فناوریها چگونه ما را به ابرهوش تبدیل میکنند؟
نسترن صائبی، گروه علم و فناوری آنا- در دنیای امروزی، رابطهای کاربری مغز- کامپیوتر، مغز ما را با هوش مصنوعی مرتبط میکنند. نانورباتها جریان خونمان را کنترل میکنند تا سلامتیمان را تضمین کنند و همچنین تمایلات عاطفی ما را برای حس شادی، عشق و احساسات افزایش میدهند. پیشرفت در یکی از این فناوریها، فرصتهای جدیدی را در اختیار بقیه فناوریها قرار میدهد و این همگرایی در آیندهای نزدیک، ساختار زندگی ما را متحول خواهد کرد.
«ترابشریت» ایدهای است که براساس تعریف آن، انسانها با کمک فناوریها از وضعیت طبیعی و محدودیتهای فیزیکی خود گذر میکنند و فراتر از یک انسان به تکامل خود ادامه میدهند. اگر تاریخچه پیشرفت فناوری را به مثابه تلاشهای بشریت برای رام کردن طبیعت و تامین نیازهایش در نظر بگیریم، ترابشریت ادامه منطقی دسترسی بشر به فانتزیها یا تخیلات انسانی خواهد بود.
به بیان دیگر، ترابشریت جنبشی فکری است که میگوید با پیشرفت فناوری و افزایش در دسترس بودن آن، میتوان به جلوگیری از افزایش سن پرداخت و یا به توانمندسازی انسانها به لحاظ تواناییهای فیزیکی، ذهنی یا روانشناختی دست زد. این مکتب فکری، چنین تغییرهای بنیادیای در وضعیت انسانها را ممکن میبیند و آن را حتی ضروری و خوشایند هم میداند.
«دیوید پیرس»، یکی از پیشگامان ترابشریت و بنیانگذار تفکر «بشریت پلاس» در این مورد میگوید: «اگر بخواهیم در بهشت زندگی کنیم، باید خودمان را مهندسی کنیم. اگر زندگی ابدی را میخواهیم باید مجددا کدهای ژنتیکی مشکلزا یا بیماریزایمان را بازنویسی کنیم و با کمک فناوریها رنجهای دنیوی را ریشهکن کنیم. در این مسیر دلسوزی و غمخواری کافی نیست».
اما این نگرش، زوایای تاریکی نیز دارد که از آن تحت عنوان «پادآرمانشهر» یا «ویرانشهر» یا «مدینه فاسده» نام میبرند و در حقیقت، جامعهای خیالی در داستانهای علمی-تخیلی است که در آن ویژگیهای منفی، برتری و چیرگی کامل دارند و زندگی در مدینه فاسده دلخواه هیچ انسانی نیست. چنین جوامعی گونهای دنیای وانفسا و فاجعه انسانی هستند.
این جوامع در زمانهایی بد و شوم ترسیم میشوند که میتوان آن را دوره «بدزمانگی» یا «دُژگاهی» نام گذاشت. از نظر کسانی که از این نگرش پیروی میکنند، بعید به نظر میرسد زمانی که انسان به ترابشر تبدیل میشود، نقطه روشنی در زندگی او باقی بماند.
فناوریها هر روز و هر روز بیشتر و بیشتر از گذشته با تار و پود زندگی و حتی بافتهای بدنمان عجین میشوند. اما تاکنون روند این چنین بوده که فناوریها از سالها پیش در حال تکامل خود هستند. جنبههای بسیاری از دنیای اجتماعی ما، به ویژه سیستمهای مالیمان در حال حاضر عمدتا مبتنی بر ماشین هستند و همین امر نشان میدهد که جهان ما به سمت سیستمهای هیبریدی انسان- ماشین پیش میرود. با این حال، هنوز انتظارات ما از «آرمانشهری» که هماکنون در حال شکلگیری است و درک ما را از تحولات تکنولوژیک شکل میدهد، مورد بررسی قرار نگرفته است.
تغییرات عمیقی که در ابتدای موج تحولات پیش میروند، اغلب در مورد روشهای انتزاعی صحبت میکنند زیرا تصور میشود که پیشرفتهای تکاملی به گونهای رادیکال اتفاق میافتند که ناگزیر از زیر پا گذاشتن واقعیت شرایط اجتماعی فعلی است. به این ترتیب، ترابشریت تبدیل به نوعی «فناوری انسانمحوری» میشود که در آن پیروان تفکر ترابشریت، اغلب پیچیدگی ارتباط ما با فناوری را ناچیز میشمارند. این افراد ترابشریت را یک ابزار قابل کنترل و قابل قیاس میبینند که با منطق صحیح و دقیق علمی میتواند با هر پایانی مبارزه کند.
