صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۵:۲۱ - ۳۱ مرداد ۱۳۹۶

عامل سرهای بریده در تهران: کار خیلی خوبی کردم!

عامل سرهای بریده خیابان شیخ بهایی گفت: خیلی کار خوبی کردم. از روی اجبار و بدبختی خودم این کار را کردم. به بازپرس پرونده هم گفتم من ٧٥ سال دارم و چیزی ندارم که مخفی کنم.
کد خبر : 205436

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا از شرق، یک ماه پیش پلیس پایتخت با معمای پیچیده دو سر بریده و سوخته در خرابه‌ای روبه‌رو شد که سؤالات زیادی را برای شهروندان به وجود آورده ‌بود.



یک هفته قبل مأموران در اقدامی پلیسی موفق شدند راز سرهای سوخته را کشف کنند.



همایون، مرد ٧٥ ساله‌ای که در اقدامی جنون‌آمیز پسر ناتنی‌ و عروسش را کشته و سر از تنشان جدا کرده‌ است، ناگفته‌هایی از زندگی خود و پسر ناتنی‌اش را بازگو می‌کند.



بخشی از گفتگو با عامل سرهای بریده خیابان شیخ بهایی را می خوانید:



خیلی کار خوبی کردم. از روی اجبار و بدبختی خودم این کار را کردم. به بازپرس پرونده هم گفتم من ٧٥ سال دارم و چیزی ندارم که مخفی کنم.
به پزشکی‌قانونی رفتم، ‌آنجا یک‌سری تست‌ها از من گرفتند، البته به آنها گفتم در سال‌های ٤٣ تا ٤٥ سرباز ژاندارمری بودم. روی فرمانده خودم گلنگدن کشیدم و می‌خواستم او را با تیر بزنم. سال ٥٠ در بیمارستان مهرگان بستری بودم و بعد هم که به انگلیس رفتم مدتی آنجا بستری بودم.
من چهار لیسانس دارم؛ لیسانس حسابداری، علوم بانکداری، مدیریت و بایگانی. اوایل در بانک اعتبارات ایران کار می‌کردم، بعد به نخست‌وزیری رفتم و در قسمت تأسیسات جهانگردی کار می‌کردم. بعد از آن در انگلیس به استخدام ساواک درآمدم و تا انقلاب هم به ساواک گزارش می‌دادم.
من نمی‌خواستم آنها را بکشم اما به جنون رسیدم و این کار را کردم. به پدرم فحش دادند و داشتند دوباره شروع به شکستن می‌کردند که این‌جور شد. حتی آخرین بار سه شب قبل از قتل بود که کارمان به کلانتری کشید و آنجا او فحاشی می‌کرد. مأموران به صورتش اسپری فلفل زدند و من از آنها خواهش کردم این کار را نکنند؛ جگرگوشه‌ام است.


انتهای پیام/

برچسب ها: جنایت قتل
ارسال نظر