آلاحمد علیه سلفی ذلت
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا از فرهیختگان، همزمان با صدور فرمان مشروطیت، یکصدوبیستوششمین جلسه رسمی علنی مجلس شورای اسلامی بهمنظور آیین تحلیف حسن روحانی با حضور مقامات داخلی و خارجی برگزار شد. در این میان سلفی عجیب برخی نمایندگان فراکسیون امید با فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا خشم و اعتراض افکار عمومی را برانگیخت. هرچند احمد مازنی، نماینده لیست امید و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس بدون عذرخواهی از سلفی نامتعارف با موگرینی، این حرکت را نشانه علاقه نمایندگان ملت به روابط عمیق با مردم قاره سبز دانست. از سوی دیگر برخی سیاستمداران، این «تصویر» را حاشیه پررنگتر از متن و روایت ناقص و ناسره از رخداد تحلیف دانستند، درحالی که این تصویر «متن» اصلی و برآیند یک الگوی بینش و منش خاص است که این بار از سوی برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی صورت گرفته است و جامعه نسبت به این تحقیر واکنش جدی نشان داد. فرامتن این تصویر نمایانگر رسوخ تفکر غربباور- به شکل کاریکاتوری آن - در میان کارگزاران سیاسی کشور است که اینبار در برابر این نفیر عریان و عیان ولی کودکانه بازنمایی شده است. هر تصویری دارای پیام است و چنین عکسهای یادگاری در ساحت سیاستمداران موید نشانههای اندیشگانی و جامعهشناختی است. ابراهیم فیاض، استاد برجسته جامعهشناسی، پیام آن را «خفت ساختاری» که زمزمه «بازگشت به دوران قاجاری» است، میداند و در همین راستا اظهار داشت: «اگر در کشورهای دیگر چنین اتفاقی میافتاد آن نماینده عذرخواهی میکرد یا حتی استعفا میداد، ولی در ایران چنین اقدامی نمیشود، این نشاندهنده خفت ساختاری است و بنده آن را شروعی برای بازگشت به دوران قاجاری میدانم. مجلس انگلیسی با همین رفتارها به وجود میآید.»
بازگشت وبازدگی
شروع بازگشت به دوران قاجار در میان سیاستمداران، همان تعبیر «وبازدگی» جلال آلاحمد است. اگر جلال آلاحمد در روزگار ما زیست میکرد؛ از چه منظری به این اقدام نمایندگان ملت مینگریست؟! مسلما این تصاویر را نمونه اولیه یک غربزدگی کور تلقی میکرد.
جلال آلاحمد غربزدگی را اینگونه تعریف میکند که «غربزدگی میگویم همچون وبازدگی و اگر به مذاق خوشایند نیست، بگوییم همچون سرمازدگی یا گرمازدگی. اما نه، دستکم چیزی است در حدود سنزدگی» و پیرامون سویههای رفتاری حاصل از تفکر غربباور نوشت «آدم غربزده راحتطلب است. دم را غنیمت میداند و نه البته به تعبیر فلاسفه. ماشینش که مرتب بود و سر و پزش، دیگر هیچ غمی ندارد.
اگر در عهد بوق «غم فرزند و نان و جامه و قوت» سعدی را بازمیداشت از سیر در ملکوت، او که سرش به آخور خودش گرم است جز به خودش به کسی نمیرسد. دردسر برای خودش نمیتراشد و بهراحتی شانههایش را بالا میاندازد و چون کار خودش حساب کرده است و چون هر قدمی را از روی حسابی برمیدارد و هر کاری را نتیجه معادلهای میداند کاری به کار دیگران ندارد - چه رسد که در غمشان باشد.»
با رخدادهای اخیر شاید آناتومی آدمِ غربزده روایت جلال آلاحمد با زمزمههای بلندی و رساتری بیان میشد که «آدم غربزده شخصیت ندارد. چیزی است بیاصالت. خودش و خانهاش و حرفهایش بوی هیچچیزی را نمیدهد. بیشتر نماینده همهچیز و همهکس است. نه اینکه «کوسمو پولیتن» باشد یعنی دنیا وطنی. ابدا. او هیچ جایی است. نه اینکه همهجایی باشد. ملغمهای است از افراد بیشخصیت و شخصیت خالی از خصیصه. چون تامین ندارد تقیه میکند.»
نفرت عمومی از غربزدگی عریان
با وجود این رخداد ناگوار در پارلمان، واکنش جامعه نسبت به آن قابلتوجه بود و نشان داد که غربباوری عریان که تحقیر ملی را آشکارا نمایان میکند، با انزجار عمومی همراه است و مردمان این دیار همچنان در برابر هرگونه رفتاری که تعدی به هویت ملی آنان باشد، واکنش جدی نشان میدهند. ولی آن هنگامی که تفکر غربباوری پنهان و خزنده در نظام تعلیم و تربیت رسوخ پیدا میکند و در ناخودآگاه اثرگذار میشود و نمودهای فکری و عملی آن پس از سالیان طولانی امکان بروز پیدا میکند؛ آستانه واکنش کاهش مییابد؛ در میان این تفکیک کنشی حلقه مفقوده عنصر آگاهیبخشی جامعه از میراث تفکری غربی است و آن هنگامی که ابعاد لایه غربزدگی پنهان آشکار شود مسلما نفرت عمومی صورت خواهد گرفت.
انتهای پیام/
انتهای پیام/