صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۶:۰۵ - ۰۴ مهر ۱۳۹۶
نگاهی به کتاب «راه‌بندان» سروده میلاد عرفان‌پور

بر فراز راه‌بندان/ غنیمتی که باید قدر دانست

اگر هیچ شاعرانگی در رباعی‌ها نبود، که هست؛ و اگر زبان یله و رها بود، که نیست؛ همین موضع شاعر به مثابه یک راوی، در درون شهر اما با همان قالب کهن رباعی، غنیمتی است در زمانه ما که باید قدرش را دانست.
کد خبر : 216225

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، محمدقائم خانی یادداشتی بر کتاب تازه منتشر شده «راه‌بندان» اشعار میلاد عرفان‌پور نوشته که در ادامه می‌خوانید.


«فصل سوم «راهبندان» میلاد عرفان‌پور، جای تأمل است. هم جای تأمل مخاطب است هم جای تأمل منتقد. جای تأمل مخاطب است به خاطر تغییر فضای ناگهانی فصل. وسط رباعی‌هایی با حال و هوای مورد انتظار، ناگهان شاعر تو را به وسط خیابان‌های شهر پرت می‌کند. صدای ماشین‌ها به گوش‌ت می‌رسد. دست‌فروشان را می‌بینی. بوی نامطبوع به مشامت می‌رسد. هوای آلوده را استشمام می‌کنی. و در عین حال هنوز بر بال رباعی سواری.


رباعی‌های این فصل «راهبندان»، عکس‌هایی هستند که پرنده‌ای سبک بال از شهر رو به زوال زیر بال‌هایش گرفته است. عکس‌هایی ساده که دیدن جزئیاتی پیش چشم همه از آن بالا، خاص‌شان کرده. در پرواز پرنده رباعی، انتظار ما دیدن درختان و آسمان است. و شنیدن صدای آسمان، و توجه به ملکوت. اما این پرنده کوچک تیزپرواز، در فصل سوم سر از آسمان به زیر کشیده و به ماشین‌ها و آدم‌های سردرگم خیره شده است. هنوز لطیف است و تیزرو، اما نگاهش به زمین است، به آدم هاست، به نقائص است، به دوری‌هاست، به نرسیدن‌ها، ندیدن‌ها، نبودن‌ها. و همین توجه به انسان‌هاست که خصلتی روایی به این فصل بخشیده. درست است که رباعی با همه قواعدش در این جا هم حضور دارد. نگاهی کوچک است به کنجی یا افقی، صوتی است که از کرانه‌ای برمی‌جهد و ساکت می‌شود، اما مجموعه فصل با کنار هم نهادن تصاویر، روایتی از شهر ارائه می‌دهد. روایتی که از موضع شاعر برمی‌خیزد.


اگر هیچ چیز مهمی در این فصل نبود، که هست؛ اگر هیچ شاعرانگی در رباعی‌ها نبود، که هست؛ و اگر زبان یله و رها بود، که نیست؛ همین موضع شاعر به مثابه یک راوی، در درون شهر اما با همان قالب کهن رباعی، غنیمتی است در زمانه ما که باید قدرش را دانست.


شاعر در این فصل به «درون» شهر قدم گذاشته و به «میان» آدم‌ها رفته است. شهر در شعرش هویت پیدا کرده و روابط میان آدم‌ها از دوگانه‌های عشق و نفرت پیچیده‌تر شده است. یک التفات یا عدم التفات می‌تواند امری را سبب شود، دلی را بشکند، کسی را طرد کند، و شخصی را بر صدر بنشاند. این‌ها پیچیدگی‌های روابط شهری است که حضورش در قالب رباعی بسیار غنیمت است.





نگرانی شاعر برای شهری که زندگی را می‌بلعد، ستودنی است. منتها هنوز کافی نیست. برای اینکه پرنده رباعی بتواند ما را به درون «شهر» ببرد و «جهان» شهر را برایمان بسازد، نیاز به عکس‌های بیشتری هست. عکس‌هایی با همین شناسنامه، که هم بر بال خیال شاعرانه نشسته باشند و هم وزانت و پختگی قالب کهن رباعی را داشته باشند.


شاید اگر میلاد عرفان‌پور عکس‌های متعددی از زوایای مختلف شهر با همین سبک و سیاق بگیرد و در دفتری گرد آورد، بتواند ما را به «جهان» شهری که در منظرش قرار دارد بکشاند و روایتی یک‌دست از طریق رباعی به ما ارائه دهد. ما تشنگان جهان‌های شاعرانه، منتظر آن دفتر می‌مانیم.»


منبع:فارس


انتهای پیام/

ارسال نظر