صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۷:۰۱ - ۱۴ خرداد ۱۳۹۴

حاشیه‌نگاری آنا از بیست و ششمین سالگرد ارتحال امام(ره)/ از بغض‌های یک جانباز تا میدان‌داری علیه مذاکرات

یک طرف هیاهوی مردم، یک طرف سخنرانی، یک طرف بغض‌های یک جانباز و یک طرف پخش شب‌نامه علیه مذاکرات؛ اینها گوشه‌هایی از مراسم بیست و ششمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) است.
کد خبر : 21624

مهدی روزبهانی، گروه سیاسی ـ عینک بزرگی بر چشم دارد و یک دختر جوان بازوی راستش را گرفته و به آرامی در میان جمعیت چرخ می‌زند و به سمت گلزار شهدای بهشت زهرا حرکت می‌کند.








رضا جوانی است که از دزفول آمده. می‌گوید با دوستانش دو روز است که در حرم امام(ره) مستقر شده‌اند. در پاسخ به این سؤال که چرا آمدی محکم جواب می‌دهد که با عشق آمده‌ام ولی بخدا ما هم مشکل داریم کمک کنند که زندگی‌مان سر و سامان بگیرد

تهران؛ بیست و ششمین سالگرد ارتحال امام؛ پیر و جوان از اقصانقاط مختلف ایران به حرم مطهر آمده‌اند. وقتی از او می‌پرسم برای چه به اینجا آمدی؟ با تعجب می‌گوید اگر نمی‌آمدم باید می‌پرسیدی! می‌گوید: هنوز صدای گرم امام(ره) را در گوش دارم، با رهنمودها و تذکراتش از زندگی‌ام مراقبت می‌کنم؛ اما وقتی برخی از این تذکرات را با شرایط امروز می‌سنجم حرص می‌خورم و بسیار اندوهگین می‌شوم.


جانباز روشندل، همچنان که در سایه درختی، در شلوغی جمعیت ایستاده، بازوانش را بالا می‌گیرد و به دست‌هایی که از ساعد به پایین نیستند اشاره می‌کند و می‌گوید «وقتی این‌ها را فدا کردم اندوهی در دل نداشتم، الان هم از نبودنشان ناراحت نیستم، ولی وقتی یاد امام و حرف‌هایش می‌افتم...»


بغض می‌کند. آب دهانش را قورت می‌دهد و بعد از چند لحظه سکوت دوباره ادامه می‌دهد که امام(ره) یک‌بار در حسینیه جماران خطاب به مسئولان اینگونه می‌گفتند: (شمرده شمرده سخنان امام را تکرار می‌کند) همیشه نگران آن هستم که مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منّت گذاشتند، به واسطۀ اعمال ما از ما نگران بشوند، زیرا آن چیزی که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطۀ آن دنبال ما و شما آمده‌‏اند و اسلام را ترویج نموده و جمهوری اسلامی‏ را بپا کردند و طاغوت را از میان بردند، کیفیت زندگی اهل علم است. شما گمان نکنید که اگر با چندین اتومبیل بیرون بیایید وجهه‌‏تان پیش مردم بزرگ می‌‏شود، آن چیزی که مردم به آن توجه دارند و موافق مذاق عامه است. آنها هم که جمهوری اسلامی را بپا کردند، مردم عادی هستند، و کسانی که بالابالاها نشسته‏‌اند، هیچ دخالتی در این مسائل نداشته و ندارند. آنهایی هم که می‏‌خواهند خودشان را حفظ کنند، باید بدانند که گاهی با یک اتومبیل پیکان بهتر می‏‌توانند محفوظ باشند تا وسیلۀ دیگر. و ائمه جمعه و جماعاتی که اگر عادی بیرون بیایند ممکن است از بین بروند، باید به آن مقداری حفظ کنند که زیاد نباشد.[1]


بهشت زهرا زنده است








یکی از این برگه‌ها سخنان رهبری را به صورت گزینشی علیه مذاکرات ردیف کرده است. توزیع‌کننده که پسر نوجوانی است بلند بلند فریاد می‌زند که همه تحریم‌های ظالمانه و مذاکرات پرذلت باید تمام شود

حرف‌هایش که تمام می‌شود تأکید می‌کند که « گمان نکنی که این‌ها را از خودم می‌گویم، بروید صحیفه مرحوم امام را بخوانید».


