تقلب، ناقض عدالت آموزشی
در ایران، عصاره یک دوره آموزشی با فرآیندی به نام امتحانات دریافت میشود و بنا به رفتار آموزشی در هر یک از مقاطع، این آزمون نهایی و پایانی است که میتواند گویای تلاش علمی دانشآموز و یا دانشجو در یک بازه آموزشی باشد که البته شیوه مطمئنی نیست اما از این روش گریزگاهی نیز معرفی نشده و بیهیچ بهانه، باید به آن تن درداد و دانشپذیران را به این شکل آزمود و با درج نمرهای، میزان فعالیت و توفیقشان را هویدا کرد که در سالهای اخیر با حذف آرام آرام نمره در مقاطع ابتدایی، جامعه آموزشی دچار دوگانگی در فرایند سنجش شده و در آغاز ره سخن از سنجش توصیفی بود که هیچگاه به اوج درایت عملیاتی نرسید و معلمان نیز این فرایند ناقص را درست تحویل نگرفتند و خانوادهها نیز سردرگم شدند و به واقع ندانستند که بالاخره نمره فرزندشان چند است! و از سویی در دانشگاهها و بخشی از آموزش و پرورش این نمره بین صفر تا 20 است که سرنوشت آموزشی فرزندان این بومزاد را تعیین میکند و این نیز گویای زحمات دانشجوی ساعی و البته پاسخگوی دانشجوی کاهل نیست و با توجه به میزان متغییرهای بسیاری که در این مسیر است؛ رعایت عدالت آموزشی تقریبا محال است.
و اما همین فرآیند ناقص سیستم نمره نیز از سویی دیگر مورد تهدید جدی است که منجر به بیسوادی و فقدان خلاقیت فردی در افراد دانشپذیر میشود به شکلی که با فقدان سواد، مدارکی صادر میشود که صاحبان مدارک از ناحیه تهی بودن و یا ایراد جوف اطلاعاتی و در نهایت بیسوادی در تخصص ادعایی رنج میبرند و جامعه علمی از خلاقیت مطلق و یا هوشمندی حتی نسبی هم نمیتواند برخوردار باشد.
این فرآیند ذاتا معیوب، گلی است که به سبزه نیز آراسته میشود و دانشآموز البته کمتر و دانشجویان در سطح بالا دچار تلاشی نامبارک به اسم تقلب هم میشوند که به نوعی بر سرنوشت تحصیلی خود حکومت میکنند تا بتوانند قالب قبولی را اگرچه، قلب شده ولی بدست آورند و این ماجرا اگر چه در فتاوای علما عمدتا مهر حرام را به جبین خود حک شده میبینید ولی بسیاری از افراد، بی پروا با همین شیوه، مدرک میگیرند و ابایی از انواع تقلب ندارند.
تقلب در دانشگاهها با نگاهی یکسان دنبال نمیشود و اساسا بین دانشگاههای دولتی و غیر دولتی – شهریهای و غیر شهریهای و مشخصا مجازی و حضوری و یا در انواع دیگر با هم تفاوت اساسی دارند و معمولا با مکانیزمهای متفاوتی نیز با آن روبرو میشوند که خود این مطلب نیز عاملی بر گریز از محور عدالت آموزشی است.
دانشجویان یا برای پاس کردن درس و اخذ مدرکی، باری به هر جهت و درسخوانها هم برای اخذ نمره الف و بالابردن معدل به هر دلیلی از جمله توفیق در مراحل بالای تحصیل و یا دریافت تخفیف در شهریه و یا هر دلیلی از این نوع در پی نمرههای عالی هستند.
تقلب تلاش بیهوده و کلاهی گشاد روی سر تاس آموزش عالی است اگر با کنترل مناسب همراه نباشد و این در حالی است که جز در دانشگاههای خاص، عبارت مشروطی هم خیلی بازدارنده نیست و دانشجو از این واژه هم خوفی ندارد لذا باید چارهگری را در وزارتین و شورای عالی انقلاب فرهنگی و البته بزرگترین دانشگاه حضوری جهان مورد بررسی موشکافانه قرار داد و با بخشنامههای قهری و حساب شده، جلوی این بیبند و باری علمی را گرفت که حضور بیسوادها در سالهای اخیر که با رانت تحصیلی و یا رانت سیاسی وارد جرگه کارگزاران حکومتی شدهاند را دیدهایم و یا شنیدهایم که بنا به عدم درایت و خلاقیت که بخشی از آن با سرفصلهای آموزشی دوران تحصیل همسو است؛ گزینههای خوبی برای سازمانهای کارِ خود نبودهاند و متاسفانه بخشی از رفتار سازمانی را یا مختل کردهاند و یا متوقف.
جامعه مدرکگرا و وابسته به تحصیلات آکادمیکِ صرف و غیرکاربردی، رابطه مستقیم با میزان تقلب دارد به نوعی که هر چه عطش مدرک ستاندن بیشتر باشد، میزان تقلبهای تحصیلی نیز عنانگسیختهتر میشود و این روزها جوف اطلاعاتی نزد فارغالتحصیلان فارغ از رشته و گرایش به یک مکافات جدی بدل میشود و نهایتا در رقابتهای سالم، کسانی که تقلب کردهاند از حضور در سازمانها بازمیمانند و جامعه با دانشآموختگان متخصصی روبهرو خواهد شد که از تخصص خود بهرهای ای ندارند و یا در کمترین مقدار ممکن، فرصت رقابت با دانشآموختگان پر پیمان را نخواهند داشت و در این اتفاق شاهد جامعهای خواهیم بود که مدارک، بلواگر نرخ بیکاری هستند.
