صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۲:۰۵ - ۰۵ شهريور ۱۳۹۶
گفتگو با کارگردان و تهیه کننده «فصل نرگس»

درگذشت عسل بدیعی جرقه ساخت فیلم‌«فصل نرگس»

نگار آذربایجانی و سحر صباغ‌سرشت کارگردان و تهیه کننده «فصل نرگس» در میزگردی درباره انگیزه‌شان از ساخت فیلمی درباره اهدای عضو و رفتارهایی که با اثرشان شده است، صحبت کردند.
کد خبر : 206799

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا از مهر، فیلم سینمایی «فصل نرگس» به کارگردانی نگار آذربایجانی این روزها روی پرده سینما است؛ فیلمی که با نگاهی انسان دوستانه و امیدبخش به موضوع اهدای عضو می پردازد. هرچند بارها شاهد ساخت آثاری در تلویزیون با همین محوریت بوده ایم اما این فیلم سرگذشت افرادی را روایت می کند که بعد از دریافت عضو به زندگی ادامه می دهند و در واقع تاثیر اهدا در زندگی آنها دیده می شود؛ افرادی که گویا بعد از دریافت عضو قدر لحظه ها و ثانیه های زندگی را بیشتر می فهمند. با این وجود کارگردان و تهیه کننده این اثر از بی توجهی مسئولان نسبت به این فیلم گله مند هستند و بر این باورند که حمایت‌های لازم از «فصل نرگس» صورت نگرفته است.


با نگار آذربایجانی کارگردان و سحر صباغ‌سرشت تهیه کننده «فصل نرگس» درباره این اثر به گفتگو نشستیم که شرح آن را در زیر می خوانید:


*تاکنون چندین بار فیلم هایی با موضوع اهدای عضو ساخت شده است اما این آثار همواره پروسه اهدا را نشان داده اند ولی فیلم شما دست روی یک موضوع جدید گذاشته و زندگی افراد را پس از دریافت عضو نشان داده است. چرا این موضوع را دستمایه ساخت فیلم قرار دادید؟


نگار آذربایجانی: موضوع اهدای عضو جزو دغدغه های من بود و همواره به آن فکر و حس می کردم که هنوز لازم است درباره آن فیلم ساخته شود، چون برای خیلی ها هنوز پذیرش این امر مساله است. به ویژه برای خانواده هایی که یکی از عزیزانشان دچار مرگ مغزی می شود هنوز رضایت دادن برای اهدای عضو کار بسیار سختی است زیرا بیشترِ دلایلی که آنها دارند احساسی و خرافی است بنابراین فکر می کردم لازم است فیلمی ساخته شود که ما تاثیر اهدای عضو را بر زندگی افرادی ببینیم که عضوی را گرفته اند. البته چیزی که جرقه این موضوع را در ذهن من زد فوت عسل بدیعی و اتفاقی بود که برای او افتاد به همین دلیل سراغ ساخت این فیلم رفتم.


*آیا در این مسیر سراغ خانواده هایی که اعضای عزیزانشان را اهدا کرده اند یا افرادی که گیرنده عضو بودند، رفتید؟


آذربایجانی: با توجه به اینکه قصد داشتیم گیرنده های عضو را به تصویر بکشیم سراغ خانواده هایی رفتم که عضوی را دریافت کرده بودند. من یک چیز مشترک در بین همه این افراد دیدم و آن این بود که همه آنها مسیری را به سمت مرگ طی کرده و می دانستند دیر یا زود یک عضوشان از بین می رود و به همین دلیل خود را به مرگ نزدیک می دیدند، در نتیجه پس از دریافت عضو می گفتند انگار دوباره متولد شده اند و جهان بینی آنها نسبت به زندگی تغییر کرده بود. این افراد خیلی بیشتر از آدم های معمولی قدر لحظه ها و ثانیه های زندگی را می دانستند و درباره زندگی به یک بلوغ و تفکری رسیده بودند؛ چیزی که شاید بقیه آدم ها ندارند.


