با یکدیگر منجر به تغییرات مثبت در جهان و کمک به تقویت امنیت بین‌المللی خواهد شد.


برای مردم آمریکا، آمریکا اولویت است. (اشاره به شعار معروف America first ترامپ) و برای مردم روسیه، روسیه اولویت است. پرونده روابط روسیه و آمریکا قبل از دولت ترامپ به وجود آمده است و بعد از ترک کاخ سفید توسط ترامپ نیز ادامه خواهد داشت. تاریخ نشان می‌دهد که این عوامل مانع همکاری نیستند. البته در صورتی که طرفین به منافع قانونی یکدیگر احترام بگذارند و به منافع بلند مدت امنیت جهانی رهنمون شوند.


انتهای پیام/

ارسال نظر