صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۱۳ - ۲۸ شهريور ۱۳۹۶
دکتر خسرو مزرعی*

اصول و لوازم تحول فرهنگی

کد خبر : 212852

در علوم و دانش فرهنگی که رشته‌ها و زمینه‌های متعدد و متنوعی را در بر می گیرد، چند موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است که توجه و اهتمام جدی صاحب نظران و متولیان، مدیران و مجریان فرهنگی را می طلبد و بدون آن، تغییرات پی‌درپی اما بی اثر به فروافتادگی و ازهم‌گسیختگی بیش‌تر و سرانجام، فروپاشی و در نتیجه عقب ماندگی مزمن یک نظام سیاسی، جامعه و ملت منجر می شود.


در برون‌رفت و گریز از چنین وضعیتی اصول و لوازمی را باید اولا بدرستی فهمید و ثانیا تمام و کمال به آنها عمل کرد و تداوم آن را مدنظر قرار داد. از آن جمله به اختصار می توان موارد زیر را یادآور شد:
اول) فرهنگ، مبنا و زیربنای همه تحولات و توسعه رو به تعالی جامعه بشری به شمار می رود و نگاه کالایی آن هم دست چندمی به آن کاملا نادرست و زاویه انحرافی فاجعه آفرین است.


تمام تغییرات و تحولات رشدنگر و توسعه محور، زمانی به نتیجه مطلوب خواهند رسید که فرهنگ را مبنای کارها دانسته و به آن ملتزم باشیم.


دوم) دستیابی به دستاوردهای تاثیرگذار، فاخر و ماندگار فرهنگی، نیازمند نوعی اجماع حکومتی و اجتماعی نسبت به تعریف و کارویژه ها و روش های کارآمد علمی در راستای حوزه گسترده فرهنگی است، زیرا در تنوع و تعدد خارج از سطح و میزان متعارف آن، شاهد نابهنجاری تفکری، روشمندی، عملیاتی، نظارتی و تصحیح‌گری و ... خواهیم بود.


سوم) فرهنگ، اساس دیگر حرکت ها و فعالیت های اجتماعی به معنای عام آن است، اما فروکاستن آن به صرف تغییرات ظاهری و جابه‌جایی افراد، بی توجه به ساخت و انتشار و فراگیری یک مدل و الگوی مدیریت فرهنگی که توانایی بروزرسانی خود را با شرایط و اقتضائات زمانی و مکانی داشته باشد، نه تنها به تحول توسعه نگر و انسان مدار و توحیدگرا نمی انجامد بلکه برعکس، به هدررفت سرمایه های بالقوه و بالفعل و تغییر نگاه عمومی به جایگاه آن ختم می شود.


چهارم) در مسیر تحول فرهنگی ساختارمند و هدفمند با تکثر خارج از حد نیاز مراجع و مراکز تصمیم گیری و اجرایی، قابلیت ها بشدت تحلیل خواهند رفت و انگیزه ها تضعیف و سرمایه های مادی و معنوی و نیروی انسانی، بیش از هر زمان و موقعیت دیگری آسیب پذیر می شوند.


در مدیریت کارآمد، افراد نقش مهمی را ایفا می کنند ولی نباید فراموش کنیم که اگر روش ها و روندها، از پشتوانه مستحکم علمی و تجربی برخوردار نباشند، نابسامانی رو به تزاید، چنان فراگیر می شود که عملا عرصه مدیریت را از هم فرو می پاشاند.


پنجم) از لوازم و ضرورت های دیگر موفقیت در تحول فرهنگی، اجتناب جدی و دوری از شعارزدگی و سیاسی بازی و باندگرایی و نگرش ها و اقدامات جناحی و فردمحورانه است. بویژه زمانی که این تحول قرار باشد در فضای علمی دانشگاه و مراکز آموزش عالی اتفاق بیفتد که به طور حتم بی توجهی به داشته ها و توانمندی های درون سازمانی و دخالت مراکز و افراد برون سیستمی، به آن صدمات و خسارت های جبران ناپذیری وارد می سازد.


ششم) تحول به طرح و نقشه منطقی و عالمانه و اجرای روندی به دور از شتابزدگی و تعجیل تخریبی نیازمند است. مرحله بندی اجرایی با درنظرگرفتن اولویت ها، لازمه و اصل پذیرفته شده در این باره به شمار می رود. هر نوع کندروی و تندروی و خروج از ظرفیت و آستانه تحمل سازمانی و نیز بی توجهی به افزایش تدریجی بسترهای پذیرشی و آستانه تحمل تغییرات و تحولات، سمی مهلک در حیات سازمانی است.


هفتم) دیگر نکته ای را که لازم است به آن اهتمام مستمر داشته باشیم، تلاش در برقراری رابطه ای منطقی و عقلایی بین واقعیت ها و حقیقت های تحولات فرهنگی است. آرمان گرایی و واقع گرایی، دو مقوله بنیادین در مدل موفق توسعه و تحول تلقی می شوند.


این اتفاق خوشایند هنگامی رخ می دهد که سیاست سازان، سیاستگذاران و مجریان و ناظران، نیروهای فرهنگی به معنای درست آن باشند و برآمده از استعداد و توانایی ذاتی و اکتسابی خود به ابن مرتبه رسیده باشند نه برخوردار از رانت های فرهنگی در تصدی مسئولیت فرهنگی که در این زمینه سخن بسیار است.


هشتم) اعتقاد و التزام به چرخه نخبگان در بالندگی فرهنگی نقش مهمی دارد به شرط آن که تربیت نیروی انسانی نخبه در دستور کار مسوولان این حوزه باشد و از انسداد و توقف و سکون و رکود چرخش نخبگان ممانعت ورزند. اگرچه در باب تعریف نخبه و نحوه شناسایی و تربیت و بکارگیری آنان، مطالب جزیی و ریز و ظریف و دقیقی وجود دارد که در این موجز نمی گنجد.


امیدواریم پس از گذشت نزدیک به 40 سال از پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس جمهوری اسلامی، بویژه در عصر پرشتاب تهاجم های فرهنگی ویرانگر، فرهنگ و تحولات فرهنگی، نقش و جایگاه حقیقی و واقعی خودش را پیدا کند.
*معاون دانشجویی و فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی گرگان


انتهای پیام/

ارسال نظر