چرا مبارزه؟... چرا مذاکره؟
کمتر از4 ماه بعد از قبول قطعنامه 598 سازمان ملل مبنی بر پذیرش آتش بس در جنگ تحمیلی،در مورخه پنجم آبان ماه 1367 ،مجلس شورای اسلامی - که اکثریت نمایندگان آن خط امام یا موسوم به چپ بودند- پیشنهاد دو فوریتی با 115 امضا را برای طرح نامگذاری روز 13 آبان هر سال به عنوان روز ملی مبارزه با استکبار جهانی را ارائه و نمایندگان با دو فوریتش موافقت کردند. لذا به سرعت این پیشنهاد در صحن علنی مطرح و با دفاع جانانه عده ای از نمایندگان با محوریت آقای مجید انصاری ازاعضای مجمع روحانیون مبارز تهران ،با رای قاطع نمایندگان -اکثریت نزدیک به تمام- این روز را در تقویم ملی ثبت کردند.
?در حقیقت در روزی که سه خاطره ملی مردم ایران (با تبعید امام در سال 43 – کشتار دانش آموزان در سال 56 و مهمتر از همه تسخیر سفارت آمریکا به عنوان سفارت مداخله گر در امور ایران و لانه جاسوسی در سال58 ) گره خورده بود و در سالهای پس از انقلاب این مداخلات حتی تا زمینهسازی کودتا برای براندازی نظام ،تجاوز نظامی به حریم سرزمینی،تجهیز و تدارک رژیم صدام در جنگ با ایران ،حضور در آبهای منطقه ، هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری و ... ادامه یافته بود، این روز به عنوان روز مبارزه با استکبار جهانی -که نماد برجسته و آشکار آن آمریکا بود - نام گرفت. البته علت غایی این اسم گذاری در صحبتهای مجید انصاری ،نماینده مجلس در آن جلسه دیده می شود:" با توجه به این که امروز علیه انقلاب اسلامی ،به فوریت برنامه های تبلیغاتی وسیعی را استکبار جهانی خصوصاْ آمریکا و کنگره آمریکا تدارک دیده و همین هفته گذشته در کنگره آمریکا با کمال وقاحت و بیشرمی روز خباثت و جنایت تروریستهای آدمکش منافق به عنوان روز حمایت از آنها تصویب کردهاند...لذا روز سیزدهم آبان بعنوان روز ملی مبارزه با استکبار جهانی پیشنهاد می شود." در واقع چند روز قبل از آن ،کنگره آمریکا ،روز 30 خرداد هر سال را که روز عزل بنی صدر از مقام ریاست جمهوری به واسطه عدم کفایت سیاسی توسط مجلس بود ، به عنوان روز حمایت از مجاهدین خلق، مصوب کردند. این روز مبدا ترورهای علنی منافقین در کوچه و بازار بود که بیش از ده هزار نفر از جمله شهیدان بهشتی ،رجائی و باهنر را به خاک و خون کشاند .لذا به جهت مقابله به مثل این پیشنهاد به مجلس انقلابی و ضد آمریکایی آمد.
? در طول سالهای بعد هم با این که حجم عملیات نظامی و شبه نظامی آمریکا برای براندازی نظام کاهش یافت و هیات حاکمه وقت آمریکا آن راهبرد را موثر نمیدانستند، اما تغییر فاز دادند و راهبرد پروژه استحاله نظام در عرصه فرهنگ را تعقیب و تاکید کردند و در سالهای اخیر علاوه بر حفظ آن راهبرد، سناریوی 40 ساله تحریم اقتصادی را با شدت و حدت گستردهتر و البته در فاز بینالمللی و جهانی کلید زدند.
?از این نظر آمریکا بدون هیچ نقابی دشمنی موثر خود را در براندازی نظام در طول 40 سال پس از انقلاب دنبال کرده و حتی بدون لکنت این موضوع از زبان سرمداران آن رژیم بارها و بارها شنیده شده است. به همین جهت در طول دهه اول انقلاب و آخرین سالهای حیات مبارک حضرت امام ایشان حداقل ده بار در مورد رابطه ایران و آمریکا ،نظر، تذکر، هشدار و یا توبیخ ارائه فرمودند. ایشان در این بیانات که از سال اول پیروزی انقلاب تا آخرین مکتوبات و حتی وصیت نامه عبادی سیاسی ایشان ادامه دارد، رابطه با امریکا را موجب ذلت ،پوست کنده شدن مظلوم ،غارت و چپاول ذخایر و زمینه نفوذ شبکه جاسوسی استکبار دانستند و دولت آمریکا را دولتی چپاولگر ،عالم خوار و طماع وصف نمودند.
