صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۱۱ - ۳۱ مرداد ۱۳۹۶

وقتی توره‌بازهای بجنورد از ترس خانه‌نشین شدند

داود فتحعلی‌بیگی با بازگشت به سال 68 و زمانی که جشنواره نمایش‌های آیینی- سنتی تازه شکل گرفته بود گفت: «در همان سال‌های اول به بجنورد رفته بودیم تا با توره‌بازها دیدار کنیم و کارشان را ببینیم. باورتان می‌شود هیچ کدام‌شان از ترس حاضر به گفت‌وگو نشدند؟!»
کد خبر : 205311

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا از خبرآنلاین،هم‌صحبتی با داود فتحعلی‌بیگی؛ آقای نمایش ایرانی جزو کارهای لذت‌بخش است. استاد 67 ساله نمایش‌های ایرانی و از جمله سیاه‌بازی، تعزیه و نقالی، دبیر هجدهمین دوره از جشنواره دو سالانه نمایش‌های آیینی- سنتی هم هست. از او به بهانه گفت‌وگو در مورد جشنواره دعوت کردیم اما از خاطراتش هم شنیدیم، از روزگاری که اهالی نمایش‌های آیینی- سنتی از ترس خوردن انگ مطربی خانه‌نشین شده بودند و رو نشان نمی‌دادند.


می‌خواهم به عنوان سوال اول، همراه با شما نگاهی گذرا بیندازیم به روندی که جشنواره نمایش‌های آیینی- سنتی از زمان شکل‌گیری در سال 1368، تاکنون طی کرده. شما از لحظه اول کنار این جشنواره بودید و قطعا شکل گرفتنش در سال 68 به همین آسانی نبوده است.


در طول این 18 دوره، مسئولیت اغلب دوره‌ها با من بوده، دو، سه دوره محمدحسین ناصربخت این مسئولیت را بر عهده داشته، چند دوره محمود عزیزی و چند دوره هم مدیرکل مرکز هنرهای نمایشی.


هدف این جشنواره از اساس حفظ، اشاعه و اعتلای نمایش‌های آیینی- سنتی بود، خوشبختانه زمانی که این پیشنهاد را مطرح کردیم دکتر علی منتظری اولین رئیس مرکز هنرهای نمایشی در راس کار بودند و از این مقوله استقبال کردند. آن زمان هم کانون نمایش‌های آیینی- سنتی را به عنوان زیرمجموعه انجمن نمایش راه‌اندازی کردند و هم وجود جشنواره‌ای مستقل برای این نوع از نمایش‌ها را پذیرفتند. البته پیش از آن به شخصه شاهد بودم که در حاشیه جشنواره تئاتر فجر، دو یا سه نمایش سیاه‌بازی و شبیه‌خوانی برگزار می‌شد اما رویداد مستقلی وجود نداشت.


اوایل کار هم نام کانون و هم نام جشنواره، نمایش‌های آیینی- مذهبی بود و به همین علت ما مرتب با متقاضیانی رو‌به‌رو می‌شدیم که به صرف استفاده از ویژگی‌های مذهبی در کارشان، می‌خواستند در جشنواره حضور داشته باشند. ما چه آن زمان و چه اکنون، همیشه تاکید داشته‌ایم که آثار شرکت‌کننده باید براساس یکی از ویژگی‌های شناخته شده نمایش‌های سنتی یا بازآفرینی آیین‌های کهنی که در اقصا نقاط این سرزمین بوده و هست شکل گرفته باشد.


در دوره اول تنها 12 نمایش در جشنواره شرکت کرد و غالبا کار کسانی بود که اصطلاحا کننده‌کار بودند؛ یعنی سالیان سال بود که تخصص‌شان و ممر درآمدشان سیاه‌بازی بود یا مثلا کمدی سفید و فقط دو یا سه جوان داشتیم که به تازگی به سمت این گونه از نمایش مایل شده و به اجرای آن مبادرت کرده بودند. همین و همین و این که خبری از بخش‌هایی که الان می‌بینید مثل شبیه‌خوانی، نقالی و غیره نبود و صرفا یا نمایش کمدی سفید بود یا سیاه‌بازی، هر چند همه انواع نمایش‌های آیینی- سنتی در فراخوان ما آمده بود اما متقاضی نداشتیم.