در حقیقت، همانطور که توسعه تکنولوژیکی وابسته و بازتابی از محیط به وجود آمدنش است، به نوبه خود با فرهنگ ادغام میشود و دینامیکی جدیدی را ایجاد میکنند که اغلب ناشناخته است. تازه بعد از فراگیر شدن ترانشریت، شاخصهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جدیدی پدیدار میشوند که این امر برای درک بهتر اخلاقی بودن وقایع ضروری به نظر میرسد.
محیط رقابتی
مکس مور و ناتاشا ویتا-مور در نسخه جدید کتاب «خواننده ترابشریت» خود ادعا میکنند که ما برای «انعطافپذیری»، «تکثیر» و «کنجکاوی مستمر در دانش»، ناگزیر از ترابشر شدن هستیم. این سه اصل با توسعه فناوریهای قابل تغییر در سیستمهای حاکم که به سمت سرمایهداری پیشرفته پیش میروند، مغایرت دارند؛ یکی از آنها این است که محیط اجتماعی بسیار رقابتی نمیتواند خود را با شیوههای متنوع زندگی تطبیق دهد، بلکه روز به روز به رفتارهای کارآمد وابسته میشود.
برای مثال دانشجویان را در نظر بگیرید. اگر بعضی از دانشجویان به قرصهایی دسترسی داشته باشند که به آنها امکان حفظ کردن تمام صفحات کتاب و در نتیجه نمرات بالا را میدهد، مطمئنا بقیه دانشجویان نیز به دنبال این قرصها خواهند رفت. حال تصور کنید که این قرصها قویتر شوند یا پیشرفتهای مربوط به مهندسی ژنتیک یا نانوفناوریهای قابل نفوذ به ایجاد گزینههای بهتری منجر شوند، آن وقت چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
ارتودوکس رد کردن فناوریها توسط افراد و پیشرفت تکنولوژی به طور بالقوه میتواند افراد خاصی را از نظر اجتماعی و اقتصادی (و شاید به لحاظ تکاملی) طرد و از سوی دیگر افرادی که به این پیشرفتها دسترسی پیدا کنند، مجبور به مشارکت برای ادامه فعالیت فناوریها کند. زیرا به هر حال، فراتر از محدودیتهای روزمره، نوعی آزادی به شمار میرود.
خاستگاه ترابشریت
یکی از خاستگاههایی که پتانسیل بالایی برای ترابشریت دارد، بخش نظامی یا دفاعی است. دارپا، سازمان پروژههای تحقیقاتی پیشرفته دفاعی آمریکا که مسدول توسعه فناوریهای نظامی است، در این راستا در حال ایجاد «فراسربازانی» است که با کمک فناوریها مهارتهای شناختی و توان یادگیری آنها چندین برابر خواهد شد. این موضوع نشان میدهد که سیستمهای خاص اجتماعی نیز میتوانند به توسعه رادیکالی فناوریهای قابل تغییر و قدرتمندی که حتی میتوانند مخربتر از کاربردهای یک آرمانشهر باشند، تمایل پیدا کنند.
اما موضوع اینجاست که عجله برای توسعه هوش مصنوعی فوق هوشمند توسط کشورهای جهانی رقابتی و متقابلا بیاعتماد میتواند به یک چالش تسلیحاتی تبدیل شود.
جنگ بر سر ابرهوش
ورنر وینگه، نویسنده کتاب «تحولات رادیکال»، سناریویی را توصیف میکند که هوش ابرانسان «سلاح نهایی» بشریت خواهد بود. یعنی اگر ایدهآلگرا به این مساله فکرکنیم، بشر در آینده بیشترین توجه خود را معطوف نوآوریهای قدرتمند و انقلابی خواهد کرد. کاملا درست است بیشترین ترس انسان ناشی از ایجاد ابرهوش و ظهور «تکینگی» خواهد بود.
تکینگی نظریهای است که ری کورزویل، یکی از دانشمندان آیندهگرای گوگل، مطرح کرده است. این فرضیه پیشبینی میکند که شتاب در فناوری در نهایت باعث میشود که هوش مصنوعی از هوش بشر پیشی بگیرد و منجر به تغییرات شگرف یا حتی پایان تمدن بشری بشود. چون تواناییهای چنین هوشی ممکن است قابل درک نباشد، اتفاقاتی که بعد از تکینگی فناوری میافتند ممکن است پیشبینی ناپذیر باشد.