*فیلم اصلا به ورطه تهییج احساسات بیننده نرفته است، آیا آگاهانه چنین کاری کردید؟


آذربایجانی: ما نمی خواستیم که مخاطب به ورطه احساسات بیفتد و این موضوع کاملاً آگاهانه بود. هدف ما این بود که بگوییم می شود به مرگ جور دیگری نگاه کرد و آن را بخشی از زندگی دانست، نه پایان زندگی. به هر حال مرگ یک پدیده اجتناب ناپذیر است و برای هر کسی اتفاق می افتد. من این شیوه ای را که در سینمای ایران بسیار متداول است و احساسات مخاطب را بر می انگیزد، نمی پسندم. فکر می کنم هیچ دلیلی وجود ندارد وقتی ما درباره یک مساله جدی صحبت می کنیم؛ مساله ای که به خودی خود تلخ است آن را با چاشنی اشک، آه، گریه و سیاهی درآمیزیم و آن را تلخ تر کنیم. هر چند می دانم که برخی چنین موضوعاتی را دوست دارند اما ما نمی خواستیم یک فیلم تلخ بسازیم. می خواستیم موضوع اهدای عضور را به شیوه ای مطرح کنیم که آن شیوه از اهمیت موضوع نکاهد و نگاه دیگری داشته باشد، چون فکر می کنم که موضوعات تلخ و غم انگیز را می شود جور دیگری نشان داد.



سحر صباغ‌سرشت: در سینمای ایران اغلب به این ترتیب است که وقتی فیلم تمام می شود سینمادار بلافاصله چراغ ها را روشن می کند اما در ارتباط با «فصل نرگس» به گونه ای است که مخاطب پس از اتمام فیلم، صندلی را بلافاصله ترک نمی کند در نتیجه سینمادار هم چراغ ها را روشن نمی کند. مردم تحت تاثیر موضوع فیلم قرار می گیرند و یک جریان فکری در ذهنشان بروز و ظهور می کند. در این میان مهمترین تاثیری که بیشتر مخاطبان پس از تماشای فیلم گرفته اند این بوده است که ذهنشان پویاتر شده و تلنگری به شکل موازی هم بر عقل و هم بر عاطفه‌شان زده شده است به طوری که بیشتر مخاطبان به ما گفته اند که موضوع «فصل نرگس» به گونه ای است که بعد از تماشا، بلافاصله از یادمان نمی رود بلکه تا مدت ها ذهنمان درگیر موضوع و محتوای فیلم بوده است حتی دیدن فیلم برای بار دوم برایمان به مراتب حظ بیشتری را دارد. به نظر من این یعنی اینکه فیلم «فصل نرگس» کار خود را انجام داده است و منطبق با هدف گذاری های اولیه اش پیش می رود و به درک و شعور مخاطب هم احترام می گذارد؛ در نتیجه پیش بینی می کنم «فصل نرگس» از آن دسته از فیلم هایی است که در گیشه روند تدریجی اما رو به رشدی خواهد داشت چرا که فیلم های با محتوا خاصیت هایی دارند که گرچه قدم به قدم اما حتما راهشان را در ارتباط با مخاطب و گیشه فروش هم پیدا خواهند کرد البته با درک این موضوع که به زمان بیشتری در اکران و نمایش عمومی برای رسیدن به این نقطه نیاز دارند. این را هم باید اضافه کنم که فیلم در پی آن است که بگوید اگر در زندگی غم وجود دارد شادی هایی هم هست و در ناامیدی بسی امید است. فقط کافی است ارزش روزهای زندگی را بدانیم و ساده از آن عبور نکنیم و به همین ترتیب به تمام ارزش های دیگر زندگی به شکل موازی بپردازیم.


*در «فصل نرگس» همه آدم ها افراد خوبی هستند و تقریبا کاراکتر منفی نداریم و به همین دلیل ممکن است مخاطب بگوید این فیلم از جامعه من دور است.


-آذربایجانی: در این قصه لزومی ندیدیم که آدم های خبیثی طراحی کنیم. به هر حال هر آنچه که از دل بر می آید به دل می نشیند. شاید باور خودم نسبت به افراد این است که آدم ها خبیث نیستند.


صباغ سرشت: نویسنده با هدف قبلی در پی به تصویر کشدن مسایل قشنگ تری بوده است ولی ما آدم هایی را که باعث آزار دیگران می شود نیز می بینیم. برای مثال بچه هایی که به صورت پنهانی از رضا فرجام عکس می گرفتند یا آن راننده رضا فرجام از این دسته از افراد بود.


