بررسی امکان تحقق تمدن ایرانی اسلامی در گفتگو میان عبدالکریمی، زرشناس و اکوان
به گزارش خبرنگار سرویس اندیشه خبرگزاری آنا، نشست «آیا تمدن نوین ایران اسلامی ممکن است؟ چگونه؟» با حضور دکتر بیژن عبدالکریمی، دکتر شهریار زرشناس، دکتر محمد اکوان و امیرحسن خواجوی در مرکز پژوهشی آرا برگزار شد که متن زیر گزارش تفصیلی از مباحث مطروحه در این نشست میباشد.
در ابتدا امیرحسنخواجوی، دانشجوی دکتری فلسفه و پژوهشگر در حوزه علوم انسانی به سخنرانی پرداخت و این نشست را با این سخنان آغاز کرد: یکی از مهمترین پرسشهایی که ما در مورد هر پدیدهای میتوانیم مطرح کنیم امکان تحقق آن پدیده چه در عالم ذهن و چه در عالم عین است این پرسش مهمترین توجه ما در آغاز بحث خواهد بود که بپرسیم آیا ما میتوانیم داعیه دار چیزی باشیم پیش از آنکه به امکان بودنش فکر کرده باشیم؟
خواجوی اضافه کرد: بسیاری از دانشگاههای کشورمان عنوان تمدن ایرانی اسلامیرا یدک میکشند اما به معنایی که باید و شاید به آن اندیشیده نشده و درنگی در آن نداشتهاند.
مولف کتاب «گذری بر اندیشه مارتین هایدگر» در ادامه گفت: ما تحقق تمدن ایرانی اسلامیرا به صورت پیشفرض در نظر گرفتهایم و در این میان قبل از هرچیزی باید اندیشید که ما دقیقا سودای چه امری را در سر میپرورانیم؟ اگر ما به اندیشهای دست یابیم که اثبات میکند پدیده ای هست و وجود دارد، دیگر هیچ تندبادی هم نمیتواند آن را متزلزل کند و پا برجا خواهد بود برای نمونه اگر ما ابتدا بفهمیم چیزی به عنوان تمدن اسلامیایرانی وجود دارد یا نه دیگر نگران نقد و کوبیدنش نخواهیم بود.
وی تصریح کرد: در وحله اول باید از امکان بودن مفهوم تمدن ایرانی اسلامی پرسش کنیم و از اساتیدمان بخواهیم به این مهم پاسخ دهند. به نظر بنده تمدن در ذات خودش واژه مدنیت را دارد. در تعریف لغتی واژه تمدن در فرهنگ عمید آمده تمدن به معنای شهری شدن، شهرنشینی است. در واقع با این تفسیر تمدن روبنایی است که در پس آن فرهنگ نهفته است.
دکتر بیژن عبدالکریمی، عضو هیات علمیدانشگاه آزاد اسلامی سخنران دیگری بود که بحث در باب امکان تحقق تمدن اسلامی ایرانی را پیش برد و در این راستا گفت: گاه در مورد مفاهیمی صحبت میکنیم که معلوم نیست مرادمان دقیقا چیست؟ آنچه من از معنای تمدن میفهمم این است که تمدن یکی از بزرگترین واحد های اجتماعی و تاریخی است و یک تمدن مرکب از بیشمار اجزا و مولفههایی مانند فرهنگ مذهب قدرت علمی، قدرت تکنولوژیک و... است.
مولف کتاب پایان تئولوژی افزود: اگر تمدن را چنین بفهمیم باید بپرسیم آیا تاسیس تمدنی تحت عنوان تمدن نوین اسلامی، ایرانی اسلامیو ... اساسا امکان پذیر است؟ یاخیر؟ پاسخ من این است که تاسیس یک تمدن اعم از اینکه اسلامیباشد یا غیر اسلامی، ایرانی باشد یا غیر ایرانی از اساس محال است و اعتقاد به آن، از وجهی ناشی از نوعی وهم است. اگر تمدن را معنایی که ذکر کردم بگیریم، خواهیم دید تمدن مرکب از بیشمار اجزا و مولفه است و اساسا خلق، ساخت، ابداع و... یک چنین چیزی در مجموع از وسع بشری خارج است که بخواهد با اراده و برنامه خودش تمدنی محقق و ظاهر کند و این اعتقاد در اصل هم در تعارض با توحید متعالی اسلامی است.