ایرانیای که نظریه ترابشر را مطرح کرد
شاید تعجب کنید به شما بگوییم که ایده اولیه ترابشر را یک ایرانی ارائه کرده است. ایدهپرداز ترابشریت فردی است به نام فریدون اسفندیاری. او که «افام-2030» نامیده میشود، نویسنده، فیلسوف، مشاور و آیندهپژوه بود و به عنوان نظریهپرداز ترابشریت با نگارش کتاب «آیا شما یک ترابشر هستید؟: پیشرفت و کنترل رشد فردی در یک دنیای پر تغییر» در سال ۱۳۶۸ به شهرت رسید. او همچنین تعدادی کتاب با موضوعهای تخیلی را با نام واقعی ف م اسفندیاری به چاپ رسانده است.
افام ۲۰۳۰، که در دهه ۶۰ میلادی، در دانشگاه نیواسکول نیویورک، «مفهومهای نوین از انسان» خوانده بود، نخستین استاد آیندهپژوهی بود که مفهوم امروزی ما از ترابشریت را مورد معرفی و پیشبینی قرار داد. کسانی که از فناوریها، سبکهای زندگی و جهانبینیهایی استفاده میکردند که باعث تراگذری و انتقال انسان به «پساانسان» میشوند، از سوی افام ۲۰۳۰، ترابشر نامیده شدند. این حرفها، زمینه ساز ماکس مور، فیلسوف بریتانیایی شدند که در دهه ۹۰ میلادی، آغاز به معرفی اصول ترابشریت، به عنوان یک فلسفه آیندهپژوه کرد و طبقه روشنفکری را در کالیفرنیا سازماندهی کرد که در نهایت گسترش یافت و جنبش جهانی ترابشریت را شکل داد.
اسفندیاری به دو دلیل نام خود را به افام ۲۰۳۰ تغییر داد. اول آن که این نام نشاندهنده امید و اعتقاد او به زندگی و برگزاری یکصدمین جشن تولد خود در سال ۲۰۳۰ میلادی است و دوم اینکه خواهان درهم شکستن شیوههای مرسوم نامگذاری بود که ریشه آن را در ذهنیت جمعی و تنها اثری از گذشته قومیتی افراد میدانست.
اسفندیاری در این مورد گفته است: «نام ۲۰۳۰ نشانگر اعتقاد من به این است که سالهای محدوده زمانی ۲۰۳۰ در قرن بیست و یکم، سالهایی جادویی خواهد بود. ۲۰۳۰ زمانی است که هیچ کس سالخورده نیست و هر انسانی شانس بزرگی برای زندگی ابدی خواهد داشت. ۲۰۳۰ یک رویا و یک هدف است».
بسیاری از پیشبینیهای افام ۲۰۳۰ در مورد پیشرفتهای اجتماعی از سال ۱۳۴۹ تا اوایل قرن بیست و یکم میلادی به طور چشمگیری به اثبات رسید. او اعتقاد داشت که علیرغم تلاش نخبگان محافظهکار برای اجرا و تلقین باورهای سنتی، پویایی ذاتی تمدن مدرن جهانی چنین تغییراتی را به وجود میآرود.
او لقاح مصنوعی، و اصلاح نقایص ژنتیکی را در سال ۱۳۵۶ و در سال ۱۳۵۹ و گفتگوی جمعی از راه دور، پزشکی از راه دور، و خرید از راه دور را در آن زمان پیشبینی کرده بود.
وی یک گیاهخوار مادامالعمر بود و میگفت هیچگاه موجود زندهای که مادری دارد را نخواهد خورد. او میگفت: «من انسان قرن بیست و یکم هستم که به طور تصادفی در قرن بیستم فرود آمدهام. من نوستالژی عمیقی نسبت به آینده دارم».
ترابشری که سال 2030 دوباره زنده خواهد شد
در هجدهم تیر ماه ۱۳۷۹، مصادف با هشتم ژوئیه سال ۲۰۰۰ میلادی، اسفندیاری بر اثر سرطان لوزالمعده درگذشت و جسد او تا به امروز به روش «سرمازیستی» در بنیاد «ادامه حیات آلکور» در سکاتزدیل، آریزونا نگهداری میشود تا در سال 2030 دوباره به حیات بازگردانده شود. او در زمان مرگ توافقنامهای برای انجام این کار نداشت، بنابراین هیچ کدام از اعضای تیم آلکور در زمان مرگ او، بر بالینش حاضر نبودند.
او اولین فردی بود که از تکنولوژی جدید سرماسپاری با استفاده از مواد محافظ سرمازدگی سود برد. او در نیواسکول، دانشگاه کالیفرنیای لسانجلس و دانشگاه بینالمللی فلوریدا به تدریس پرداخت و در سمت مشاور شرکت فضایی لاکهید نیز به فعالیت مشغول بود.
انتهای پیام/