حذف کنکور و کاهش عطش ورود به دانشگاه در کنار طراحی رشتهگرایشهای فنی و حرفهای و یا علوم کاربردی و یا حتی علوم خلاقهی کارآفرین، میتواند مانعی بر انواع تقلبها باشد که در دامنه ارتباطات جدید، موثر و پرسرعت جهانی با شیوههای بدیع از انواع این تقلبها روبرو هستیم و در طرفهالعینی، دانشجو میتواند بخشی و یا تمام پاسخ را دریافت کند و نیروی انسانی نیز خود نیازمند کسی است تا از خود او صیانت کند تا خطا نداشته باشد و اساسا راهکارهای دیگر مانند نصب دوربین هم وجاهت قانونی ندارد.
و اما راهکارها را باید با تولیت شورای عالی انقلاب فرهنگی پی گرفت که لازم است:
- سرفصلها، جدی و مناسب بازنگری شوند و منطبق با علوم روز جهان البته بومیسازی شده و تدوین شوند تا دانشجویان از سرگشتگی معلومات سالهای قبل که بخشی از آنها منسوخ شده است؛ آسایش یابند.
- فلسفه نمره صفر تا بیست به دو بازه عملیاتی حضور در کلاس و انجام فعالیتهای کلاسی با تعیین سرفصلهای عملیاتی و بخش دوم به بررسی آگاهیهای علمی وابسته به تئوریها، بالسویه تقسیم شود.
- با شیوههای نوین، آزمون با تعیین فرصت بررسی کارشناسان آموزشی در طی ترم اخذ شود و وابسته به پایان ترم به تنهایی نباشد.
- ورود تجهیزات با تکنولوژی روزآمد در ارتباطات سریع، حق ورود در محیط آزمون را نداشته باشند.
- مراقبان، تخصصی انتخاب شوند تا ادعای صرف دانشجو در زمینه پرسشها، عامل تصمیمگیری نباشد.
- کمیتههای انضباطی قبل از ورود به تصمیمات قهری وابسته به بعد از تقلب، سعی کنند در یک ماه مانده به فرصت امتحانات، مجموعهای از آگاهیهای ضروری را به اطلاع دانشجویان برسانند تا مشخصا از عواقب درج نمره 0/25 در کارنامه پایانی، خوف داشته باشند که این نمره، معرف شخصیت متقلب دانشجو خواهد بود و در ساختارهای سازمانی، نشانگر خطای فرد است.
- حضور استادان در جلسات آزمون را به عنوان یک ضرورت مطلق طراحی کنند.
- تلاش شود در کلاسهای محدود، مراقب دانشجویان خود استاد باشد.
- حیطه تصمیمگیری استادان در مباحث مربوط به امتحانات و تعیین نمره وابسته به سوابق حضور و مشارکت دانشجو، در کلاس درس تعیین شود.
- با تفکیک سالنهای خواهران و برادران و تعیین مراقبان با رعایت جنسیت و حذف دوربینها از دانشجویان بخواهید در فضای امتحان با لباسهای راحت بنشینند تا علاوه بر آسایش در جلسه امتحان، مراقبان نیز فرصت بیشتری برای رعایت عدالت آ موزشی از ناحیه پیشگیری از تقلب بویژه در انواع شنیداری، داشته باشند.
- استادان به منظور پرورش خلاقه دانشجویی، سرفصلهایی را تدریس کنند که چاشنی هوش تحصیلی را نیز به بازه امتحانی بیفزایند و یا تلاش شود؛ شیوههای اخذ دانایی، غیرمستقیم شود یعنی با پرسشهای خُلف و یا همسو با سرفصلها، دانشجو محک بخورد.
- تشکیل گروههای نظارتی به منظور بررسی نهایی پرسشها و تطابق آن با سرفصلها و رصد کردن سوابق حضور استاد در کلاس و میزان مباحث تحلیلی و ... میتواند راهگشا باشد.
- دانایی استاد در سنجش علمی با ارائه پرسشهای استاندارد، میتواند راهی به سوی تصحیح روال فعلی امتحانات باشد.
- آزمون در تدریس مشترک استادان در یک سرفصل آموزشی مشترک، باید منطبق با اصول طراحی شده و سرفصلهای اعلام شده، یکسان باشد و این یک ضرورت است.
- برگزاری کارگاه آموزشی در نوع برخورد یکسان با پدیده تقلب بین مراقبان و استادان یک الزام در رعایت عدالت آموزشی است.
- آگاهسازی محیطی و انتخاب تجهیزات آموزشی و صندلیهای خاص به همراه ضرورت بررسی در محل ورود دانشجو به سالن امتحان، میتواند در توسعه عدالت موثر باشد.
و ...
آنچه تقریر شد بخشی از دغدغههای نگارنده در پی پیشنهاد حذف آزمون سراسری توسط رئیس دانشگاه آزاد اسلامی است که با کمی دلدلکردن، میتوان اشتهای سیری ناپذیر موسسات کنکور را نیز راهی به خطا در ایجاد اقتصاد کذایی با سرمایه پدران و مادرانی دانست که یا تمکن مالی دارند و یا با زجر و زحمت، بچههای خود را راهی موسسات از این دست میکنند که جای سوالی بزرگ بر جبین اجتماع علمی نقش میبندد که مگر دانش مدارس تکافوی ورود به موسسات آموزشی خاص را نمیکند که اگر چنین باشد باید افسوس خورد که شاید فصلی از روزگار بچهها را تلف کردهایم و اگر سطح کنکور بالاتر از دانش مدارس است باید سطح را بازنگری کرد و جلوی هرزرفت اقتصادی را گرفت.
*مدیر روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دامغان
انتهای پیام/