نخبهسازی به جای نخبهسوزی
ما در کشور با یک سری اتفاقات و مشکلات مواجه هستیم که دیگر ربطی به تحریمها و دشمن ندارد بلکه دلیل آن کم توجهی، کم کاری، خلاءهای قانونی، تعلیم و تربیت اشتباه، عدم نظارت درست و سوء مدیریتها است. یک نمونه از این مشکلات و ضعفها در مسائل آموزشی کشور است! از اینرو در متن این یادداشت به چند نقص مهم و آثار آن اشاره میکنم و امیدوارم هر چه زودتر با یک حرکت جهادی و انقلابی نواقص موجود برطرف شود تا بتوانیم به جای نخبهسوزی، نخبهسازی و کشور را در جنگ اقتصادی و فرهنگی از هر صدمهای حفظ کنیم.
الف- نقص در سیستم آموزش:
یکی از عواملی که باعث میشود فارغ التحصیلان دانشگاهی خیلی زود با پدیده بیکاری مواجه بشوند و در مواردی نیز نخبگان ما مهاجرت کنند، نبود تفکر کارآفرینی است. زیرا هنوز نتوانستهایم دانشگاهها را به سمت کارآفرینی پیش ببریم؛ قابل ذکر است که نسل اول دانشگاهها که در جهان شکل گرفت، آموزش محور بودند و هدف این دانشگاهها آموزش و تربیت نیروی انسانی متخصص بود. سپس دانشگاههای نسل دوم پژوهش محور معرفی شدند و نقش این دانشگاهها در کنار آموزش، بیشتر تحقیق و پژوهش برای توسعه مرزهای دانش و تولید علم بود.
بعد از آن دانشگاههای نسل سوم با عنوان دانشگاههای کارآفرین مطرح شدند که هدف آن تربیت نیروهای انسانی کارآفرین شد و اقتصادی کردن علم (علم را به ثروت تبدیل کردن) نیز مورد توجه قرار گرفت. دانشگاه نسل سوم صرفا به آموزش و پژوهشهای علمی و کاربردی و انجام پروژههای تحقیقاتی برای صنایع نمیپردازد بلکه در کنار این اهداف دانش آموختگانی را تحویل جامعه میدهد که توانایی تجاری سازی علم را دارند و با خلاقیت و نوآوری و تقویت کار تیمی میتوانند کارآفرینی کنند و کسب و کارهای جدیدی را نیز ایجاد کنند.
اکنون بحث دانشگاههای نسل چهارم در جهان مطرح است. این دانشگاهها جدا از وظایف دانشگاههای سه نسل گذشته، ماموریت دارند تا در شکل دهی آینده جامعه خود نقش ایفاء نمایند و تمدن سازی کنند. از این رو مناسب است دانشگاههای ایران نیز علاوه بر آموزش، پژوهش و کارآفرینی، در چارچوب اسناد بالادستی به سمتی پیش برود که در آینده نزدیک شاهد دانشگاههای (تعالی محور) باشیم. یعنی دانشگاههایی که باعث رشد و شکوفایی ایران در همه زمینهها بشود.
ما در زمینه آموزش با دو اصل روبهرو هستیم؛ عرضه و تقاضا، حال نقطه ضعفی که در این زمینه در کشور وجود دارد و باید توجه ویژهای به آن کرد، این است که دانشگاهها به اشتباه و یا به ناچار در آموزش نیروی انسانی خود بدون توجه به اینکه برای رشته تحصیلی ارائه شده در جامعه کار وجود دارد یا خیر از استراتژی عرضه استفاده میکنند که نتیجه این سیاست به علت اشباع بودن نیروی متخصص بعضی از رشتههای دانشگاهی در جامعه افزایش روزافزون بیکاری دانش آموختگان است.
عطف به عدم رعایت در عرضه و تقاضا که در بالا ذکر شد از یک دورهای دانشگاهها بر خلاف گذشته به صورت گسترده شروع به جذب دانشجویان در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری کردند و این کار باعث شد در کشور مدرک گرایی زیاد شود.