با سیاه‌بازی آشنا هستیم اما در مورد کمدی سفید توضیحی کوتاه می‌دهید؟


نمایشگران سنتی به نمایش‌هایی که شخصیت محوری آن براساس یکی از لهجه‌های محلی حرف می‌زند و شیرین‌کاری می‌کند و بازیگر نقش سیاه در آن وجود ندارد اصطلاحا کمدی سفید می‌گویند. مثلا زنده‌یاد سعدی افشار جدا از این که متخصص سیاه‌بازی بود گاهی کمدی سفید هم بازی می‌کرد. شب عروسی بعد از شام که نمایش تخت حوضی شروع می‌شد تا چند ساعت مثلا از 10 یا 11 شب تا چهار و پنج صبح سیاه‌بازی اجرا می‌کردند و روز پاتختی کمدی سفید. سعدی افشار لهجه ملایری هم بلد بود و کمدی سفید را با این لهجه بازی می‌کرد.



برگردیم به روند پا گرفتن جشنواره نمایش‌های آیینی- سنتی.


رفته رفته از جشنواره اول که می‌گذریم و جلوتر می‌آییم، می‌بینیم که سه، چهار گروه برگزارکننده مجلس شبیه‌خوانی هم خواهان حضور در جشنواره می‌شوند. اولین گروه شبیه‌خوانی از تهران گروه زنده‌یاد هاشم فیاض بود که الان هم یادواره‌اش را در جشنواره داریم و تا وقتی زنده بود در جشنواره اجرا داشت. آرام آرام تعزیه‌خوان‌ها هم متوجه شدند که می‌توانند در این جشنواره شرکت کنند و بعدتر نقالی هم آمد و نمایش‌های میدانی مثل معرکه.


تا همین جای صحبت هستیم و نام هاشم فیاض آمد بگویم که این پیشنهاد او بود که گفت؛ تعزیه‌خوان‌های خیلی از نقاط ایران فقط همان تعزیه‌های دهه اول محرم را بلدند، شما هم که در جشنواره از یک طرف نمایش‌های شادی‌آور دارید و از آن طرف نمایش‌های میدانی که پر از موسیقی و غیره است، نمی‌شود تعزیه‌هایی از جنس عزاداری را وارد کارتان کنید چون سنخیت ندارد و آن تعزیه‌ها باید در یک سوگواره اجرا شوند و نه جشنواره -حرف بسیار درستی هم بود- از آن طرف گفت؛ با این شرایط چرا دنبال تعزیه غریب نمی‌روید؟ تا تعزیه‌هایی که کمتر خوانده می‌شود، هم برای تعزیه‌خوان و هم برای تماشاگر یادآوری شود.


پیشنهاد عالمانه‌ای بود که موثر هم افتاد. به برکت همین پیشنهاد که تا اکنون نیز اجرایش می‌کنیم، رفته رفته شاهد حضور تعزیه‌هایی شدیم که یا به ندرت خوانده می‌شدند یا اصلا خوانده نمی‌شدند. مثلا در همین دوره‌های اخیر تعزیه امیرکبیر را داشتیم که در زمان خودش اصلا خوانده نشده بود چون از مظلومیت امیرکبیر می‌گفت و در دوره قاجار اجازه اجرا پیدا نکرده و بعدا هم سراغش نرفته بودند. این‌ها از برکات همان توجه به تعزیه غریب بود. البته ما به دنبال شبیه مضحک هم بودیم ولی چون تعداد مجالس شبیه مضحک و تعداد شبیه‌خوانان آن انگشت‌شمار است تمرکزمان را بر تعزیه غریب گذاشتیم.


رشدی که در طول 18 دوره هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی شاهدش بوده‌ایم، قابل توجه است و مهم است که بدانیم کجا بودیم و به کجا رسیدیم آن هم در چه شرایطی. از روزگاری که تنها 12 اثر در جشنواره شرکت کردند تا الان که ما 400 تقاضای حضور داشتیم.


منظور من هم از سوال اولم بیشتر خاطرات شما از این شرایط سخت بود.


یادم است در همان سال‌های اول به بجنورد رفته بودیم تا با توره بازها دیدار کنیم و کارشان را ببینیم. آن زمان هنوز بحث انتخاب آثار، از روی دیدن فیلم و سی‌دی مطرح نبود و باید حضوری می‌رفتیم. باورتان می‌شود که هیچ کدام‌شان حاضر به گفت‌وگو نشدند؟! چون آن قدر به جرم مطربی ترسانده بودندشان که این‌ها منکر پیشینه‌شان شده و در خانه‌هایشان نشسته بودند.


یا خاطرم هست برای پیدا کردن گروهی از نمایشگران روستایی به نیشابور رفته بودیم و گفتند آقای خیرآبادی نامی هست که در روستاها نمایش می‌دهد. رفتیم درِ خانه‌اش در یکی از محله‌های حاشیه‌نشین شهر، شب هم بود، پیرمردی آمد جلوی در و با همان لهجه محلی گفت؛ نمایش‌های ما رو حوضیه‌ی! ما هم گفتیم همان را می‌خواهیم. قراری گذاشتیم و این‌ها آمدند تا در سالن اداره ارشاد نیشابور یک نمونه از کارشان را به ما نشان دهند. کارشان که تمام شد، من به دفتر اداره رفتم و متوجه سروصدایی شدم، علتش را پرسیدم، گفتند رئیس یا معاون دارد داد و بیداد می‌کند و می‌پرسد چه کسی این مطرب‌ها را آورده اینجا؟!