او در این روز تنها نیست. جانبازهای دیگری هم هستند که تنها یا با خانواده در میان جمعیت حضور دارند. محور حضور همگی، امام و انقلاب است. کمی آن طرف‌تر از حرم امام(ره) بهشت زهراست که اما همچنان زنده است. بسته‌های رشته را سر قبر گذاشته‌اند. پدر و مادر هرچند چین و چروک به صورت دارند اما به یاد ایام جوانی برای فرزند شهیدشان نذری آماده می‌کنند. پدر در جواب این سؤال که آیا خسته نمی‌شود در این گرما؟ می‌گوید عیب نداره فدای سر محمدم. قبلا تو خونه نذری می‌پختیم ولی حالا این جا کنار مردم و امام.


مادر محمد شهید، بلند بلند کنار دیگ نذری دعا می‌کند: ان شاءالله مشکل جوانان حل شود. مشکل بیکاری حل شود. با شوق به جوانان در حال عبور نگاه می‌کند و می‌گوید پاینده باشید. فدای سرتان. همه شما انشاءالله خوشبخت شوید.


جوان اسلحه بدست؛ سوژه عکاسی


رضا جوانی است که از دزفول آمده؛ می‌گوید با دوستانش دو روز است که در حرم امام(ره) مستقر شده‌اند. در پاسخ به این سؤال که چرا آمدی محکم جواب می‌دهد که با عشق آمده‌ام ولی بخدا ما هم مشکل داریم کمک کنند که زندگی‌مان سر و سامان بگیرد.


این طرف مردم در تب و تاب یکرنگی و سادگی هر کسی از شهر و دیاری آمده تنها برای اینکه بگوید ما با امام(ره) هستیم. سادگی وجه مشترک حاضران است. اما در میان این وحدت، حضور جریان دیگری در کار است. برگه‌هایی که با انگیزه‌های مختلف در میان جمعیت پخش می‌شود و ژست‌هایی که سوژه عکاسی عمومی شده است.


چند مرد جوان که لباس نظامی بی‌نام و نشانی بر تن دارند اسلحه را با ژست خاصی به دست گرفته‌اند. یکی از آنها که هیکلی بزرگتر از دیگران دارد، خبردار میان مسیر مردم ایستاده است. برخی با خنده با او عکس می‌گیرند.


فرصتی مغتنم برای مقاصدی خاص








مرد میانسالی جلوی او ظاهر می‌شود و به او تذکر می‌دهد که چرا نمی‌گویی چه کسی باعث اعمال این تحریم‌ها شد. قبل از اینکه بحث بالا بگیرد دیگران دخالت می‌کنند و کمی آن طرف‌تر پسر نوجوان به کار خود ادامه می‌دهد

روحانی جوانی در زیر سایه درخت ایستاده و درحالی که برگه‌هایی را بین مردم توزیع می‌کند، آرام‌آرام می‌گوید که در مورد مظلومیت امام زمان(عج) تأمل کنید، این برگه‌ها را مطالعه و بین دیگران پخش کنید.


اما این تنها برگه‌ای نبود که توزیع می‌شد، گویا حضور این جمعیت فرصتی مغتنم برای برخی مقاصد است. مذاکرات هسته‌ای، تحریم‌ها و «ذلتی! که قرار نیست بپذیریم». برگه‌هایی در ابعاد و رنگ‌های مختلف در گوشه‌گوشه مراسم با محوریت مذاکرات پخش می‌شود. البته که در میان آن‌ها هیچ کدام دفاعی از مذاکرات نمی‌کنند و تنها سخن از ذلتی است که به باور توزیع‌کنندگان قرار است با مذاکرات به مردم تحمیل شود.