?لذا در سال های حیات حضرت امام(ره) ،موضوع رابطه با آمریکا، موضوعی مطرود و براندازانه تلقی می شد. با این همه،برخی نجواها و زمزمه ها از طرف باصطلاح روشنفکران عمدتا طیف ملی گرا و هواداران نهضت آزادی برای زمینه سازی رابطه با آمریکا شنیده می شد. این نجواها در سالهای پس از رحلت امام به نوعی ابراز میل مصرح به ارتباط با آمریکا در بین برخی کارگزاران نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد. البته دگراندیشانی هم بودند که این نغمه را سرداده بودند اما برای اولین بار،در درون نظام عناصری دیده شدند که رابطه با آمریکا را ناهمسو با خط انقلاب نمی دانستند.یعنی با این که نه تنها تغییری در رفتار هیات حاکمه آمریکا نسبت به ایران دیده نشد بلکه با ددمنشی بیشتر، توان بیشتر و بیان صریح تر به براندازی نظام اعتراف و اهتمام نمودند اما برخی مسئولین و البته برخی دولتهای پس از امام به جد به دنبال رابطه و حتی شاید از دید خودشان فتح رابطه با آمریکا بودند و آن را نوعی پیروزی و دستاورد بزرگ قلمداد کردند.
?شاید اولین نشانههای این قضیه بعد از رحلت حضرت امام در یادداشت عطاءالله مهاجرانی معاون حقوقی و پارلمانی رئیس جمهور در دولت اول آقای هاشمی در روزنامه اطلاعات بود.
?در واقع ابتدا ،جیمز بیکر وزیر خارجه بوش پدر،رییس جمهور وقت آمریکا، اعلام آمادگی مذاکره مستقیم با ایران را مطرح کرد. آن گاه مهاجرانی در یادداشتی با عنوان مذاکره مستقیم آن را یک فرصت تاریخی دانست. رهبر حکیم انقلاب اسلامی هم چند روز بعد،در سخنانی به این پیشنهاد پاسخ دادند: «اما مساله ساده لوحی و مذاکره. مذاکره یعنی چه؟ صرف این که شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید مشکلات حل میشود؟ این طوری که نیست مذاکره در عرف سیاسی یعنی معامله .مذاکره با آمریکا یعنی معامله با امریکا. معامله یعنی دادوستد یعنی چیزی بگیر و چیزی بده. تو از انقلاب اسلامی به آمریکا چه می خواهی بدهی تا چیزی از او بگیری؟ آمریکا به قدمهای اول معامله قانع نمیشوند و به تدریج چیزهای بیشتر می خواهند ... خاک بر سر آن ملت و دولتی که زیر بار این طور تحمیلهای آمریکا برود. توقعات آمریکا نسبت به کسانی که در آنها اندکی ضعف احساس می کند این گونه است.»
البته از قبل از سخنان رهبری تا بعد از آن، همه گروهها و احزاب از مجمع روحانیون و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گرفته تا جامعه روحانیت و موتلفه ،پیشنهاد مهاجرانی را با توپ و تشر محکوم کردند. نهایتاْ رهبری نظام در نامهای ضمن دلجویی از مهاجرانی مرقوم فرمودند: "... به توصیه شما درمقاله "مذاکره مستقیم" عمل نخواهیم کرد."
? در ادامه این سنخ واداداگی ها،برخی افراد و جناحهای فکری سیاسی نیز با تغییر نگاه به این موضوع نگریستند.برخی با ارائه نامه ( رجایی خراسانی)، برگزاری جلسات خبری (مصاحبه کرستین امانپور به عنوان خبرنگار CNN و رئیس جمهوری دوره اصلاحات)، برقراری ملاقاتهای مستقیم جهت دار (دیدار عباس عبدی به عنوان یکی از دانشجویان پیرو خط امام و اشغال کننده سفارت با باری روزن یکی از کارکنان لانه جاسوسی آمریکا در ایران در دوره تسخیر)، ارائه تحلیل و نظریه در نشریات و رسانه های وابسته (ابر قدرتی آمریکا و بایستگی بازی در زمین آمریکا، رابطه بهتر از عدم رابطه، آغاز دوره جدید و اقتضائات نو و ..) تلاش داشتند و دارند که قبح رابطه با آمریکا فرو بریزد و آن را به نوعی فتح و گشایش و کلید همه مشکلات بدانند.
