صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

حسن باستانی: «صبح یک روز لعنتی» به جنگ اعتراض دارد

حسن باستانی که «صبح یک روز لعنتی» را به تازگی در تالار سایه روی صحنه برده است، گفت: «این اثر درامی‌ست که با زبان طنز، اعتراضی ضدجنگ را مطرح می‌کند.»
کد خبر : 198306

به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، حسن باستانی از جمله هنرمندانی است که سال‌ها در حوزه نمایشنامه‌نویسی و کارگردانانی تئاتر فعالیت کرده است. وی که در کنار نگارش بیش از ۳۵ نمایشنامه و کارگردانی و اجرای بیش از ۱۲ نمایش، آثار قابل توجهی را در فستیوال‌های خارجی روی صحنه برده است، اینبار با اجرای اثری ضدجنگ میزبان مخاطبان خود است. در اینجا گفت‌وگوی خبرنگار فرهنگی آنا با حسن باستانی که نمایش «صبح یک روز لعنتی» را هر شب ساعت 20:30 با بازی رویا افشار، لیلا برخورداری، مارال فرجاد، حمیدرضا فلاحی، پژمان عبدی، احمد صمیمی در تالار سایه روی صحنه می‌برد، می‌خوانید:


* «صبح یک روز لعنتی» به عنوان جدیدترین اثر نمایشی که روی صحنه می‌برید چه ویژگی‌هایی دارد و در چه فضایی می‌گذرد؟


نمایش «صبح یک روز لعنتی» یک درام طنز است که اعتراضی ضد جنگ را مطرح می‌کند. این جنگ بر سر تقسیم‌بندی مرزی بین کشورها است و نزاع بر سر سلطه بر یک توالت است.


نمایش «صبح یک روز لعنتی» نمایشی است که در فضای طنز و گروتسک اجرا می‌شود و فضای اعتراضی به اشغال سرزمین‌ها توسط نیروهای زورگو دارد. سوژه این اثر به سال‌ها قبل چیزی حدود 6 تا 7 سال پیش بازمی‌گردد که با دوست ارمنی که فیلم کوتاهی ساخته بود مشغول صحبت درباره این موضوع بودم. ایده نگارش این متن را از همان فیلم گرفتم.


* توجه به مقوله‌ای جهان شمول که برای تمامی مردم جهان قابل درک باشد یکی از امتیازهای این اثر محسوب می‌شود اما چگونگی نمایش‌ تلخی‌های جنگ و آن حال و هوا قطعا در سالن نمایش نیازمند خلاقیت و طراحی‌های ویژه‌ای است. در «صبح یک روز لعنتی» چگونه فضای جنگ و اشغال نیروی متخاصم را نشان می‌دهید؟


فضای کار کاملا لازمان و لامکان است و موقعیت مکانی و زمانی ندارد. ضمن اینکه مقوله‌ای که مطرح می‌شود جهان‌شمول است و تقریبا در کشورهای زیادی رخ داده و به نظر می‌آید قصه این اثر داستانی واقعی بوده که در قسمتی از این کره زمین اتفاق افتاده است. ما از این دست اتفاق‌ها زیاد شاهد هستیم و می‌بینیم کشورها به حریم هم تجاوز می‌کنند و آتش جنگ دامن مرزنشینان را می‌گیرد.


این رویداد به شکل مبارزه و رودرو نمایش داده می‌شود و با اسلحه نیست، بلکه اندیشه این اثر درباره تجاوز است که مالکیت سرزمین‌ها را تصاحب می‌کنند. پشت این همه موضوع نیروی متخاصمی است که تهدیدکننده است و سعی دارد اهداف خود را پیش ببرد.


* پیش از این رویا افشار را در آثار متعددی با مضمون جنگ روی صحنه به تماشا نشسته‌ایم. او در این نمایش جدید شما در کنار لیلا برخورداری و مارال فرجاد ایفای نقش می‌کند. چه ضرورتی در انتخاب این بازیگرانِ چهره احساس کردید و افشار در این اثر چه نقشی را برعهده دارد؟


در این اثر نمایشی، پیرزنی کاراکتر اصلی نمایش است که با مساله و پدیده جنگ روبه‌رو شده و حتی نمی‌خواهد توالت خانه خود را از دست بدهد. او مقاومت می‌کند تا سرزمین خود را حفظ کند، رویا افشار نقش این پیرزن را بازی می‌کند. او کاراکتری را نشان می دهد که همه هستی‌اش در حال از دست رفتن است. همچنین در این نمایش لیلا برخورداری نقش کدخدای روستایی که مورد هجوم قرار گرفته و مارال فرجاد نقش سرجوخه‌ای که محافظان مرزی هستند را ایفا می‌کنند.