عبدالکریمی ادامه داد: صحبت از یک تمدن با این اوصاف صرف یک «تفوه» یعنی تکان دادن دهان برای بیان عبارتی توخالی است و به هیچوجه حکایت یک تفکر الوهی و توحیدی نیست و ظهوری از تفکر خودبنیادانه و بشرانگارانه است و در ذات خودش تفکری سکولاریستی و نهیلیستی دارد و حاصل یک عقلانیت وهم آلود و انتزاعی و تاریخی است.
در ادامه این نشست دکتر محمد اکوان، عضو هیات علمیدانشگاه آزاد اسلامی به ایراد سخن پرداخت و گفت: وقتی پرسشی مطرح میشود باید اول دید زمینههای تحقق این پرسش چیست و چگونه و با چه رویکردی میتوانیم به آن پاسخ دهیم. آنچه من به آن اعتقاد دارم این است که ما تمدن را نمیتوانیم در خلا تاسیس کنیم و اساسا تاسیس تمدن شاید ترکیب واژگانی معناداری هم نباشد.
اکوان ادامه داد: ما عامل مهمی داریم که به وسیله آن آنچه داریم را پویا کنیم. تاکید من روی خود آگاهی تاریخی است. اگر ما خودآگاهی تاریخی نداشته باشیم درباره تمدن چه در گذشته و چه در حال و آینده نمیتوانیم صحبتی داشته باشیم. منظور از خودآگاهی تاریخی شناخت واقعگرایانه از گذشته، حال و آینده است.
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد افزود: ما بدون گذشته نمیتوانیم درباره حال و آینده صحبتی کنیم و اگر این کار را بکنیم در واقع گویی در خلا مشغول به صحبت هستیم، برای اینکه گذشته هر ملتی هویت اکنون اوست. حال هر قومیبر خواسته از تفکر اندیشمندان گذشته است. در واقع ما نمیتوانیم از گذشته غافل باشیم و درباره تاسیس تمدن در حال سخن بگوییم.
این استاد فلسفه تصریح کرد: منظورم از خودآگاهی تاریخی با توجه به سه عامل مذکور این است که ما باید گذشته را تفسیر کنیم، نه اینکه گذشته را شرح دهیم. غالبا وقتی درباره گذشته سخن میگویند گذشته را «شرح» میدهند اما باید گذشته را «تفسیر» کرد تا به نتایجی دست یافت، یعنی باید گفت گذشته چه بوده و ما چه هستیم و ما اکنون چه نسبتی با گذشته داریم و اکنون چه باید بکنیم؟
در میان صحبت های استاد اکوان مجری برنامه این پرسش را از او پرسید که آیا اگر ما نگاهمان معطوف به گذشته باشد میتوان برای آینده برنامه ای ریخت؟ آیا میتوانیم تمدن نوینی را ارائه کنیم؟ و اکوان در پاسخ گفت:
غرض من این نیست که وقتی به گذشته میپردازیم برویم در گذشته زندگی کنیم و یا گذشته را بیاوریم در حالمان، منظور این است که ما برای ایجاد تمدنی نوین باید یک پایمان در گذشته باشد و یک پایمان در آینده و توجه ویژه ای به نسبت گذشته با حال و آینده داشته باشیم. متاسفانه ما در حال و اکنونمان سرگردانیم و نمیتوانیم چیز تازهای تاسیس کنیم.
اکوان ادامه داد: خودآگاهی تاریخی برای تحقق یک تمدن اسلامی-ایرانی به این معناست که ما در تاریخ حضور فعال داشته باشیم و با این حضور قطعا میتوانیم تمدنی تازه را تاسیس کنیم و برای همین است که میگویم پیوستگی میان گذشته حال و آینده مهم است و باید مورد توجه ویژه ای قرار گیرد.