نکته مهم دیگر این است که در نوشتن سند نقشه جامع علمی کشور و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به عنوان سند بالادستی توجه کافی نمیشود که باید نسبت به اجرا و اولویتهای آن نیز توجه ویژه شود. به طور مثال یکی از مسائل مهم (ارتباط بین دانشگاه و صنعت) است که در سند نقشه جامع علمی کشور نیز دیده شده است که باید حمایت و پیگیری کامل بشود! از این رو مناسب است مسئولان ارتباط بین صنعت و دانشگاه به طور پیوسته تحققات میدانی با صنایع و سازمانها مختلف دولتی، تعاونی و خصوصی داشته باشند و ببینند که چه نیازهای جدیدی در بازار کار شکل گرفته است و به این صورت نباشد که دانشجوی ما بدون کارشناسی و نیازسنجی و با زحمات و تلاشهای بسیار تولید علم کند ولی در نهایت خریداری برای آن پیدا نشود!
بسیاری از دانش آموختگان وقتی وارد جامعه میشوند و میخواهند به دنبال کار بروند ضعفهایی چون نوشتن رزومه، آمادگی برای مصاحبههای کاری، نحوه جستجوی کار را دارند از این رو پیشنهاد میکنم درسهایی با عنوانهای زیر در همه رشتهها ارائه بشود:
- برنامه ریزی شغلی
-کارآفرینی که هم اکنون به عنوان دروس عمومی در بعضی از رشتههای دانشگاهی ارائه میشود.
- آینده پژوهی
ب- نقص در سیستم پرورش:
دو نکته مهمی که برای کارآفرین شدن نیاز هست (ریسک و خلاقیت) است و این خود نیاز به اعتماد به نفس دارد ولی برخی والدین با نحوه تربیت اشتباه اعتماد به نفس و حس کنجکاوی کودکان خود را که لازمه کارآفرینی هست میگیرند. اغلب افراد زمانی متوجه استعدادها و عدم تواناییهای خود میشوند که کمی دیر شده است. قابل ذکر است که اگر استعداد افراد به موقع کشف نشود دو نوع ضرر به خود و جامعه میزنند: اول اینکه کاری که شایسته آنها است و توانایی آن را دارند انجام نمیدهند و دوم کاری که به عهده این افراد گذاشته میشود به درستی انجام نخواهد شد!
ج- نقص در سیستم فرهنگی:
اغلب والدین دوست دارند فرزندانشان دکتر یا مهندس بشوند و از این نکته غافل هستند که آن چیزی که امروزه سواد را تکمیل میکند کسب مهارتهای مختلف است. از این رو اگر خانوادهها میخواهند فرزندانشان موفق بشوند صرفا نباید به فکر مقطع تحصیلی و یک رشته خاص باشند زیرا آنچه فرزندان آنها را در آینده قبل از هر چیز دیگری تهدید میکند، مدرک گرایی است!
در نهایت خانوادهها باید از دوران کودکی در کنار تحصیل فرزندان خود شرایط کسب مهارتهای مختلف را با توجه به استعداد آنها مهیا کنند و مدارس و دانشگاهها نیز مناسب است برای این موضوع اهمیت ویژهای قائل شوند و هر چه سریعتر نسبت به رفع نقصها و مشکلات اقدام کنند و تا زمانی که اصل فدای فرع بشود؛ یعنی رشتههای محاسبه نشده ارائه بشود تا دانشگاهها تعطیل نشوند و به کیفیت، نتیجه و عواقب آن کاری نداشته باشند باید همچنان نظاره گر مهاجرت نخبگان و استعدادهای درخشان کشور باشیم و به قول استاد گرانقدر جناب آقای پروفسور مجتبی شمسیپور چیزی تحت عنوان «فرار مغزها» نداریم و آنچه وجود دارد «فراری دادن مغزها» است!
*عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی واحد پردیس
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت کارآفرینی واحد علوم تحقیقات
انتهای پیام/