مرگ تدریجی یک شورای منطقه ای
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، امیر کویت با سخنرانی اخیر خود زنگهای فروپاشی شورای همکاری خلیج فارس را به صدا درآورد. شیخ صباح احمد جابر الصباح،با انتقاداز طولانی شدن بحران در روابط برخی کشورهای عربی با قطر هشدار داد: «فروپاشی شورای همکاری خلیج فارس به معنای فروپاشی آخرین پایگاه همکاری میان کشورهای عربی است.» هشداری که به نظر میرسد به خوبی و به سرعت از سوی آمریکاییها شنیده شد و تیلرسون در مسیر سفر به هند و پاکستان راهش را کج کرد و به ریاض و دوحه رفت. اما نتیجه این سفر را باید در یک جمله که وزیر خارجه آمریکا پس از دیدار با بن سلمان و در دوحه گفت، خلاصه کرد:« هیچ گونه نشانه قوی درباره آمادگی طرفهای بحران برای مذاکره وجود ندارد و ما نمیتوانیم آنها را مجبور به گفت وگو با هم کنیم.»هرچند این پایان تلاشهای آمریکا نخواهد بود.
اکنون سوال این است که آیا واقعا شورای همکاری خلیج فارس در آستانه فروپاشی قرار دارد؟و اساسا ساختار سیاسی –امنیتی و اقتصادی این اتحادیه چه چشم اندازی را پیش روی اعضای آن قرار میدهد ؟
بروز اختلاف در میان اعضای شورای همکاری خلیج فارس در تاریخ 36 ساله این نهاد منطقهای سابقه داشته است؛ اما این بار تنش شدید عربستان و امارات در مقابل قطر به میزانی است که تاکنون شورای همکاری خلیج فارس به عنوان یک نهاد فراملی، نتوانسته اقدام موثری در حل آن انجام دهد و همین موضوع کارآمدی این شورا را بیش از پیش زیر سوال برده است. هشدار اخیر امیر کویت به کشورهای عربی درباره فروپاشی شورای همکاری خلیج فارس نیز یعنی، بحران عربی به جای خیلی خطرناکی رسیده و به سختی میتوان مانع رسیدن به نقطه فروپاشی در تاریخ نزدیک به چهار دههای این شورا شد که با بزکهای مصنوعی تلاش میکند خود را در یک چارچوب حفظ کند.شورای همکاری خلیج فارس به عنوان نهادی که بر مبنای یک رویکرد سیاسی یعنی مقابله باانقلاب ایران به وجود آمد درطول کمتر از چهار دهه حیات خود به شدت از همین نقطه یعنی فلسفه وجودی خود دچار آسیب بوده است به عبارتی این شورا نه براساس منافع مشترک اعضا، منافع اقتصادی و... تشکیل شده و نه دارای ساختار تصمیم سازی و تقسیم قدرت مبتنی بر الگوهای مشابه مانند اتحادیه اروپاست بلکه عمدتا آن چه به عنوان موتور محرکه این شورا عمل کرده سیاست گذاریهای برادر بزرگ تر یعنی ریاض بوده است که البته معترضان جدی در داخل شورا دارد. اگر چه سعودی همواره سعی کرده است تا از این شورا به عنوان ابزاری برای پیشبرد منافع و سیاستهای خوددر منطقه استفاده کند اما مرور تحولات چنددهه گذشته این شورا نشان میدهد که روند واگرایی و افزایش شکافها در این شورا همیشه سیر صعودی داشته است. شکست طرح پول واحد که قرار بود از سال 2010 اجرایی شود با خروج زودهنگام امارات از این طرح و همچنین به بن بست رسیدن طرح عربستان برای تغییر ساختار سیاسی شورا و تبدیل آن به یک ائتلاف سیاسی قوی تربه رهبری ریاض نمونههای بارزی از بی اعتمادی ریشه دار دراین شورا درقبال سلطه عربستان است.همچنین این شورا بخشی از فرایند تصمیم سازی خود را در قالب شیخوخیت و پادرمیانی چهرههای پا به سن گذاشته خود همچون کویت که نقشی میانه در این شورا ایفا کرده اند به پیش برده که اکنون با تغییر در سران این کشورها و روی کار آمدن چهرههای جوان این مکانیزم نیز رفته رفته کارایی خود را ازدست داده است. اندیشکده انگلیسی چتمها وس به تازگی در گزارشی درباره بحران عربی در خلیج فارس تاکید کرده بود :« هر چقدر که بحران سیاسی در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس طول بکشد، برای قطر و دیگر کشورهای عضو این سازمان این سوال عمیق تر پیش میآید که اصلا عضویت در چنین سازمانی که شکافهای ناامیدی در آن پدیدار شده و قادر به حفظ اعضایش نیست، چه فایدهای دارد؟»