* «فصل نرگس» یک اثر زنانه است و تقریبا همه کارهای مثبت را زنان انجام می دهند. در این باره توضیح می دهید؟


آذربایجانی: پیوند عضو از بدن یک زن به یک مرد کار ریسک پذیری است که دلیل علمی هم دارد، از همین رو نمی خواستم خودم را وارد یک ماجرای پیچیده پزشکی کنم، اما در سینمای ما و سینمای جهان تعداد قهرمانان مرد و فیلم هایی که نگاه مردانه دارند خیلی بیشتر از فیلم هایی با محوریت زنان است. من هیچ موضعی علیه آن ندارم اما فکر می کنم به عنوان یک فیلمساز زن وقتی دنیای زن ها را بیشتر می شناسم و این امکان را دارم که قصه ای تعریف کنم بهتر است شخصیت های اصلی زن را تعریف و طراحی کنم البته نه به شکل مردستیزانه چون من اصلا نگاه مردستیزانه ندارم. نگاه من به افراد فراجنسیتی است.


صباغ سرشت: به طور کلی خلق کردن قهرمانان زن بسیار سخت است و اگر در «فصل نرگس» این اتفاق افتاده باشد جزو امتیازات فیلم است.


*باتوجه به اینکه «فصل نرگس» موضوع مطلوب وزارت بهداشت و برخی از سازمان ها و نهادها را به تصویر می کشد آیا تاکنون حمایتی از سوی آنها دریافت کرده اید؟


صباغ سرشت: من به یقین رسیده ام که برخلاف شعارهایی که می شنویم، مسئولیت اجتماعی در برابر فرهنگسازی در جامعه تعریف نشده است، متاسفانه به همین نسبت تعهدی هم برابر حمایت از فیلم هایی با محتوای فرهنگی وجود ندارد. برای باز شدن تعریف حمایتی که مدنظرم است به یک نمونه کاملا منصفانه اشاره می کنم؛ فیلم های اجتماعی بامحتوا و هدفمند در راستای ترویج یک فرهنگ در جامعه، سینماها و سانس های نمایش دهنده متناسب خود را برای موفقیت در مسیر اکران نیاز دارند ولی این اتفاق نمی افتد.


شاید مخاطبان فیلم های صرفا سرگرم کننده ساعت ١٣:٠٠ ظهر وسط هفته حتی دورترین سینما را هم برای تماشای آن گونه از فیلم ها انتخاب کنند اما نه آن سینمای دورافتاده و نه این ساعت از ظهر تابستان اصلا گزینه مناسبی برای فیلم هایی که به تدریج دیده می شوند، نیستند و این یعنی عملا برای برنامه اکران فیلمی چون «فصل نرگس» با موضوع اجتماعی همان فرمول و روشی تعریف می شود که برای فیلم های کمدی صرفا سرگرم کننده در نظر گرفته می شود.


علاوه بر سانس، سینماهای نمایش دهنده فیلم های اجتماعی و مدت زمان و دوره اکران این گونه فیلم ها هم بسیار حایز اهمیت است و آن هم حتما باید برای ترغیب و تشویق مخاطب به تماشای اینگونه فیلم ها با روش‌های کاملا متفاوت از گونه های دیگر از فیلم ها اتفاق بیفتد اما عملا می بینم که همه فیلم ها در یک ظرف با هم قرار می گرند و اتفاقا فیلم های صرفا سرگرم کننده که خودشان راه خودشان را پیدا می کنند بیشتر مورد توجه و حمایت قرار می گیرند تا فیلم هایی که خاصیت دارند و بر افکار عمومی یک جامعه تاثیر جدی خواهند داشت.


از طرفی دیگر، با توجه به اینکه تولید فیلم های اجتماعی که به نوعی یک مسئولیت اجتماعی هم محسوب می شود، با تغییراتی که در ذائقه مخاطب صورت گرفته و مردم بیشتر دنبال سینمای سرگرم کننده هستند تا فیلم های با محتوا، توجیه اقتصادی ندارند پس در صورت قایل بودن به دوام چرخه تولیدشان کاملا و مستقیما باید مورد حمایت سازمان های مرتبط با موضوع قرار بگیرند نه اینکه اگر هم کمترین حمایتی هم از آنها شد، نسبت فیلم دولتی به آنها داده شود و یا اگر فیلمی با نیت قلبی خود صاحبان آثار به صورت کاملا مستقل ساخته شد، عنوان سفارشی را به گردنش بیاویزند.


