صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
«تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی، فرصت‌ها و چالش‌ها» درگفت‌وشنود با یعقوب توکلی

تاریخ انقلاب اسلامی را نمی‌توان با تفکر لیبرال و سکولار نوشت

امروزه تنوع آثار و خرده‌آثاری که در حوزه تاریخ انقلاب اسلامی تولید و بر محمل فضای مجازی به طرفه‌العینی در سطح فراملی پخش می‌شوند، لزوم بازنگری ما به فرآیند تاریخ‌نگاری انقلاب را بیشتر کرده است
کد خبر : 224701

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، امروزه تنوع آثار و خرده‌آثاری که در حوزه تاریخ انقلاب اسلامی تولید و بر محمل فضای مجازی به طرفه‌العینی در سطح فراملی پخش می‌شوند، لزوم بازنگری ما به فرآیند تاریخ‌نگاری انقلاب را بیشتر کرده است. ضرورت‌های پایه‌گذاری چنین جریانی و الزامات نظری و عملی آن، درگفت‌وشنود حاضر با دکتر یعقوب توکلی مطرح و بررسی شده‌اند. امید آنکه مقبول افتد.

به عنوان سؤال نخست، جنابعالی الزامات تدوین تاریخ انقلاب اسلامی و ویژگی‌های آن را چگونه می‌بینید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. متأسفانه در زمینه نظریه‌پردازی در بحث‌های مربوط به تاریخ انقلاب اسلامی کار جدی و مبسوطی انجام نشده و اغلب آثاری که تاکنون در این زمینه انجام شده‌اند، تحت تأثیر جریان تاریخ‌نگاری معمول و مرسوم ما بوده‌اند...


همایش‌ها چطور؟


در همایش‌هایی هم که در باب اصول تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی یا مؤلفه‌های آن برگزار شدند، مباحثی که بتوان آنها را مبنای یک نظریه اساسی قرارداد و به آنها اعتماد کرد، وجود نداشتند.


به نظر شما علت چیست؟


دلیلش این است که اکثر اساتید تاریخ در دانشگاه‌های ما، هنوز به تاریخ انقلاب اسلامی به عنوان یک دوره تاریخی توجه نکرده‌اند.


یعنی وضعیت تاریخ‌نگاری ما نا‌امیدکننده است؟


خیر. خوشبختانه تاریخ‌نگاران دانشگاهی ما چه بخواهند چه نخواهند و دانشمندان رشته تاریخ ما چه بخواهند چه نخواهند، آثار زیادی در حوزه تاریخ، براساس سبک‌ها و شکل‌های مختلف نوشته شده‌اند و می‌شوند. من این سبک‌ها را در کتاب«سبک‌شناسی تاریخ‌نگاری» مفصلاً توضیح داده‌ام.


به نظر شما مبانی و اصول تاریخ‌نگاری انقلاب‌اسلامی کدامند؟


در این باب نباید از این واقعیت غفلت کرد که مبانی تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی، معطوف به مبانی انقلاب اسلامی است. بدین معنا که ما حق داریم اصول انقلاب اسلامی را همان گونه تصور کنیم و بنویسیم که انقلاب بر اساس آنها شکل گرفت و واقعیت پیدا کرد. بنابراین در تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی باید به نگرش اسلامی و شیعی به عنوان مبنای اساسی و محور اصلی توجه داشت. بحث اصالت رهبری مرجعیت دینی و بحث اصالت شهادت، واقعیت‌هایی هستند که در تدوین تاریخ انقلاب اسلامی باید مورد توجه دقیق قرار بگیرند. از همه مهم‌تر اینکه اگر بخواهیم برای علم تاریخ انقلاب اسلامی مبنایی را طراحی کنیم، باید این مبنا مبتنی بر واقعیت انقلاب اسلامی باشد.


به نظر شما ادبیات و شیوه‌های قدیمی تاریخ‌نگاری در مورد انقلاب اسلامی جواب نمی‌دهد؟


خیر؛ انقلاب و تاریخ انقلاب اسلامی با کل تاریخ گذشته جامعه ایران متفاوت است و لذا نمی‌توان با همان ادبیات و زبان به تجزیه و تحلیل تاریخ این داده پرداخت و مثلاً با مبانی تاریخی‌ای که دوره سلطنت را توضیح می‌دادیم و به مسائل آن می‌پرداختیم، تاریخ انقلاب اسلامی را هم توضیح بدهیم و با آن زبان درباره دوره جدید اظهار نظر تاریخی کنیم.