یکی از این برگه‌ها سخنان رهبر معظم انقلاب را به صورت گزینشی علیه مذاکرات ردیف کرده است. توزیع‌کننده که پسر نوجوانی است بلند بلند فریاد می‌زند که همه تحریم‌های ظالمانه و مذاکرات پرذلت باید تمام شود. مرد میانسالی جلوی او ظاهر می‌شود و به او تذکر می‌دهد که چرا نمی‌گویی چه کسی باعث اعمال این تحریم‌ها شد. قبل از اینکه بحث بالا بگیرد دیگران دخالت می‌کنند و کمی آن طرف‌تر پسر نوجوان به کار خود ادامه می‌دهد.


جدای از حال و هوای مردم اطراف حرم، برنامه سخنرانان مراسم ارتحال حاشیه‌های دیگری دارد؛ این حواشی چند سالی است که به حاشیه های ثایت مراسم ارتحال امام تبدیل شده است.


شب قبل در میانه‌های سخنان رئیس‌جمهوری، عده‌ای با سردادن شعار قصد داشتند مانع ادامه صحبت‌های رئیس‌جمهوری شوند اما روحانی تشکر کرد و به سخنان خود ادامه داد. این مسئله واکنش‌های زیادی در شبکه‌های اجتماعی داشت اما گله‌مندی از این برخورد به مردم محدود نشده است؛ چنانچه سردار محمدرضا نقدی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین، در جریان بازدید از قرارگاه اجرایی مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) گفته است که «شعار این روزها که سالگرد ارتحال امام بزرگوار ماست فقط و فقط باید شعارهای وحدت‌بخش باشد و از هرگونه شعار تفرقه‌انگیز جدا پرهیز شود». سردار نقدی افزوده است «که مراسم بزرگداشت امام(ره) باید مظهر وحدت و یکپارچگی باشد و جای اعلام مواضع جناحی و حزبی نیست؛ این مراسم جای نشان دادن صمیمیت‌هاست».


وی با تاکید بر اینکه «حمایت از انقلاب و رهبر آن و ابراز نفرت نسبت به استکبار و آمریکای جنایتکار، تنها شعارهای شناخته شده ملت است»، افزوده است: «از شعارهایی جز اینها باید همه جدا پرهیز کنند و احترام شخصیت‌ها و شرکت‌کنندگان در مراسم را از هر طیف و جناح همه باید حفظ کنند».


رئیس سازمان بسیج گفته است که «اهانت و شعارهای تضعیف‌کننده علیه هر جناح و شخصیت در چنین مراسمی، خواست دشمن است و فقط آمریکا و آل‌سعود از آن سود می‌برند».


در ماه‌های اخیر، اختلاف بین جمهوری اسلامی و عربستان سعودی بر سر شرایط بازار نفت و بحران یمن شدت گرفته و از عربستان نیز صراحتا به عنوان یکی از دشمنان جمهوری اسلامی یاد می‌شود.


اما امروز شعارها دوباره بلند بود. وقتی سید حسن خمینی یادگار امام(ره) قصد سخنرانی داشت نیز چند بار با شعارهایی که قصد اختلال در برنامه را داشتند، مواجه شد.


آن جانباز هنگام خداحافظی وقتی دخترش به او می‌گوید «بابا جان امروز دیگر حرص نخور، آرام باش»، متذکر می‌شود که «نه عزیزم چرا آرام باشم ما برای امام(ره) و انقلاب و مردم مبارزه کردیم و یک عده همواره برای خودشان می‌جنگند».


------------------------------------------------------------------


[1] صحیفه امام خمینی، جلد 19، اهمیت ساده‌زیستی روحانیت و دست‌اندرکاران





انتهای پیام/

ارسال نظر