دکتر امیر حسن خواجوی،پژوهشگر و دانش آموخته فلسفه در ادامه به رویکر دکتر عبدالکریمیاشاره کرد و بحث خود را اینگونه آغاز کرد: اینکه جناب عبدالکریمیمیگویند تمدن سازی سودای امر محال است که در این جمله معنای خاصی را مد نظر دارند که خودشان مفصلا در این باب صحبت خواهند کرد. اما نکته قابل توجه این است که در هر قوم و ملت و تاریخی ایده هایی وجود دارد و مبتنی بر آن ایده ها ساخت هایی را میبینیم و مبتنی بر آن ساخت ها فرایندهای اجتماعی و هنر و ادبیات و آموزه... دارد. ایده ها مهم هستند و باید به آنها اندیشیده شود.
دکتر عبدالکریمی در میان این جملات خواجوی این سوال را مطرح کرد که اساسا خواستگاه ایدهها کجاست؟
و خواجوی در پاسخ به این سوال دکتر عبدالکریمی گفت: باید در این باب بیشتر اندیشید. شاید خواستگاه ایده ها امر قدسی باشد، شاید خواستگاه شان تاریخ و... باشد.
این پژوهشگر در ادامه افزود: وقتی ما میخواهیم این گزاره که آیا امکان تحقق تمدن اسلامیوجود دارد یا خیر را به پرسش بکشانیم پاسخ دکتر عبدالکریمیپاسخی چکش وار است که البته با همه سختی و چکش وار بودن لازم است تا پرسیده و مطرح شود چرا که ما باید با چنین سوالاتی چکش بخوریم و دریابیم که در پی چه هستیم؟ این چکش چکش اندیشه است و این پاسخ بسیار مهم است.
دکتر عبدالکریمیدر ادامه از حاضرین در جلسه پرسید آیا تمدن ابژه فعل انسانی است؟ که شهریار زرشناس اولین کسی بود که شروع به پاسخ کرد و گفت: من قبول دارم که تمدن ها حاصل ابژه فعل انسانی نیستند یعنی اینطور نیست که انسان به مثابه سوژه بیاید و تمدنی را بنیان گذارد.
اگر سوال اصلیمان این باشد که آیا ظهور و احیای یک تمدن نوین اسلامیاساسا امکان پذیر است یا خیر؟ یا ظهور صورت دیگری از عالم ایرانی اسلامیممکن است یا خیر؟ به اعتقاد بنده پاسخ این پرسش ها بله است و به گمان بنده این جریان حتی هم اکنون آغاز شده است.
در ادامه شهریار زرشناس که نویسنده کتاب «بحران جهانی دموکراسی و اندیشه مردمسالاری دینی در ایران» است، گفت: در این نکته با دکتر عبدالکریمی اشتراک نظر داریم که عالم غرب مدرن یک روندی را طی کرد و از حدود نیمه قرن چهارده میلادی به بعد سیری را طی کرد و دوران نزجی هم در دوران موسوم به روشنگری داشته (که بنده آن را دوران تاریکی میبینم نه روشنگری) اما از قرن بیست وارد بحران انحطاطی خودش شده و فکر میکنم تا اینجای بحث را جناب دکتر عبدالکریمی تایید میکنند.
وی افزود: وقتی یک تاریخی به مرحله انحطاطی خودش میرسد، یعنی پایانش آغاز میشود این قانون تاریخ است که وقتی یک دورهای میآید دوره و وقت دیگر قطعا خواهد رفت. وقتی عالمیپایانش آغاز میشود عالم دیگری آغاز و ظهور و عرض اندام خواهد داشت.
نویسنده کتاب مبانی نظری غرب مدرن گفت: روند حوادث در قرن بیست و نشانه های موجود اعلام میکند که غرب مدرن وارد دوران انحطاطیاش شده است. به این ترتیب اگر این باور را داشته باشیم باید منتظر باشیم ویژگیهای جدید و عالم جدیدی ظهور کند.