با شیوه تاریخ‌نگاری غربی چطور؟


با تاریخ‌نگاری فعلی جهان غرب هم نمی‌توان تاریخ انقلاب اسلامی را تبیین و تدوین کرد، زیرا نظامی که در ایران شکل گرفت با نظام فکری آن جوامع متفاوت است.


لطفاً در این باره قدری بیشتر توضیح دهید؟


تاریخ‌نگاری ما یک تاریخ‌نگاری دانشگاهی و مبتنی بر تفکر لیبرال و سکولار بوده است. با انقلاب اسلامی، در ایران حکومتی مبتنی بر دین شکل گرفت و لذا باید انگاره‌های ما مبتنی بر شناخت دینی و تفکر دینی باشند. به همین دلیل تفکر، زبان، ادبیات و محاسبات متفاوت خواهند بود و دیگر نمی‌توان با منطقی که مثلاً ارتش شاهنشاهی را بررسی می‌کردید، شهادت‌طلبی در جبهه‌های دفاع مقدس را تبیین کنید. یا مثلاً با ادبیاتی که درباره کودتای سال1299 یا تجمیع قدرت توسط آقامحمدخان یا نادرشاه حرف می‌زدید، نمی‌توانید درباره تجمیع نیروهای مسلمان در برابر رژیم پهلوی یا فاجعه17 شهریور یا جریان انقلاب در ایران سخن بگویید. بنابراین نگرش و منطق تاریخی ما در دوره انقلاب، حتی در حوزه‌های مربوط به قدرت و مرجعیت هم تفاوت دارد. در کل تاریخ ایران پس از اسلام، نظام سلطنتی در یک سو بوده است و قدرت مرجعیت در نقطه مقابل آن یا حتی معارض با آن. اما در دوره پس از انقلاب، قدرت سیاسی و مرجعیت در یک سو قرار گرفته‌اند. اساساً همه چیز دوران قبل و بعد از انقلاب را با یکدیگر متفاوت می‌کند و اصول و مبانی تحلیل و تاریخ‌نگاری هم فرق دارند.


آیا فاصله این تفاوت را می‌توان در شناخت جایگاه حقیقی شاه و ولی فقیه به عنوان دو جایگاه متفاوت قدرت، در دو نظام سیاسی قلمداد کرد؟


دقیقاً! به مصداق کامل و اَتّم این تفاوت اشاره کردید. لذا روایت تاریخی این دو دوره هم، به زبان و ادبیات متفاوتی نیاز دارد. تاریخ‌نگاری که می‌خواهد تاریخ انقلاب را بنویسد، باید با حوزه‌های فکری بسیار گسترده‌تری آشنایی داشته باشد. به همین دلیل معتقدم که تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی وارد عرصه بسیار متفاوتی از گذشته تاریخی خود شده و لذا به قواعدی فراتر از مباحث فعلی تاریخ‌نگاری نیاز دارد. قواعد حاکم بر فلسفه تاریخ در دانشگاه‌های ما، لیبرالی و غربی و با ماهیت انقلاب اسلامی در تعارض است و لذا با این شیوه نمی‌توان گزارش دقیقی از انقلاب اسلامی را ارائه داد و به تاریخ‌نگاری متناسب با انقلاب اسلامی رسید.


در کتاب«سبک‌شناسی تاریخ‌نگاری» چه سبک‌هایی را دراین باره پیشنهاد کرده‌اید؟


قبل از هر چیز باید به این نکته توجه داشته باشیم که در دوره فعلی، به طور طبیعی تفکر تاریخی پوزیتیویستی را در دانشگاه‌ها داریم. یعنی از یک طرف مثلاً تاریخ‌نگاری علمی داریم و از طرف دیگر گرفتار تفکر تاریخی شاهنشاهی، یعنی تاریخ‌نگاری بر مبنای اصالت حکومت شاهان و زورمندان هستیم. در نتیجه کسانی که در این مسیر قرار می‌گیرند، آثاری را پدید می‌آورند که از دل آنها انقلاب اسلامی بیرون نمی‌آید.


اشاره کردید که نظر‌یه‌پردازی هم صورت نگرفت. این خود هم مزید برعلت می‌شود؟


همین طور است. عده زیادی از تاریخ‌نگاران انقلاب اسلامی اساساً وارد حوزه مباحث تئوریک نشدند و در حوزه تاریخ انقلاب اسلامی نظریه‌پردازی نکردند.


چرا؟


شاید چون اغلب این تاریخ‌نگاران از سر ضرورت وارد عرصه تاریخ‌نگاری شدند و نه به این دلیل که مقتضای کار علمی و فرهنگی آنان بوده باشد.