ما در چنین شرایطی این جشنواره را راه انداختیم و اگر این رویداد نبود و همت علاقه‌مندان آن، امروزه رَدِ خیلی از نمایش‌ها و آیین‌های سنتی را تنها باید در کتاب‌ها دنبال می‌کردیم.


به انتخاب آثار برای حضور در جشنواره از طریق دیدن اجرای زنده‌شان اشاره کردید که در گذشته انجام می‌شد و الان تبدیل به انتخاب آثار از روی فیلم آن‌ها شده. می‌دانیم که هنرمندانی هستند که به این شیوه انتخاب معترضند و به عنوان مثال حاصلش در جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر شد این که فرهاد مهندس‌پور، دبیر آن رویداد، به فکر راهکاری برای رفتن به سمت افزایش تعداد انتخاب‌ها براساس دیدن اجراهای زنده بیفتد. برخورد هنرمندان متقاضی حضور در جشنواره نمایش‌های آیینی- سنتی با این موضوع چگونه است؟


انتخاب آثار متقاضی حضور در جشنواره از طریق دیدن اجرای زنده‌شان، مستلزم داشتن بودجه و نیروی انسانی است که ما در حال حاضر شرایطش را نداریم. من هم می‌دانم که برخی به این موضوع معترضند اما نکته این جاست که در قلمرو نمایش‌های آیینی- سنتی که بحثی تخصصی است به محض شروع شدن فرضا فیلم یک نقالی، می‌فهمید که نقال معلم دیده یا خیالی کار کرده. از همان کَفِ اولی که می‌زند می‌شود متوجه شد کارش را بلد است یا نه.


یا در شبیه‌خوانی، فرض کنید تعزیه‌ای غریب که من هم برای اولین بار می‌بینمش، شبیه‌خوان که شروع به خواندن می‌کند می‌فهمم که خارج می‌خواند یا نه و این چیزی نیست که دیدنش به صورت حضوری یا دیدنش از طریق فیلم، تاثیری در سرنوشتش برای انتخاب شدن یا انتخاب نشدن جهت حضور در جشنواره داشته باشد.


تا بحث در مورد انتخاب آثار برای شرکت در جشنواره از میان متقاضیان است بگویم که ما متاسفانه در حوزه داوری هم ضعف داریم و در هر دوره فقط می‌توانیم به سراغ تعداد انگشت‌شماری از آدم‌ها برویم. تعداد داورانی که خودشان بر نمایش‌های آیینی- سنتی مسلط باشند و بخواهند سندیت و اصالت این آثار را ارزیابی کنند و برای حضور در جشنواره بپذیرندشان یا نه، واقعا کم است.



همان‌طور که خودتان اشاره کردید از مزایای حضور در شهرستان‌ها برای دیدن اجرای زنده آثار، مواجه با آیین‌ها و بازی‌های سنتی مانند آن‌چه در بجنورد و کرمانشاه برایتان رخ داد، بوده است.


می‌دانم که پیدا کردن و حفظ این آیین‌ها که فرضا در روستایی رخ می‌دهد که اساسا انجام دهنده‌اش از وجود اتفاقی به نام جشنواره نمایش‌های آیینی- سنتی خبر ندارد که بخواهد متقاضی شرکت در آن شود، احتمالا در حیطه وظایف جشنواره نیست اما در حد توان خودتان در این زمینه چه کاری می‌توانید انجام دهید؟


شناسایی و گردآوری این آیین‌ها می‌تواند در حوزه کار گردآورندگان میراث ناملموس و میراث معنوی قرار بگیرد و بخش مردم‌شناسی سازمان میراث فرهنگی بر آن تمرکز کند که من نمی‌دانم این کار را کرده یا نکرده.


درست می‌گویید که برخی کننده‌گان کار که سابقه‌ای طولانی هم دارند، فرضا نه با اینترنت سر و کار دارند، نه با سایت جشنواره، نه با فراخوان و غیره ولی برای آن که ما سفره‌مان از وجودشان خالی نباشد تلاش می‌کنیم در بخش «معرکه‌ها، آیین‌ها و بازی‌های نمایشی» که به دو شاخه «آیین‌ها، معرکه‌ها و نمایش‌های میدانی» و «بازی‌های قهوه‌خانه‌ای» تقسیم می‌شود؛ در شاخه «بازی‌های قهوه‌خانه‌ای» خودمان از آدم‌هایی دعوت کنیم که خودشان متقاضی حضور نشده‌اند. مثلا وقتی هست که شما به عنوان یک هنرمند جوان شهرستانی به ما خبر می‌دهید که در شهرتان فلان پیشکسوت عروسک مینا را دارد و ما هم از او دعوت می‌کنیم که با عروسک مینایش در بخش «بازی‌های قهوه‌خانه‌ای» شرکت کند.


