صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

چرا دانشجوی مساله دار نمی‌خواهند

۶۴ سال پس از به خون کشیده شدن سه دانشجوی دانشگاه تهران به پای معاون رئیس جمهور آمریکا همچنان سوال اصلی جنبش دانشجویی درباره «عدالت‌خواهی» و «آزادی خواهی» است. برخی گروه‌های سیاسی سال‌هاست دانشجویان را «پیاده نظام» خود می‌خواهند نه مطالبه‌گر.
کد خبر : 237251

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، 16 آذر از یک جهت ماهیتی تاریخی دارد و از سوی دیگر به جهت سیالیت و پویایی دانشجو، ماهیتی فراتاریخی. البته این ماهیت تاریخی را برخی‌ خواسته یا ناخواسته نمی‌بینند یا لااقل تلاش می‌کنند دیده نشود. آن ماهیت چیست؟ آن ماهیت همان وجهه ضداستکباری 16 آذر است. برای روشن شدن این موضوع باید بررسی کرد که کشتار سه دانشجوی دانشگاه تهران در آذر سال 32 در چه شرایطی رخ داد؟ این شرایط نمای واقعی جنبش دانشجویی در ایران را شکل می‌دهد و هرکس نخواهد وجوه این ماهیت را ببیند در این ماهیت دست‌اندازی کرده است. آذر سال 32 کشور یک کودتا را پشت‌سر گذاشته است؛ ‌کودتایی که تماما آمریکایی بود و از مرداد سال 32 تا آذر تبعات کودتا در کشور شکل گرفته است. یکی از تبعات کودتای آمریکایی یک اختناق در فضای سیاسی کشور و در پی آن گردن‌کشی کودتاگران در جامعه است. بسیاری از ناظران سیاسی معتقدند قدرت رو به افول محمدرضاشاه پس از کودتای 28 مرداد افزایش یافت. او بی‌آنکه مخالف جدی داشته باشد هزینه کار سیاسی را به‌شدت بالا برد و در شرایطی که تنفر عمومی از کودتاچیان و مسببان کودتا در جامعه وجود دارد، حکومت تصمیم می‌گیرد به عاملان کودتا جایزه دهد و این صریح‌ترین کاری بود که می‌شد برای اثبات قدرت بلامنازع سیاسی انجام داد.


در این شرایط یک صدا در دانشگاه سکوت حاکم را می‌شکند و رژیم شاهی درمی‌یابد جنبش دانشجویی خاموش نشده است، لذا از همان روز ماهیت جنبش دانشجویی با ‌عدالت‌طلبی، استقلال‌خواهی و استکبارستیزی گره خورد. شاهد مثال این موضوع تا پیروزی انقلاب اسلامی پیوند خوردن جنبش دانشجویی با قیام امام‌خمینی(ره)‌است اما در طول سالیان عمر جنبش دانشجویی پس از انقلاب اسلامی، کم نبوده تلاش‌هایی که بخواهد به این ویژگی‌های اصیل جنبش دانشجویی دست یازد. پس از انقلاب اسلامی جریان اصیل جنبش دانشجویی در قالب انجمن‌های اسلامی با تکیه بر همان آرمان‌ها ابتدا حملات خود را متوجه آمریکا کرده و سفارت آمریکا را به تسخیر خود درمی‌آورد و البته در جنگ تحمیلی بیشترین اثر را دارد؛ اما دست یازیدن جریان‌های سیاسی برای خاموش کردن جنبش دانشجویی کم‌کم در دهه 70 خودنمایی می‌کند.


در آن زمان مسئولان وقت اجازه انتقاد را در محیط‌های دانشجویی نمی‌دادند؛ البته فشار سیاسی بیرون هم موثر بود به‌طوری که در شرایطی که فضای ساخته‌شده از سوی مسئولان به این سمت سوق پیدا می‌کند که هرگونه مخالفتی با مسئولان عالی اجرایی کشور، ‌مخالفت با پیغمبر قلمداد می‌شود و جنبش دانشجویی راهی جز سکوت مرگبار در برابر مشکلات جامعه ندارد. همین شرایط بود که رهبری در جمله‌ای معروف کسانی که دانشگاه را سیاسی نمی‌خواستند مورد عتاب قرار دادند. البته در اوایل دهه 70 برخی انجمن‌های اسلامی به‌صورت هدایت‌شده به سمت نقد دولت وقت می‌روند و افرادی همچون عبدالله نوری، عطاءالله مهاجرانی، سعید حجاریان و موسوی‌خوئینی‌ها (از منصوبین رئیس دولت وقت در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری) در محیط‌های دانشجویی حاضر شده و به دولت انتقاد می‌کنند. درواقع یک نوع تحمیل سیاسی بر دانشگاه‌ القا می‌شود. کمی بعدتر در انتخابات مجلس ششم، دفتر تحکیم وحدت از یک لیست (مجمع روحانیون مبارز) اعلام حمایت می‌کند و عملا جریان دانشجویی به‌‌عنوان شاخه دانشجویی یک جریان سیاسی در دانشگاه عمل می‌کند و درنهایت وقتی لیست مجمع روحانیون مبارز در انتخابات مجلس ششم رای نیاورد، دفتر تحکیم وحدت نیز افول می‌کند.


در محیط‌های دانشگاهی حالا با غلبه جریان حاکم فضا طوری رقم می‌خورد که افراد حاضر در مجموعه انجمن‌های اسلامی باید متعلق به فضای حاکم سیاسی باشند. به‌طور مثال در دانشگاه بوعلی‌سینای همدان دبیر انجمن اسلامی را به جرم اینکه نمی‌خواست اصلاح‌طلب باشد از پل عابرپیاده مقابل دانشگاه به پایین پرتاب می‌کنند یا در دانشگاه شهیدچمران اهواز با چوب و چماق به دانشجویان عضو انجمن اسلامی حمله می‌کنند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند. جالب اینکه وقتی این دانشجویان برای احقاق حق‌شان به استاندار وقت خوزستان مراجعه می‌کنند، او خطاب به دانشجویان می‌گوید انجمن مال چپی‌هاست، شما اینجا چه کار می‌کنید؟!


برخی تحلیلگران معتقدند این اتفاق از سوی تئوریسین‌های جریان حاکم دولتی برنامه‌ریزی شد؛ چراکه آنها به این نتیجه رسیده بودند که دفتر تحکیم وحدت بین جریان چپ و نظام، طرفدار نظام است. نشانه این موضوع سیاه‌پوش شدن دانشگاه‌ها در پی سخنرانی مرحوم منتظری یک‌ماه پس از دوم خرداد 76 یا اعلام حمایت از حزب‌الله لبنان بود. بنابراین برخی تحلیل می‌کنند که با دخیل‌کردن دانشجویان در چرب و شیرین سیاست تشکل‌های دانشجویی از موضع انتقادی خارج شدند به‌طوری که در لیست‌های سیاسی مجلس ششم، ‌دفتر تحکیم وحدت صاحب سهمیه شد و نهایتا قدیمی‌ترین و بزرگ‌ترین اتحادیه دانشجویی کشور در دوره اصلاحات بسته و صدپاره شد. حالا جنبش دانشجویی مرده لقلقه زبان کسانی شده است که خود نقش اصلی را در خفه‌کردن صدای دانشجو داشته‌اند. کسانی که روزی برای پیاده‌نظام شدن دانشگاه برای جریان‌های سیاسی تلاش کردند، ‌استقلال‌خواهی او را منکوب کردند و به هر نحوی عدالت‌طلبی آن را نادیده گرفتند.


منبع: فرهیختگان



انتهای پیام/

ارسال نظر