جالب است که بگویم که آن اوایل فکر می کردم ما مشغول ساخت فیلمی هستیم که می توانیم به واسطه آن روی فرهنگ جامعه مان تاثیر به سزایی بگذاریم که با توجه به ارزش محتوا و مضمون فیلم شخصا اشتباه هم فکر نمی کردم اما آن زمان غافل بودم از این که ترویج یک فرهنگ در جامعه در یک بستر درست امکان پذیر است و ما به عنوان فیلمساز با در اختیار داشتن امکان فیلمسازی یکی از ارکان لازم و البته موثر این هدف هستیم که خود آن نیز باید با جریان سازی درست و سازنده در جامعه هدایت شود که این امر صرفا در دستان تهیه کننده نیست و مسئولانی دارد که فعلا در صحنه نیستند پس عملا نتیجه ایده آل و موثری نخواهد داشت.


لازم به توضیح اینکه، با توجه به ضرورت تولید این گونه از فیلم ها همچون ژانرهای متنوع دیگر با توجه به اینکه توجیه اقتصادی را هم حتما باید در روند تولید فیلم لحاظ کرد بدون محدود کردن کاذب ساختار ذهنی سازندگان این گونه آثار برای اینکه شکل سفارشی به خود نگیرد و از خلاقیت های حرفه ای بکاهد، شایسته تر است که سازمان های مرتبط با موضوع غیر از جریان حمایتی که به عنوان یک مسئولیت اجتماعی در دوره اکران این گونه فیلم های هدفمند می بایست برای مجموعه هایشان تعریف کنند، در تولید این آثار هم مهم است که حمایت های اقتصادی موثرتری داشته باشند در غیر این صورت آنچه امروز اتفاق می افتد، آینده خوبی را برای بقای تولید این گونه فیلم پیش بینی نمی کند.


*و این مشکلاتی که شما اشاره کردید به مرور انگیزه فیلمسازان را برای ساخت فیلم هایی با موضوعات این چنینی از بین می برد.


صباغ سرشت: بله. چنین رفتارهایی البته به صورت کاملا مقطعی باعث دلسردی می شود که به نظر من اساسا هدف اصلی هم باز برخلاف همه شعارهایی که داده می شود دور کردن ما از ورود به تولیدات با محتوا و اتفاقا تشویق برای تهیه فیلم های بی خاصیت و صرفا سرگرم کننده است، اما از آنجایی که من کاملا آگاهانه و با هدف وارد مسیر تولید این ژانر از فیلمسازی شده ام و علاقه ای به تهیه فیلم های بی خاصیت ندارم با استراحتی کوتاه آن هم برای تجدید قوای فکری و جسمی محکم و استوار البته با بهره برداری از روش های نوین در تولید به همین مسیر ادامه خواهم داد. در حال حاضر هم در ارتباط با فیلم «فصل نرگس» مفتخریم که مخاطبانی که وارد سالن می شوند کاملا راضی از سالن بیرون می آیند و با گفتگوهایی که با خیلی از آنها داشته ایم به یقین رسیده ایم که هدف را درست دنبال کرده و به درک و شعور مخاطب احترام گذاشته و فیلمی را به مخاطب عرضه کرده ایم که بر افکار عمومی، فرهنگ جامعه و ذهن مخاطب موثر است.


جالب توجه اینکه سازمان محترم اهدای عضو خود بر این باور است که فیلم سینمایی «فصل نرگس» از جمله موثرترین فیلم های تولید شده در حوزه سلامت با موضوعیت اهدای عضو است تا جایی که دکتر ایازی معاون اجتماعی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی لقب «فیلم پاک» را به «فصل نرگس» بخشید.


من به یقین رسیده ام که هدف گذاری کلی به سمت و سوی فرهنگسازی در جامعه پیش نمی رود در این صورت به فیلم های اجتماعی با محتوا و موثر در ترویج یک فرهنگ در جامعه هم توجهی نمی شود و اگر موانعی سر راه به وجود نیاید، حمایتی هم صورت نمی پذیرد.