نکته دیگر در مورد آیین‌هاست. همان‌طور که خودتان هم پیش‌تر گفته‌اید برخی از آیین‌ها صرفا در بستر زمانی و مکانی خودشان کارکرد دارند و اجرای نمایشی‌شان در جشنواره‌ای در پایتخت ابدا آن احساسی را که از دیدنشان در شهر محل شکل‌گیری‌شان ایجاد می‌کند، در شما بیدار نخواهد کرد. اما در همین دوره از جشنواره به عنوان مثال شاهد اجرای آیین زار خواهیم بود. در انتخاب آثار متقاضی برای حضور در شاخه «آیین‌ها، معرکه‌ها و نمایش‌های میدانی» چقدر به این موضوع توجه داشتید؟


مثالی برایتان می‌زنم؛ آیینی هست یادآور حرکت اعضای طایفه بنی‌اسد که بعد از شهادت امام حسین (ع)، برای دفن شهدا می‌آیند. تا جایی که خاطرم هست در قزوین، همین آیین توسط زنان انجام می‌شود و آن‌ها نقش زنان طایفه بنی‌اسد را که برای دفن شهدای زن آمده‌اند بازی می‌کنند.


حالا تصور کنید ما 10 یا 20 زن یا مرد بیل به دست را برداریم و بیاوریم که این آیین را مثلا در محوطه تئاترشهر اجرا کنند -این را به چشم دیده‌ام که می‌گویم!- واقعا به نظر شما مخاطب می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند؟! نمی‌تواند چون آن آیین دقیقا مربوط به یک زمان و روز معین است و بعدی معنوی دارد و امری صرفا نمایشی نیست.


یا در مورد آیین زار، ما در این آیین مامازار داریم و بابازار و بیمار. تاثیر این آیین در زمان و مکان واقعی خودش، پیوند عمیقش با لحظه لحظه زندگی آدم‌ها و تلاش مامازار و بابازار برای کمک به بیمار با نمونه نمایشی آن که شما می‌دانید نه بیمارتان واقعا بیمار است و نه بابازارتان، واقعا بابازار و نه مامازارتان، واقعا مامازار یکی است؟! طبیعتا چنین آیین‌هایی را نمی‌شود منهای بستر شکل‌گیری‌شان در نظر گرفت. اما آیین‌های دیگری هم داریم که این گونه نیستند و قابلیت جا‌به‌جایی و جدا شدن از بستر زمانی و مکانی خود را دارند و ترجیح ما حضور همان‌ها در جشنواره است.


از بخش «جوانه‌های نمایش ایرانی» هم بگویید که اولین بار است در جشنواره نمایش‌های آیینی- سنتی تجربه‌اش می‌کنیم و می‌دانیم به پیشنهاد مهدی شفیعی مدیرکل مرکز هنرهای نمایشی شکل گرفته است.


ما چند سالی بود که بخش پاتوق کودک را داشتیم که کودکان در آن نقالی می‌کردند اما امسال این بخش به شکل مجزا برگزار می‌شود و توجه ویژه‌ای به آن شده است. این که کودکان و نوجوانان ما از سن کم با گونه‌‌های مختلف نمایش ایرانی آشنا شوند اتفاق بسیار مهمی است چون بستری می‌شود تا علی‌رغم بی‌مهری دانشکده‌های تئاتر و رادیو و تلویزیون به این گونه از نمایش‌ها، نیروهای تازه نفس استعداد و توانایی خود را نشان دهند. این‌ها به عنوان پاسداران مرزهای فرهنگی این کشور اجازه نخواهند داد این بخش از میراث معنوی‌شان از دست برود.


و صحبت آخر در مورد میزان بودجه جشنواره نمایش‌های آیینی- سنتی که قطعا نباید رقم قابل‌توجهی باشد.


پیش‌بینی من این است که امسال هزینه‌هایمان بالای یک میلیارد شود و اگر با کمبود بودجه مواجه شویم ناچاریم برویم دنبالش و درستش کنیم. امیدوارم وزیر جدید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حمایت‌های لازم را تئاتر و نمایش ایرانی داشته باشند چون اولین جشنواره‌ای هم هست که در دوران وزارت ایشان برگزار می‌شود.







انتهای پیام/

ارسال نظر