صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۸:۴۵ - ۳۰ مرداد ۱۳۹۶
یادداشت رسالت/دکتر حامد حاجی‌حیدری

توصیه‌هایی به دولت تازه تأسیس

سطوح پایین و متوسط جوامع، همواره نقش نهایی را در جهت‌گیری جوامع بر عهده دارند؛ امواج عظیم اجتماعی‌ای که در جریانات فیصله بخش، سیاست را به طور قهری با خود همراه می‌کنند در زمینه فرهنگی پایین و متوسط به راه می‌افتند.
کد خبر : 204859

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا از رسالت، نکته اول: سطوح پایین و متوسط جوامع، همواره نقش نهایی را در جهت‌گیری جوامع بر عهده دارند؛ امواج عظیم اجتماعی‌ای که در جریانات فیصله بخش، سیاست را به طور قهری با خود همراه می‌کنند در زمینه فرهنگی پایین و متوسط به راه می‌افتند. متجاوز از 9 دهک از حجم مبادلات و روابط اجتماعی، در قالب این اقشار رخ می‌دهند، و تا چندی پیش دموکراسی بهترین ابزار برای ارتباط مؤثر و پر معنا با این پیکره اصلی اجتماع بود.


نکته دوم: با لحاظ این واقعیت، مفهوم مهمی در جامعه‌شناسی سیاسی هست با عنوان «بیگانگی سیاسی»، و اشاره دارد به موقعیتی که در آن این پیکره اصلی اجتماع، تحولات و تصمیمات سیاسی را به درستی درک نمی‌کند و نمی‌تواند با آن همنوا و همدل شود، و در عین حال مسیر دیگری را نیز برای حل و فصل مسائل مندرج در عمق زندگی روزمره خود سراغ ندارد. در این حال، پیکره جامعه به طرز محسوسی بی‌حرکت و بی‌تمایل می‌نماید. این وضعیت در دموکراسی‌های امروز به وفور اتفاق می‌افتد، چرا که در سایه فوت و فن‌های انتخاباتی، تقریباً ارتباط مؤثر سیاستمداران و برنامه‌های سیاسی آن‌ها با رأی دهندگان گسیخته شده است. نوعی جو سیاسی دم انتخاباتی، جماعتی را به پای صندوق‌ها می‌کشاند و پس از مدتی، رأی دهندگان درک نمی‌کنند که بازتاب جو دم انتخاباتی در تغییر واقعی سیاست‌ها چه بوده است. اینچنین، و بالاجبار، کناره می‌گیرند و از مشارکت سیاسی پرهیز می‌کنند. این سیاست طراوت لازم را نخواهد داشت و نمی‌تواند فعالانه با شرایط و معضلات مندرج در عمق زندگی روزمره برخورد کند.


نکته سوم: ما احتیاج به بنیادگذاری سنخ تازه‌ای از همکاری‌های اجتماعی داریم که در سطح توش و توانی عمیق‌تر از دموکراسی‌های امروز حرکت کند. مردم سرخورده از فرآیندهای دموکراتیک، بدواً گمان می‌برند که می‌توانند بدون کمک گرفتن از نهادهای سیاسی و با استعانت از سازمان‌های بوروکراتیک کار خود را پیش ببرند، ولی هر یک از آن‌ها بالاخره به روزگاری گیر می‌کنند که نیاز به تصمیم‌گیری‌های سیاسی هماهنگ کننده دارند؛ چیزی که به بوروکراسی اصطلاحاً «زبان نفهم» بفهماند که درد انسان‌های دردمند چیست، و چگونه می‌توان همکاری‌های انسانی را در خدمت اخلاق قرار داد. فقدان چنین مؤلفه‌های


هماهنگ کننده سیاسی، آن چیزی است که امروز مردم دردمند را آزار می‌دهد؛ و آزار دهنده‌تر این است که دیگران که بر ساحل آرامش نشسته‌اند، درد کسانی را که اتفاقاً و در اثر یک بیماری یا اتفاق نادر دیگر، موقتاً در موقعیت دردآوری قرار گرفته‌اند را درک نمی‌کنند، و در چنین جامعه‌ای همدلی در مقیاس اجتماعی، مطاعی کمیاب می‌گردد.


نکته چهارم: «اتحاد اصولی»، این نوع تازه روابط انسانی است که به آن احتیاج داریم. «اتحاد اصولی»، مفاهمه‌ای است بین واحدهای کنش اجتماعی برای دستیابی به اهدافی خاص که در مورد آن فهم مشترکی رقم خورده است. «اتحاد اصولی»، نحوی قرارداد ضمنی برای همکاری مشترک مردم است تا به اتکاء آن برای اعمال واکنش نسبت به محدودیت‌های جدید و متنوع، آمادگی لازم مهیا شود. کشور‌ها برای بقا در محیط رقابتی کنونی جهانی، نیازمند همکاری ملی در قالب «اتحادهای اصولی» هستند و با ایجاد هم‌افزایی که از این همکاری‌ها حاصل می‌شود، می‌توانند خود را با شرایط جدید انطباق داده و همگام با دگرگونی‌ها به رشد خود ادامه دهند.


