محسن فرجی: بیشتر رمانها، داستان بلند هستند
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، گفتوگو با محسن فرجی؛ روزنامهنگار و نویسنده به این شرح است:
مجموعه داستان «جغرافیای اموات» ظرف کمتر از یکسال به چاپ سوم رسیده و این دربازار نشر کنونی، موفقیت است. ابتدا کمی درباره این کتاب بگویید؛ فکر میکردید اینقدر خوانده شود؟
خیلی از لطف شما ممنونم. ولی باید دید که منظور و تعریف ما از موفقیت چیست؟ البته نمیخواهم از همین غرهای معمول و متداول بزنم. اما با توجه به جمعیت کشور، رسیدن یک کتاب با شمارگان پایین به چاپ سوم، خیلی موفقیتی محسوب نمیشود. با این حال، اگر بخواهیم در قیاس با فروش سایر مجموعهداستانهای موجود در بازار نشر به این کتاب نگاه کنیم، میشود گفت موفقیتی نسبی داشته. از این بابت هم خوشحالم. عرض شود که بله، تا حدودی فکر و پیشبینی میکردم که مخاطبانی برای خودش دست و پا کند. به این دلیل که در داستانهای کتاب «جغرافیای اموات» تلاش کردهام که فرزند زمانه خودم باشم و حرفی بزنم که مخاطب امروز، با آن همذاتپنداری کند. شاید همین رویکرد باعث شده باشد که این کتاب کموبیش دیده شود.
درباره مخاطبشناسی داستان کوتاه و رمان، زیاد گفتهاند. به نظر شما –بهجز ویژگیهای فرمی و ساختاری- تفاوت نوشتن این دو برای یک نویسنده در چیست؟
من تجربه رماننویسی ندارم و نمیتوانم پاسخ دقیقی به سئوال شما بدهم. اما فکر میکنم نوشتن رمان به جهانبینی وسیعتر و عمیقتری نیاز دارد. اصلاً همین که تا به حال خودم به سراغ رمان نرفتهام، همین بوده. چون فکر میکنم هنوز به آن جهانبینی نرسیدهام.
آیا نوشتن داستان کوتاه را یک توانایی خاص میدانید؟ بگذارید اینطور بپرسم: آیا میشود گفت هر رماننویسی، کوتاهنویس خوبی نیست!؟
به نظرم نمیتوان به این سئوال، جوابی قطعی داد. چون ما رماننویسانی داریم که داستانهای کوتاه فوقالعادهای دارند. مثل ارنست همینگوی. نویسندگانی هم داریم که فقط رمان نوشتهاند یا فقط رمانهایشان موفق بوده است. مثل پل استر. علاوه بر اینها، نویسندگان بزرگی هم در ادبیات جهان حضور دارند که هیچ وقت رمان ننوشتهاند. مثل بورخس، ریموند کارور و آلیس مونرو.
با توجه به پیشینه داستاننویسی مدرن در ایران؛ اگر برگردیم به دوره جمالزاده و بعد برسیم به صادق چوبک و هدایت و بهرام صادقی ...، آنچه میبینیم بیشتر داستان کوتاه است و یا داستان بلند. با این اوصاف باید گفت سابقه داستان کوتاه نویسی در ایران بیشتر از رماننویسی است. آیا این سبقه، باعث شده نویسندگان ایرانی در خلق داستان کوتاه، قویتر از رمان بودهباشند؟
به نظرم ربط چندانی به سابقه ماجرا ندارد. بلکه فکر میکنم دلیل ماجرا این است که ما شرایط لازم را برای رماننویسی نداریم. رمان را محصول جامعه متوسط شهری و صنعتی میدانند؛ چیزی که ما به تازگی در حال درک و تجربه کردنش هستیم. به همین خاطر هم چندان در عرصه رماننویسی موفق نبودهایم و نیستیم. تعارف نباید بکنیم؛ به نظرم خیلی از کتابهایی که تحت عنوان رمان در ایران منتشر میشوند، داستان بلند هستند و نه رمان.
اساسا نویسندگان ما در داستان کوتاه، چه جایگاهی دارند؟
جایگاهی خیلی خوب که اگر همت و دغدغه مسئولان فرهنگی وجود میداشت، میتوانست به بازارهای نشر جهان راه پیدا کند. اما متاسفانه این طور نشده و سوگیریهای غیرفرهنگی و خطکشیهای مذموم و موهوم باعث شده است که داستان کوتاه ما نتواند تواناییهایش را به ادبیات دنیا نشان بدهد.
جایی خواندم که گفته بودید آینده داستان کوتاه در ایران روشن است. این پیشبینی از کجا نشات میگیرد؟
بله، هنوز هم همین نظر را دارم. پیشبینیام هم مبنی بر وضعیت فعلی داستان کوتاه ماست و آثار خوبی که در این عرصه خلق میشود.
آیا ارتباطی بین شرایط زندگیهای امروزی و زیست شهری توام با دستآوردهای نوبهنوی تکنولوژی، با داستان کوتاه وجود دارد؟ یعنی آیا مخاطب امروز بنا به مقتضیاتش، داستان کوتاه را بیشتر ترجیح میدهد؟
اگر منظورتان این است که شتاب زندگی شهری باعث میشود که مخاطب به سمت داستان کوتاه برود، چون زمان و انرژی کمتری برای خواندن میگیرد، باید بگویم که موافق نیستم. اتفاقاً بهعکس، هنوز خواننده ایرانی، رمان را ترجیح میدهد. حتی در میان رمانها هم آثار حجیم را بیشتر میپسندد. یعنی به شکلی سنتی، عامه مخاطبان، ترجیح میدهند که رمان بخوانند، آن هم رمان خارجی تا رمان ایرانی. من نمیدانم چه طور میتوان بین داستان کوتاه ایرانی و خوانندگان، آشتی ایجاد کرد، اما اگر مخاطب ما کمی اعتماد کند و اینقدر از داستان کوتاه دوری نکند، فکر میکنم اتفاقات خوبی بیفتد و دست خالی برنگردد. همین جا باید این توضیح را هم بدهم که منظورم از روشن بودن آینده داستان کوتاه فارسی، برای مخاطب خاص و در مرحله خلق اثر است، وگرنه مخاطب همچنان مایل به خواندن رمان است.
به عنوان آخرین سوال؛ آیا درصدد یا مشغول نگارش کتاب تازهای هستید؟
بله، در حال نوشتن کاری هستم به اسم «خاطرات مجعول». به نظر خودم شیوه نسبتاً جدیدی دارد که کمتر دیده شده است. این کار، داستان کوتاه نیست، خاطره هم نیست. بلکه از قالب و فرم خاطره استفاده کردهام برای نوشتن خاطراتی که وجود ندارند! در واقع همانطور که عنوان کار هم نشان میدهد، من یک سری خاطره نوشتهام که بر خلاف خاطرات واقعی، اصلاً اتفاق نیفتادهاند و همگی خیالی هستند.
انتهای پیام/