با توجه به زمان کمی که برای اجرای این اثر داشتیم نیاز به بازیگران حرفه‌ای بود که بتوانند از پس این نقش برآیند، بنابراین بر اساس توانایی‌های افراد انتخاب بازیگران را آغاز کردم. چیزی حدود یک ماه روی این اثر کار کردیم و هر روز طی ساعت‌های متوالی گروه تمرینات را برگزار کردند و خوشبختانه از آنجا که گروه حرفه‌ای بود، سریع به نتیجه رسیدیم و توانستیم کار را آماده کنیم.


* چرا در این نمایش از زنان هم به عنوان نیروهای اشغالگر و هم مدافع از خاک سرزمین استفاده کرده‌اید؟


تفکری که در متن حاکم وجود دارد و من نیز دوست داشتم آن را نشان دهم، زنان به عنوان بخش فراموش‌شده جامعه بودند. واقعیت این است که داستان در منطقه‌ای رخ می‌دهد که مردی نمانده و همه براثر جنگ یا کشته شده‌اند و یا دچار نقص عضو شدند، بنابراین مقاومت به دست زن‌ها افتاده است.


از سویی دیگر نگاه من این بود که بگویم در حالی که حس و جنسیت‌ زنان تغییر کرده، انسانیت تغییر کرده و شکل‌ها عوض شده، شاهد این هستیم که صرفا این مردها نیستند که دفاع از خاک را برعهده می‌گیرند.


به نوعی در این اثر نشان می‌دهیم که خودمان، خودمان را نابود می‌کنیم. زنانی که قرار است آینده و تداوم‌دهنده باشند،‌ به ماشین کشتار تبدیل شده‌اند و در مقابل، زنان دیگری را از بین می‌برند. زنان با دو دیدگاه متفاوت قدرت را در دست دارند و در مقابل هم صف‌آرایی می‌کنند. زنی که رفتار مردانه به خود گرفته به خاطر نظام قدرتمند و زورگو و زنی که به خاطر شرایط اجتماعی ناچار است وظیفه مردها را انجام دهد، در مقابل هم ایستاده‌اند. به نظرم این چالش می‌تواند مفهومی باشد و به اثر قوت بخشد.



* فضای نمایش به کجا اشاره دارد و آیا در این اثر نشان و یا ردی از جنگ کشوری خاص دیده می‌شود؟


این اثر لامکان و لازمان است و در آن نشانی از زمان و یا مکان دیده نمی‌شود. موقعیت این اثر و فضای کار در حاشیه یک دهکده است که مشخص نیست کجای این کره خاکی قرار دارد. در این نمایش تنها به این نکته اشاره می‌شود که این دهکده، مرزی است و اتفاقات در آن رخ می‌دهد.


* آیا طراحی‌های اثر از آغاز برای سالن سایه تئاترشهر انجام شده بود و آیا از آغاز امر از مکان اجرا اطلاع داشتید؟


انتخاب این سالن، انتخاب من نبود. سالن با توجه به درخواستم طی چهار سال قبل تعیین شد، چرا که متاسفانه در طول این سال‌ها امکان اجرا میسر نشد تا اینکه مدیریت مجموعه تئاترشهر به پیمان شریعتی سپرده شد. او هم سالن سایه را پیشنهاد داد که هرچند سالن بدی نیست و مختصات خوبی دارد، ترجیح می‌دادم نمایش را در سالن بزرگتری اجرا کنم، اما با توجه به زمان کم به این نتیجه رسیدم که آن اثر را به همین سالن بیاورم.


* آیا پروژه بعدی‌تان برای اجرای نمایش مشخص است و پیشنهادی برای اجرای نمایشی دیگر دارید؟


از سوی پردیس تئاتر شهرزاد پیشنهادی دارم که در صورتی که با تهیه‌کننده به توافق برسم، نمایش «داش‌آکل» را که برداشتی از اثر صادق هدایت است، در آن اجرا می‌کنم. طبق صحبت‌های انجام شده در صورت مهیا شدن شرایط، آبان و آذرماه این اثر روی صحنه خواهد رفت.


انتهای پیام/

ارسال نظر