?حال سوال اینجاست: با اینکه دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی در طول 40 سال گذشته، پر رنگتر، صریحتر و با کینه بیشتر ابراز میشود، چرا برخی سیاستمداران، مسئولین و بعضا دولتها، حتی تا سر حد رغبت به سمت این رابطه می روند؟ آیا برای شان معلوم نیست که قصد آمریکا در برقراری رابطه، قطعا و حتما، منفعت خواهی برای ایران و ایرانی نیست؟ اگر معلوم است چرا به این سمت میروند و اگر معلوم نیست،چرا؟
?در واقع، نشانه های دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی، از تمام تلاش آمریکا برای حفظ حکومت رژیم طاغوت در ایران از کودتای 32 آغاز شده و بعد از انقلاب و به هر مناسبتی ادامه یافته است. در همین موضوع هسته ای، با همه تأکید و حکم رهبر معظم انقلاب،مبنی بر استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای و حرام بودن استفاده درتهیه سلاح های کشتار جمعی، باز هم در عین اینکه خود این دولتها از این سلاحها تولید و به مقدار معتنا به ذخیره کرده اند، با این همه، با طراحی تحریمهایی که به قول خودشان فلج کننده است، به دشمنی مستقیم پرداختند. جالب اینکه حتی بعد از برجام، این دشمنی و محاصره، رنگ جدیدتری به خود گرفت و امروز شاهدیم که حتی برای نقشه و طرح دفاعی یک کشور نیز، طرح مذاکره می دهند و طرف مقابل را یاغی و تروریست می نامند.
? واقعا فهم اینکه آمریکا دشمن ایران است و طبیعت دشمن، دشمنی است -حتی اگر به ظاهر دوستی ابراز کند، که نمی کند-، برای برخی این قدر دشوار شده است؟
?مقام معظم رهبری در سخنان پنجشنبه اخیرشان به مناسبت سیزدهم آبان فرمودند: "... دشمن را بشناسید، فریب نخورید. البته ملت ما دشمنانی دارد، کوچک و بزرگ. اما آن که من رویش تأکید می کنم که به معنای واقعی کلمه دشمن است و دشمنی میکند و خباثت می کند، آمریکا است .این از روی تعصب نیست. این از روی نگاه بد بینانه نیست. این ناشی از یک تجربه است. یک فهم درست واقعی است. دیدن میدان است. داریم می-بینیم میدان را .این جور نیست که فقط با این حقیر دشمن باشند یا با دولت جمهوری اسلامی، نه با اصل این ملتی که ایستاده است، این ملتی که از مواجهه با دشمن خسته نمی شود مخالفند..."
?این سخنان ادامه رهنمودهای امام راحل(ره) است، آنجا که فرمود:" اگر چنانچه بخواهیم اسلام را پیش ببریم، دیگر نباید نوکر باشیم. اگر نوکر نباشیم، رابطه اش را با ما قطع خواهد کرد... ما ذلت را نخواهیم پذیرفت برای خاطر اینکه یک رابطه با یک ابر قدرت داشته باشیم. شرافتی نیست رابطه داشتن با امثال آمریکا .دولت آمریکا یک شرافت انسانی، مع الاسف الان ندارد که ما بخواهیم به واسطه آن شرافت انسانی اش با آن رابطه داشته باشیم. دولت آمریکا این است که دارید می بینید که مظلوم را در هر جا پیدا می کند، پوست می کند، هرجا بتواند می رود و بمب سرشان می ریزد، هرجا بتواند، ذخایر ملتها را می برد... بهتر این است با آنهایی که میخواهند ما را بچاپند، رابطه نداشته باشیم..."
? نکته مهم این است که پیگیری این رابطه از جناح های مختلف، راغب دارد ولی جالب تر آنکه، آنهایی که دیروز سنگ مبارزه با آمریکا را به سینه می زدند و حتی برای تسخیر سفارت آمریکا، مجاهدانه قدم برداشتند و از دیوار بالا رفتند،حالا در روبروی آرمانهای خود ایستاده و خودزنی می کنند تا جایی که بعضا گشایش همه چیز را در رابطه با آمریکا جستجو می کنند. بعض آنهایی که دیروز، روز ملی مبارزه با استکبار جهانی را ثبت کردند، امروز بدنبال روزنه ای برای ارتباط می گردند و شاید بدون آنکه بفهمند و بخواهند از روی آرمانهای امام(ره) رد میشوند و دست به سینه برای رابطه با آمریکا لحظه شماری می کنند.