پادشاهی عمان و همچنین امیرنشین کویت نیز همسویی جدی با سیاستهای دربار سعودی ندارند. نمونه این نبود همسویی را میتوان در تداوم همکاری این دو کشور با قطر به رغم تحریمهای انجام گرفته از سوی سه عضو دیگر شورای همکاری دید. قطر بهدلیل وضعیت دموگرافیک این کشور و جمعیت قابل توجه شیعیان آن از یک سو، و سابقه مثبت دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر، تاکنون تلاش کرده، در همگامی با ریاض همواره جانب احتیاط را رعایت کند. در اوایل دهه 1990، کویت ایران را عاملی بازدارنده دربرابر خصومت عراق میدید و از آن زمان روابطی تقریباً عادی با تهران برقرار کرد. این پیوند باعث شد کویت بهعنوان یک پل دیپلماتیک میان عربستان سعودی و دیگر کشورهای سنی از یکسو و تهران از سوی دیگر عمل کند. با توجهبه ترکیب مذهبی کویت که یکسوم جمعیت آن را شیعیانی تشکیل میدهند که به آل صباح وفادارند، دولت کویت سعی میکند از نزدیکی زیاد به ریاض در برخی مسائل منطقهای بپرهیزد تا آثار تفرقهافکن آن به جامعه این کشور سرایت نکند. برای مثال، حمایت نظامی کویت از خاندان حاکم آل خلیفه در بحرین دربرابر شورشهای2011، به اعزام نیروی دریایی محدود شد. کویت با وجود خواست نمایندگان سلفی مجلس برای پیوستن به نیروهای امارات و عربستان، از اعزام نیروی زمینی برای سرکوب تظاهرکنندگان شیعه در خیابانهای بحرین پرهیز کرد. زمانیکه بحران قطر ایجاد شد، کویت به سرعت بیطرفی خود را اعلام کرد و خواستار آن شد که میانجی گری کند. عمان نیز موقعیتی مشابه دارد. مهمترین هدف سیاست خارجی عمان، اطمینانیافتن از ثبات در منطقه خلیج فارس و حفظ استقلال از عربستان سعودی است. برای دههها، یکی از قطبهای سیاست خارجی مسقط، ایجاد توازن در اتحاد با ایالات متحده، دوستان در شورای همکاری خلیح فارس و ایران بوده است.اما از سوی دیگر امارات وعربستان نیز بیکار ننشسته اند و توپخانه سیاسی،اقتصادی و رسانهای خود را علیه قطر بیش از گذشته فعال کرده اند.قطر در تنش خود با عربستان وامارات به دو سلاح عمده مسلح است، نخست به شبکه الجزیره و دوم به شبکه بزرگ جماعت اخوان المسلمین. اماعربستان و امارات در یک طرح برنامهریزی شده در حال هدف قرار دادن هر دو شبکه هستند و برای رسیدن به مقصود خود هزینههای هنگفتی هم میکنند.
اینها همه نشانههایی است که ما را به این نتیجه میرساند که عمر شورای همکاری خلیج فارس اگر روی کاغذ به پایان نرسیده است، در عمل به پایان رسیده و این شورا به دو تیم سه کشوره تبدیل شده است. دلیل حمایت عمان و کویت از قطر نیز به ترس آنها از قدرتگیری عربستان و امارات وبحرین باز میگردد. یک سال پیش در چنین روزهایی محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، که آن زمان هنوز در مقام جانشین ولیعهد بود، در یک سخنرانی رویایی در شورای همکاری خلیج فارس، تصریح کرد که اعضای این شورا تلاش خواهند کرد در آیندهای نزدیک این مجموعه را به قدرتمندترین و ثروتمندترین بلوک اقتصادی دنیا تبدیل کنند، اما تنها یک سال بعداز طرح چنین رویاهای بلند پروازانهای، شاهد مرگ تدریجی شورای همکاری خلیج فارس هستیم.
منبع: خراسان
انتهای پیام/