منظورتان از سر ضرورت چیست؟


منظورم این است که ابتدا در این رشته تحصیل و مطالعه و تدریس نکردند و با نظریات مختلف تاریخی آشنا نشدند که بعد به تاریخ‌نگاری مشغول شوند، بلکه بیشتر بر اساس اقتضای زمان و ضرورت‌های دوره‌ای وارد عرصه روایت تاریخ انقلاب شدند. یعنی به این نتیجه رسیدند که اگر همین حالا تاریخ این طفل تازه تولد یافته را ننویسند، سیل زمانه، او را خواهد برد و دیگر اثری از آثارش باقی نخواهد ماند، کما اینکه در خیلی از جاها این اتفاق افتاده و بسیاری از مسائل، از یادها رفته‌اند. بنابراین تصمیم گرفتند که خاطرات افراد مؤثر انقلاب را با سرعت هر چه تمام‌تر- و البته دقت کم‌- ثبت کنند. همین شیوه را هم در بررسی اسناد به کار بردیم. یعنی درباره انقلاب اسلامی و شخصیت‌های آن و نیز دفاع مقدس، کاملاً عمل‌گرایانه عمل کردیم و تاریخ‌نگاری ما هم رنگ و بوی عمل‌گرایانه به خود گرفت. در این مسیر شیوه‌های مختلفی را هم امتحان کردیم. از تهیه روزشمارهای متعدد گرفته تا ثبت خاطرات به شکل‌های مختلف، اما به سراغ نظریه‌پردازی نرفتیم.


پارادایم‌های مشترک این تاریخ‌نگاران انقلاب اسلامی کدامند؟


همان پارادایم مشترک نیروهای انقلاب اسلامی یعنی مبارزه با ظلم، استبداد و استکبار جهانی، احیای اسلام، وحدت دنیای اسلام، ترقی و پیشرفت مبتنی بر واقعیت‌های درونی کشور، گسترش ارزش‌های انسانی مبتنی بر اسلام و تشیع و رهبری و مرجعیت و روحانیت.


و پارادایم‌های جبهه متقابل؟


پارادایم‌های جبهه متقابل متفاوتند و در حد فرق بین پارادایم‌های مثلاً پهلوی‌ها با ملی‌گرا‌ها و امریکایی‌ها و انگلیسی‌ها هستند. اینها هر کدام پارادایم‌‌های مخصوص خودشان را دارند. چپ‌ها بر اساس تفکر تاریخ‌‌‌‌نگاری چپ، مسائل تاریخی انقلاب را تجزیه و تحلیل می‌کنند، پهلوی‌ها به شیوه خودشان و دیگران هم تحلیل‌های خاصی دارند، اما جالب اینجاست که اینها هم هنوز نتوانسته‌اند پارادایم فکری خود را تئوریزه کنند. ظاهراً در این ضعف با ما اشتراک نظر دارند.


به نظر شما چه ارتباطی بین نظریه‌های انقلاب با تاریخ‌‌نگاری انقلاب وجود دارد؟


خیلی کم. تاریخ‌نگاری انقلاب زمانی با نظریه‌های انقلاب اسلامی ارتباط پیدا کرده که نظریه‌پرداز انقلاب و تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی، وحدت عینی یا ذهنی پیدا کرده‌اند.


تفاوت بین وحدت عینی و وحدت ذهنی چیست؟


یک وقت هست که شما ابتدا نظریه‌پردازی می‌کنید و بعد تاریخ انقلاب را می‌نویسید و بخشی از تحولات را گزارش می‌دهید. اما یک وقت فرد دیگری نظریه‌پردازی کرده شما بر اساس آن تحلیل تاریخی می‌کنید و به طور اتفاقی بین نظر شما و نظریه‌پرداز، وحدت نظر به وجود می‌آید. اما کلاً وقتی بر اساس نظریه‌پردازی‌های غربی به تحلیل و تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی می‌پردازیم، لباس بدقواره و تنگی را به تن انقلاب به زور می‌پوشانیم و آن را از ریخت می‌اندازیم و مدت زیادی نمی‌گذرد که این نظریه‌های مختلف، ضعف و ناتوانی خود را بروز می‌دهند و هزار عیب و ایراد بیرون می‌زند.