? حال، سوال تکرار میشود: چرا برخی نمی بینند و نمی فهمند؟ چرا دستگاههای محاسباتی شان اینقدر بهم ریخته است؟ چرا در تشخیص دشمن، مشکل پیدا کرده اند؟ چرا دشمنی دشمن را نمی بینند و نمی فهمند؟ چرا...
شاید مهمترین علت و ام الامهات این عارضه را بتوان در ضعف ایمان و معرفت توحیدی کارگزاران نظام دانست که البته شاهد مثال تاریخی هم فراوان دارد.
? یکی از جهات سستی در عمل، سستی عقیده و ایمان است .شک و تردید حاکی از عدم باور قلبی است و چنین چیزی در عمل و رفتار انسان نیز اثر می گذارد و باعث می شود عمل صالح از او سر نزند.
البته گاهی نیز علت سستی ایمان، سطحی بودن آن است .یعنی ایمانی که در روح و روان انسان نفوذ نکرده فلذا چنین ایمانی نمی تواند منشا اثر بوده و عمل انسان را درست جهت دهد:
قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ
? در حقیقت، وقتی معرفت توحیدی افراد دچار خلل می شود و نوعی شرک خفی در ذهن شان لانه می کند و خدا و کدخدا را با هم تصور می کنند، ایمان به مبدا و معاد در دلشان متزلزل شده و فرد، سست عنصر دیده می شود. ساخت ایمانی افراد، اگر بر مبنای درستی استحکام پیدا نکند، خیلی زود تبختر و تکبر دیگران، مایه تزلزل و ضعف درونی می گردد. در ادبیات امام خامنه ای، موکدا بر مفهوم سلطه گر و سلطه پذیر تاکید می شود و یکی از علتهای تفوق سلطه گران مستکبر را، سلطه پذیری مستضعفان می دانند. این مستضعفان یا بدون راهبرند و یا با همین گونه رهبران که عمدتا از نظر ایمان توحیدی، ضعف آشکار دارند، روزگار می گذرانند. البته عده زیادی از این رهبران نیز، نوکران فرومایه مستکبران هستند که بیشتر از اینکه به تامین منافع ملت شان بیاندیشند، بر حفظ قدرت و استیلای شان در سایه حمایت مستکبران مشغولند.
? ثمره ایمان و معرفت توحیدی در عمل صالح و انقلابی بروز می نماید. در حقیقت هنگامی که "لا اله" در باور و یقین، محقق شود، نمی توان با "الا الله" مماشات کرد. لذا تحقق باور توحیدی، در عمل انقلابی در مبارزه با مصادیق استکبار و شرک است و مصداق اتم آن در زمان معاصر به قول رهبر انقلاب، آمریکا است. این مبارزه اقسام دارد که از شدت و اکراه قلبی شروع می شود و در هنگام فرصت به مبارزه عملی و میدانی ،سرانجام می یابد.
? از طرف دیگر ضعف ایمان توحیدی و دوری از عمل انقلابی، سبب شده و می شود که کارگزاران نظام به سمت دنیا و دنیا دوستی میل پیدا کنند. در طول سالهای پس از جنگ، همانطور که پیش به سوی یک زندگی مرفه، پر امکانات و راحت در بین برخی مسئولین یک ارزش قلمداد شده است، به موازات همان ،آوا و زمزمه رابطه با استکبار تبدیل به خواسته و راهکار حل مشکلات شده است.
? به بیان دیگر سبک زندگی انتخابی توسط قشر متنابه از مسئولین نظام، سبکی، عافیت طلب است و درون این سبک چیزی به نام زندگی جهادی و مبارزه بی معناست. از درون همین زندگی هاست که مسافرتها، مهمانیها، ماشینها و سایر امکانات آن چنانی بروز مییابد و حتی تئوری "ژن خوب "هم ساخته و پرداخته همین سبک زندگی هاست. نهایت این ضعف ایمان ، حذف استقامت و مقاومت در زندگی و استحاله امر مبارزه و جهاد است تا به گمان غلط، راحتی و آسایش نصیب گردد. لذا از دل این نوع سبک زندگی، رابطه با آمریکا و استکبار و تن دادن به خواسته های آنها تئوریزه و عملیاتی می شود. اما یادمان باشد همه اینها هم مطابق وعده الهی برای مان آسایش نمی آورد که فقط کسانی بدون اضطراب و ترس و حزن و اندوه، در آرامش دنیوی و اخروی هستند که:
إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ
منبع: فارس
انتهای پیام/