ما از همان ابتدا روی پای خودمان ایستاده ایم و به خدا توکل کرده ایم، تبلیغاتی هم که برای فیلم انجام داده ایم باز در جهت حمایت از فرهنگ انسان دوستانه و خداپسندانه اهدای عضو سمت و سو داده شد و از آن جمله به ویدیوهای دعوت به پویش اهدای عضو، می توان اشاره کرد که در شبکه های مجازی پخش شد و حتی از مردم هم برای شرکت در این پویش دعوت کردیم.


از سوی دیگر برای دسترسی مستقیم و سهل الوصول مردم به دریافت کارت اهدای عضو، غرفه هایی را در سینماهای نمایش دهنده فیلم به صورت چرخشی فعال کرده ایم که بسیار هم مورد توجه و استقبال واقع شده است. اجرای این ایده های طراحی شده به وضوح ثابت کرد که فیلم «فصل نرگس» چنین قابلیتی دارد و و در ترویج فرهنگ اهدای عضو در جامعه بسیار موثر است، هر چند شاید ارزش های فیلم آن طور که باید و شاید تا امروز مورد توجه واقع نشده اما زمان روشنگر خیلی چیزها است.


آذربایجانی: گله اصلی من از کسانی است که در این میان شیطنت می کنند و من از کارشان تعجب می کنم. برای مثال در روز دوم اکران خبری با تیتر «آغاز ناامیدکننده فیلم های تازه اکران شده» زدند که در کنار آن خبر تیزر «فصل نرگس» بود. این رفتار برای من عجیب بود. این دوستان بیش از هر کسی اطلاع دارند که فضای اکران چنین فیلم هایی چگونه است پس چرا چنین رفتاری می کنند؟ چرا در روزهای اول و دوم فیلم را به عنوان یک اثر نفروش معرفی می کنند؟ من این رفتارها را درک نمی کنم! نمی دانم سهل انگاری است یا خصومتی با فیلم یا عوامل آن دارند.


این در حالی است که در اکران های این فیلم متوجه شدم مردم ارتباط خوبی با آن برقرار می کنند. با این وجود حمایتی نمی شود. افرادی که فیلم را دیده‌اند به من پیام می دهند که فیلم را دوست داشتند. خیلی از آنها عکس کارت اهدای عضو خود را برای من می فرستند به همین دلیل رفتارهای سازمان و نهادها من را گیج می کند. به این فکر می کنم که آیا ما نباید فیلم هایی از این جنس بسازیم یا اینکه این را بپذیریم که تعداد زیادی از افراد جامعه دیگر علاقه ای به مسایل مثبت ندارند؟ خودم هم جواب این سوال ها را نمی دانم. بیشترین چیزی که مرا آزار داد رفتار ناعادلانه و زرد رسانه ای برخی بود که با یک سری القاب و عنوان ها به فیلم برچسب می زنند.


صباغ سرشت: حرفی که نگار می زند به مدیریت کلان برمی گردد. جالب است که بگویم منِ تهیه کننده بیش از اینکه بابت تولید فیلم با محتوا و ارزشمند مورد توجه قرار بگیرم بیشتر مورد تشویق بابت تولید فیلم های سرگرم کننده صرف هستم حتی اگر خاصیتی نداشته باشد. حتی به من می گویند در صورت ساخت چنین آثاری در تولید و هم در اکران مورد حمایت هم قرار خواهم گرفت.


در پایان می خواهم این را بگویم که همه فیلم هایی که تاکنون در حوزه اهدای عضو ساخته شده اند مستقیما به موضوع پیوند پرداخته اند اما این فیلم تاثیرگذاری اهدای عضو را در بقای چرخه حیات بشر با رویکردی مفرح و امیدبخش نشان می دهد که در همین محدوده زمانی کوتاه اکران ثابت شد که تا چه حد در ترویج فرهنگی که هر چقدر هم راجع به آن فیلم ساخته شود باز هم کم است موثر بوده است.


مهمترین دلگیری من این است که چقدر بد و تلخ که ما ارزش برخی از موضوعات را خیلی بعدتر و دیرتر از وقتی که باید، می فهمیم.


انتهای پیام/

ارسال نظر