به نظر جنابعالی و پس از تجربه چهار دهه‌ای موجود، نقاط قوت و ضعف تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی کدامند؟


مسئله اصلی در این زمینه این است که جریان‌ها و مؤسسات مختلفی که به کار تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی مشغول هستند، در درون خودشان هم اختلاف روش و مبنا دارند و موضوع فقط اختلاف سبک یا فرم نیست. اگر هم هست آنقدرها اهمیت ندارد.
مهم‌ترین آسیب این است که بخش‌های پژوهش، آموزش، نگارش و نمایش، در حوزه تاریخ‌نگاری هماهنگ با یکدیگر کار نمی‌کنند و هر یک مسیر خود را می‌روند! به عبارت دیگر مثلاً حوزه پژوهش ما، کمتر با حوزه آموزش‌- یعنی دانشگاه‌ها، آموزش و پرورش، تلویزیون و...- ارتباط دارد. به عبارت دیگر هنوز نظام اسلامی نتوانسته حوزه‌های تاریخی و حوزه‌های پارادایمی خود را تصرف کند. ما در بحث آموزش انقلاب اسلامی، هم در آموزش و پرورش و هم در نظام آموزش عالی، سال‌ها از انقلاب عقب هستیم. در سریال‌های صدا و سیما، در زمینه آثار تاریخی، تاریخ انقلاب اسلامی به شدت کم‌رمق است و هنوز نتوانسته‌ایم یک طیف قابل توجه از هنرمندان بچه مسلمان را تربیت کنیم که بر اساس نگاه انقلاب اسلامی، بتوانند فیلم و سریال بسازند. به قول یکی از بزرگان، آنچه وجود دارد به شکلی اسلام مالی است! یعنی فقط رنگ و لعاب اسلامی دارد، در آموزش و پرورش و آموزش عالی هم همینطور. کوروش‌ستاها و هخامنشی‌ستاها در کشور ما بسیار هماهنگ‌تر از متولیان آموزش انقلاب اسلامی کار می‌کنند.


اشکال کار در کجاست؟


در اینکه بسیاری از استادان انقلاب اسلامی، انقلاب را خوب بلد نیستند! یک عده سعی می‌کنند انقلاب اسلامی را کلاً نادیده بگیرند و علاقه‌مندان به انقلاب اسلامی هم اصلاً نمی‌دانند در جریان انقلاب اسلامی چه اتفاقاتی روی دادند و آثار آنها چه بوده‌اند.


در حوزه پژوهش چطور؟


در این حوزه هم کسانی که واقعاً کمی انقلاب را فهمیده و متوجه شده‌اند که در انقلاب اسلامی چه اتفاقات جدی‌ای روی داده است، چند نفری بیشتر نیستند. بقیه همگی اسیر نظریه‌های غربی و پوزیتیویستی هستند و پشت سر نظریه‌پردازهای غربی سینه می‌زنند. واقعاً افرادی که فهمیده‌اند در انقلاب اسلامی چه اتفاقی افتاد، بسیار محدود‌ند. مشکل دیگر در حوزه پژوهش این است که ما به فکر پرورش شاگرد نبوده‌ایم و نظام در این باره فکر نکرده، در نتیجه امور و محورهای اصلی فرهنگی به دست کسانی افتاده که بیشتر ادای انقلابی بودن و مسلمان بودن را در می‌آورند و آن هم بسیار ناشیانه! که حقیقتاً نگران‌کننده است. بنابراین تا بین حوزه‌های پژوهش، آموزش، نگارش و نمایش، به عنوان محورهای اساسی تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی هماهنگی لازم صورت نگیرد، متأسفانه همچنان معضل عدم شناخت صحیح انقلاب سر جایش باقی خواهد ماند.


شما فکر می‌کنید چه کسانی باید این کار را بکنند؟


همه، از امام‌جمعه یک شهر دور افتاده گرفته تا یک استاد یا معلم تاریخ و یک نویسنده انقلاب اسلامی. همه اینها باید انقلاب اسلامی را خوب بدانند و خوب منتقل کنند. الان خیلی از نویسنده‌ها ظاهراً در درون جریان انقلاب هستند، ولی وقتی اثرشان را می‌خوانید، چیز دیگری از نوشته آنها بیرون می‌زند! هنرمندان هم دچار دوگانگی نظری هستند، در نتیجه از فیلم‌هایشان چیزی بیرون می‌زند که تناسبی با انقلاب اسلامی ندارد. مدیریت صدا ‌و ‌سیما باید بین کار پژوهش و نگارش فیلمنامه‌ها نسبت معقولی را برقرار کند، چون به علت تأثیر‌گذاری گسترده این رسانه، متأسفانه ابعاد تخریبی آن هم گسترده است.