وی ادامه داد: معتقدم انقلاب اسلامیاز این منظر طلیعهدار یک تمدن نوین است. اگر چه انقلاب اسلامی از درون قرار است که با شبه مدرنیته ایرانی چالش داشته باشد اما از حیث جهانیاش طلیعهدار است.
عضو هیئت علمیپژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامیگفت: ما در ایران حدود دو قرن صورتبندی شبهمدرن داشتیم و آن زمانی که به ما میرسد و بر ما مستولی میشود آغاز بحران و انحطاطی غرب مدرن بوده و درست در اواخر قرن بیستم 1979 میلادی روند کلی سیر انحطاطی غرب جدید گره میخورد با هیات یک انقلاب، انقلابی که ظهور اولیه اش سیاسی است اما شئون قابل تامل دیگری نیز دارد.
زرشناس افزود: این انقلاب از حیث داخلی به ظرفیت های نهفته و بالقوه فرهنگی و حکمیما تکیه دارد. اتفاقا مساله این نیست که تمدن نوین اسلامیرا ما بسازیم یا شروع به ساختن کنیم یا خیر؟ بلکه نکته این است که روند شکلگیری تمدننوین اسلامی آغاز شده است. البته سد بزرگی روبرویش است و آن سد صورتبندی شبهمدرن ایرانی است.
نویسنده کتاب «درباره آزادی» گفت: از طرفی انحطاطی که دامن مدرنیته را گرفته است کمک بزرگی به احیای تمدن نوین اسلامی است و از وجه دیگر انحطاط شبهمدرنیته ایرانی نیز این راه را برای احیای جهانی انقلاب اسلامیهموار میکند و البته از وجهی انقلاب اسلامیباید ظرفیت های تاریخی ایران و اسلام را از قوه به فعلیت در بیاورد به صورت انقلاب اسلامیبر ماده شبه مدرنیته ایرانی غالب شود.
زرشناس تاکید کرد: نقطه آغاز برای ساخت تمدن اسلامیدر واقع جایی است که انقلاب ما بتواند صورت خودش را بر ماده شبه مدرنیته اسلامی غالب کند. شما نگاه کنید به انقلاب های طلیعهدار بوژوایی مدرن در دوران رنسانس، اولین آنها انقلاب 1348 شمسی در شهر روم بود که میآیند یک جمهوری بورژوایی تاسیس میکنند و حدود پنجاه، شصت سال حکومت هم میکنند و بصورت زیگزاگی تاثیر بر حواشیشان و سپس همه اروپا تاثیر میگذارد و آغاز جریانی کلان در سطح جهان میشود. بنده معتقدم انقلاب اسلامینیز همین شان را دارد و شاهد این تاثیرات زیگ زاگی هستیم و بیشتر نیز خواهیم بود.
دکتر عبدالکریمی بار دیگر در این نشست بر گفته هایش تاکید کرد و گفت: من باز هم تکرار میکنم که تمدنها و فرهنگها تاسیس نمیشوند بلکه ظهور پیدا میکنند. ما باید از ظهور تمدن سخن بگوییم و این ظهور یک ظهور به دست بشر نیست. ظهور تمدن حاصل اجماع بیشمار عوامل طبیعی، دینی، حقوقی، تاریخی و فرهنگی و ... است و نباید این ظهور را به یک پروژه بشری تقلیل داد و فروکاست.
عبدالکریمیافزود: در اینکه تمدن غرب، تاریخی را گذرانده و امروز با بحران های زیادی مواجه است البته این بحران صرفا متعلق به غرب نیست و جهانگیر است مشکلی ندارم و هم سخن هستیم با دکتر زرشناس اما نکته اینجاست که تاریخ دارای امکانهای ناشناختهای است که ما نمیدانیم و به آنها دست نیافتهایم برای نمونه میتواند منجی یا راه نجات از نقطه کانونی بحران موجود در غرب و مدرنیته به معنای اعم از خود بحران بیرون بیاید و این هم یک امکان پیشرویمان است، یعنی ممکن است چنین شود یا حتی نشود و ما دقیقا نمیتوانیم بگوییم راهی که فرا روی بشر است چه است و از کجا بر میخیزد؟ ادعاهایی برای ظهور تمدن جدید توسط چینیها و دیگران هم همین ادعا بوده که پس از چندی در جریان مدرنیته مضمحل شدهاند.