نکته پنجم: یک «اتحاد اصولی» موفق، مدیون درک و فهم و نگاه مشترک شرکا به محرک‌ها، نیازمندی‌ها و نحوه سیاست ورزی و تأثیر آن بر نتایج فعالیت مشترک اجتماعی است.


پایداری "اتحاد اصولی" در طول زمان و دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده به نحوه همکاری مردم و نخبگان، و میزان سازگاری با تغییرات داخلی و خارجی محیط و نحوه تعامل آن‌ها برای حل مشکلات بستگی دارد. همکاری نزدیک و تعهد مداوم، باعث تحکیم اتحادهای راهبردی و ایجاد وضعیت برد-برد برای شرکا می‌شود.


نکته ششم: ایجاد "تعهد" و "اعتماد" دو عامل اصلی در موفقیت "اتحاد اصولی" است؛ به طول کلی دو نوع "اعتماد" و دو نوع "تعهد" وجود دارد: یکی، "اعتماد اعتباری" که طی آن، یک گروه نخبه سیاسی به اتکاء وجهه فرهمند یا توش و توان ناشی از کار آیی، قصد و توان تحقق تعهدات خود را دارد و به اتکاء این اعتبار می‌تواند کمک‌های مورد انتظار را به شکل‌گیری اتحاد بسیج نماید. دیگری، "اعتماد مبتنی بر حسن نیت" است که طی آن، شرکای زندگی اجتماعی در یک جو مشحون از همدلی و اشتراک عقاید، این باور را در خود پرورده‌اند که همه با عقاید و خواسته‌های مناسب در یک جهت کلی مقبول رفتار می‌کنند. این دو نوع اعتماد در عرض هم نیستند و در بهترین حالت، می‌توانند یکدیگر را تقویت کنند.


نکته هفتم: وقتی تعهد و اعتماد شکل بگیرد، به موازات آن "دلواپسی" هم شکل خواهد گرفت؛ و این "دلواپسی"، به دلیل تحلیل و محاسبه آینده رخ می‌دهد. هر جا که "آینده" و "اعتماد" و "تعهد" توأمان مطرح باشند، "دلواپسی" نیز پدید خواهد آمد. به عبارت دیگر، "دلواپسی"، نگرانی از وقوع انحراف در پیشامدهای ممکن آینده تعریف می‌شود. اگر حداقل دو پیشامد ممکن باشد، "دلواپسی" نیز وجود خواهد داشت و هر چه قابلیت پیش‌بینی پیشامدهای آینده کمتر باشد، میزان "دلواپسی" نیز بزرگ‌تر است. "دلواپسی" عبارت است از انحراف در پیشامدهایی که می‌توانند در طول یک دوره مشخص و در یک موقعیت معین اتفاق بیفتند. مطابق این تعریف، وجود دو عامل در "دلواپسی" قطعی است: زمان و شرایط محیط. اینجاست که نقش نخبگان بسیار اهمیت می‌یابد. آن‌ها باید این توان را داشته باشند که به آینده نور بتابانند و به ملت در مورد کنترل آینده و شرایطی محیط تا حد معقولی اطمینان ببخشند.


نکته آخر: مرتبط با این بحث، موضوع "دلواپسی"‌پذیری یا "دلواپسی"‌گریزی مطرح است. "دلواپسی"‌گریزی، باعث می‌شود که نخبگان از هر نوع درگیری واقعی با شرایط مبهم پرهیز داشته باشند، در حالی که "دلواپسی"‌پذیری، موجب می‌شود که احتمال وقوع شرایط مبهم مورد محاسبه قرار گیرد، تا مردم بتوانند با در نظر گرفتن احتمالات، احتمال کمتر مخاطرات را به احتمال بیشتر مخاطرات ترجیح دهند. مردم طبیعتاً در مواجهه مخاطره‌بار با شرایط آینده دلواپس هستند. نخبگان می‌توانند این دلواپسی را به بزدلی و ترس حمل کنند و "به جهنم" نثار مردم نمایند، یا می‌توانند از طریق گفتگوی سازنده با مردم و توضیح شرایط، احتمالات مختلف را بررسی کنند، و به یک محاسبه اجتماعی سطح وقوع شقوق دلواپسی نایل شوند. راه صحیح، این دومی است، ولی واقع آن است که دولت یازدهم در این زمینه موفق نبود و نطق اختتامیه رئیس جمهور در دفاع از وزرای پیشنهادی، و حمله مجدد به دلواپسی‌های بر حق، پیش آگهی خوبی در مورد موفقیت دولت در ایجاد اتحاد اصولی نمی‌دهد. و همان طور که رئیس جمهور در موضوع اشتغال گفتند، اداره کشور نیاز به همکاری ملی دارد که تا این معاضدت میان نخبگان و مردم اتفاق نیفتد، "اتحاد اصولی" مثمر ثمری نیز واقع نخواهد شد. "اتحاد اصولی" دستوری نیست.


انتهای پیام/

ارسال نظر