نقش جریان روشنفکری را در تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی چگونه تحلیل می‌کنید؟
جریان روشنفکری دانشگاهی سعی کرده کلاً انقلاب را نادیده بگیرد و در واقع به جای تاریخ‌نگاری، نادیده‌‌انگاری کند، آن هم نادیده‌انگاری منفی. به همین دلیل سعی کردند و می‌کنند که مثلاً چهره‌ای مثل دکتر مصدق و سایر ملی‌گرا‌ها را بسیار بیشتر از ظرفیتشان بزرگ کنند، اما به سراغ چهره‌ای مثل امام خمینی نروند و لذا وقتی به سراغ آثار اینها می‌روید، دوره انقلاب اسلامی و شخصیت‌های آن را یا پیدا نمی‌کنید یا بسیار کم‌رمق و گنگ هستند.
جریان اسلام‌گرا، به عنوان جریانی که به هر حال در فضای عمومی کشور فعالیت می‌کند جریان مسلطی است، ولی در همه حوزه‌های فکری، مخصوصاً حوزه تفکر تاریخی اینگونه نیست. اسلام‌گرایان نتوانستند بعد از انقلاب همان کاری را بکنند که روشنفکران در دوره مشروطه کردند.


یعنی چه باید می‌کردند که نکردند؟


روشنفکران بعد از انقلاب مشروطه، به سرعت همه حوزه‌ها را قبضه کردند و اجازه ندادند مخالفان آنها چه در زمان مشروطه و چه در دوره پهلوی‌ها، کوچک‌ترین اظهار نظری بکنند. اما بعد از انقلاب اسلامی، اسلام‌گراها این کار را نکردند و عرصه فکر و نظر را از روشنفکران نگرفتند.


چرا چنین رویدادی اتفاق افتاد؟


برای اینکه اسلام‌گراها به جای اینکه ابتدا نظریه‌پردازی کنند و بعد وارد حوزه عمل بشوند، ابتدا دست به عمل زدند و بعد وارد حوزه نظر شدند و این یک ضعف بزرگ تاریخی است و سبب گردیده که روشنفکران نوعی سلطه نظری در این حوزه پیدا کنند.


چاره کار را چه می‌بینید؟


چاره این است که کمک کنیم جریان اسلام‌گرا از مرحله تاریخ‌نگاری عادی عبور کند و به نظریه‌پردازی در تاریخ‌نگاری برسد و بعد دوباره به حوزه عمل برگردد تا بتواند آثار جدی‌تر و مفید‌تری را ارائه بدهد.


نظر حضرت امام و مقام معظم رهبری درباره تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی چیست؟ آنان در این باره بر چه اموری انگشت می‌گذارند؟


حضرت امام در نامه‌ای خطاب به آقای سیدحمید روحانی، صراحتاً نوشتند که: شما باید مظلومیت و مبارزات این ملت در برابر استبداد را با دقت و دقیقاً همانگونه که اتفاق افتاده است، روایت کنید. بدیهی است که این روایت با روایت غربی‌ها، لیبرال‌ها و پهلوی‌ها باید متفاوت باشد. امام تکلیف را معلوم کردند که باید همه چیز را دقیق و بدون تعارف و خجالت روایت کنیم. بدیهی است این کار از دست کسانی که نگران اروپا رفتن خودشان و بچه‌هایشان و انواع فرصت‌های تحصیلی و روابط با غرب و غربی‌ها هستند، برنمی‌آید.
به کارهای مفیدی که در این زمینه انجام شده‌اند اشاره‌ای داشته باشید.
مقام معظم رهبری هم به دلیل علائق شخصی و هم به دلیل ضرورت و تکلیف دینی به این موضوع توجه اساسی و خاصی دارند، لذا در هر جایی هم که کار برجسته‌ای صورت گرفته، به خاطر تشویق‌های عملی و میدانی و حمایت و کمک‌های ایشان بوده است. در زمینه تاریخ‌نگاری در بعضی از مؤسسات کارهایی انجام می‌شوند که باید سخت مراقب باشیم که به نفع جریان‌های مخالف انقلاب، به دروازه خودی گل نزنیم و در مواجهه با حقایق تاریخی تعارف نکنیم.


بیشتر توضیح می‌دهید؟


مثال ساده‌اش این است که صدا ‌و ‌سیمای ما خیلی سعی نکند اندیشه انقلاب اسلامی را از زبان یک جریان معارض توضیح بدهد و بیان کند. مؤسسات پژوهشی ما باید عرصه‌های خاص انقلاب اسلامی را که از آنها عبور کرده‌ایم، دقیق و درست توضیح بدهند. تاریخ ‌شفاهی یکی از پایه‌های اصلی تدوین تاریخ انقلاب اسلامی است، به شرط آنکه با شیوه صحیحی اجرا شود.


منبع: جوان


انتهای پیام/

ارسال نظر