صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۴:۲۱ - ۱۰ شهريور ۱۳۹۶
محمدکاظم کاظمی*

هر که چون بیدل طواف گوشۀ دل‌ها کند

کد خبر : 208379

چو بیدل از هوس سیر کعبه مستغنی است‌
کسی که گِرد تو، یعنی به دور دل گردید


تقابل کعبه و دل در شعر فارسی بسیار سابقه دارد و در شعر بیدل هم بازها بیان شده است، از جمله در همین بیت، که از غزلی است به مناسبت عید قربان. به دیگر بیت‌های این غزل باز هم می‌رسیم، اما پیش از آن، بیت زیبای دیگری با همان کعبه و دل را بخوانیم.


سنگ راه خود شمارد کعبه و بتخانه را
هر که چون بیدل طواف گوشۀ دل‌ها کند


ولی بیدل به این مضمون قدیمی اکتفا نمی‌کند. در بیتی دیگر باز سخنی تازه می‌گوید:


ز سیر کسوتِ تسلیمِ چشمِ قربانی‌
هوس ز جامۀ احرام، منفعل گردید


می‌دانید که گوسفند قربانی، چشمش به سفیدی می‌گراید. انگار که پرچم تسلیم نشان داده است و تسلیم فرمان حق است. از طرفی منفعل شدن یعنی خجل شدن، خجالت کشیدن. شاعر می‌گوید که ما حاجیان که لباس سفید می‌پوشیم و انگار تسلیم شده‌ایم، بهتر است یک خرده خجالت بکشیم، چون شعار تسلیم به خدا را ما سر می‌دهیم، ولی آن که به راستی تسلیم تیغ می‌شود، آن گوسفند زبان‌بسته است.
این هم چند بیت دیگر از همین غزل:


رسید عید و طرب‌ها دلیل دل گردید
امید خلق‌، به صد رنگ مشتعل گردید
من و شهید محبّت دلی که جز به رُخَت‌
به هر طرف نظر انداختم‌، خجل گردید
چه‌سان به کعبه توانم کشید، محمل جهد؟
که راهم از عرق انفعال، گِل گردید


می‌گوید من آن قدر از گناهکاری خود شرمسارم که از عرق خجالت من، زمینِ مسیر گل شده است. حالا در این گل و شل چطور می‌توان به سمت کعبه به راه افتاد؟ زنجیر چرخ هم که قاعدتاً ندارم.


*شاعر و نویسنده


انتهای پیام/

برچسب ها: محمدکاظم کاظمی
ارسال نظر