استاد فلسفه در دانشگاه آزاد واحد تهران شمال گفت: نکته مهم این است که من تعجب میکنم در یک جامعه دینی چقدر این نقطه مغفول مانده که ظهور تمدنها و فرهنگها به حوزه ناشناخته تقدیر بر میگردد و امر بشری نیست. در واقع تمدنها ظهور و تجسم یک فرهنک هستند. برای مثال مساجدی که در کشور دیگر میبینید یا معابدی که در هند یا ساختمان ها و برج هایی که در غرب میبینید اینها همه از کچ، چوب، آهن و... ساخته شده اند اما روح هر یک از این اماکن متفاوت است.
عبدالکریمیافزود: چرا یک مسجد روحش با یک معبد متفاوت است؟؛ دلیلش این است که فرهنگی که در روح این ساختمان ها مستتر است متفاوت هستند. به همین دلیل تمدن هندی، اسلامی، چینی با هم فرق میکنند. اگر مظاهر تمدنی همچون معماری را در نظر بگیریم این رابه خوبی خواهیم دید. حال باید پرسید چرا فرهنگ ها متفاوت هستند؟ بنظر من پاسخ اجمالی این سوال این خواهد بود که چون فرهنگها ظهور و تحقق سنتهای نظری تاریخی هستند، فرهنگ هند حاصل سنت نظری هند است و فرهنگ ایران حاصل سنت نظری ایران و... و باید توجه داشته باشیم که تمدن جدید هم حاصل سنت نظری متافیزیکی یونانی است. اما سوال این است؟
این عضو هیات علمیدانشگاه آزاد گفت: چرا سنن نظری تاریخی با هم متفاوند؟ اینجاست که ما به حوزه راز و تقدیر نزدیک میشویم. هر سنت تاریخی حاصل انکشاف خود هستی است و وقتی ما درباره تمدن و چگونگی ساخت آن صحبت میکنیم گویی راز برای ما شناخته شده است و آنچنان به نحو پوزیتیویستی به این «راز» میپردازیم که گویی در گوش ما نجوا شده است و ما از آن مطلع هستیم. این ادعای بر آشکاری و اینکه ما توانسته ایم بر حوزه راز غلبه پیدا کنیم چیزی جز غلبه گرایشات تئولوژیک و ایدئولوژیک نیست.
در این میان دکتر اکوان، عضو هیات علمیدانشگاه در رشته فلسفه مخالفتش با نظر دکتر عبدالکریمی و دکتر زرشناس را مطرح کرد و گفت: من هم با نظر و رویکرد دکتر زرشناس مخالفم هم با دکتر عبدالکریمیمخالف هستم چرا که معتقدم تاریخ به ما هو تاریخ فعل انسان است. ما در حوزه حضور و ظهور و تقدیر ورود کنیم در نهایت میرسیم به دیدگاه تخیلی روح مطلق هگل که انسان و فعل انسان و عقل انسان هیچ دخالتی بر امور عالماش ندارد و همه چیز بر حوالت تاریخی تحقق مییابد و بنابراین ما با این نوع نگاه به یک جبر مطلق میرسیم که انسان در هیچ حوزه ای دخالتی ندارد.
اکوان در پایان تاکید کرد و گفت: تفاوتی که تمدن با فرهنگ دارد این است که «تمدن» به مثابه سخت افزار و «فرهنگ» مانند نرم افزار است. یک تمدن ممکن است افول داشته باشد اما فرهنگ همیشه زنده است و نمیتواند از بین برود. ما نباید از التفات به موجود روی برگردانیم و به واقعیات مشغول شویم و در آنباره بیاندیشیم و نه اینکه مشغول به امور ذهنی و انتزاعی شویم.
گزارش: محمدرضا زمانی خطیبی
انتهای پیام/