صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۵:۲۲ - ۰۷ تير ۱۳۹۶
مستوره برادران نصیری*

لاله‌های خفته، زخم‌های سرباز کرده

کد خبر : 190760

نه فضای مجازی بود نه دنیا با ما، هنوز صدام و رفقا جمع‌شان جمع بود. هنوز باید صبر می‌کردیم تا اولین بخش خبری صدا و سیما شروع شود تا بدانیم چه خبر شده، تصاویر را با چشمان خودمان ببینیم تا بدانیم چه ظلمی به هم‌وطنان‌مان شده، رسانه‌های خارجی؟ کی درد ما درد آنها بود، کی آنها دل‌سوز ما بودند؟


فضای مجازی نبود که با یک لمس ساده، تصاویر و فیلم‌ها را ببینی و در لحظه شریک شوی در غم‌شان، خبری از توئیتر نبود که اگر بود قطعا هشتگ "سردشت" تِرند یک دنیا می‌شد، هنوز دوران به ظاهر خوش صدام بود تا رسانه‌های خارجی به چند عکس و چند خط خبر بسنده کنند.


عصر روز 7 تیر سال 1366 بود، عصری که می‌توانست برای اهالی شهر سردشت از شهرهای کردنشین استان آذربایجان غربی، فقط یک عصر داغ تابستانی باشد، یا دست‌کم با درنظر گرفتن اوضاع و احوال آن سال‌های کشور، عصری که آرامشش با جنگنده‌ها و حملات صدام، بهم بریزد، اما این روز برای اهالی سردشت، جور دیگری رقم خورد.


حالا که مدت‌هاست، زبان تصویر، زبان اصلی ارتباطات جمعی شده، کافی‌ست یکی از مرورگرها را انتخاب کنید و بعد از کلمات "بمباران شیمیایی سردشت" روی گزینه "تصویر" کلیک کنید. البته یادتان بماند که تصاویر حاوی صحنه‌های دل‌خراشی است که ممکن است از تحمل شما خارج باشد.


چه کسی می‌تواند تصویر پدری در خیابان‌های سردشت در حالی که کودکش را در آغوش گرفته و هر دو بر اثر بمباران شیمیایی جان‌شان را از دست داده‌اند، ببیند، اما تحمل کند. یا آن تصویر معروف که اجساد هم‌وطنان‌مان روی دشت‌های سرسبز سردشت کنار هم ردیف شده، ببیند و بغضش نشکند.


نیازی به نوحه‌سرایی نیست، صحبت از اشک و آه و ناله نیست، صحبت از ظلمی است که به بیش از هشت هزار نفر از اهالی این شهر رفت و صدای اعتراضی از مدافعان حقوق بشر شنیده نشد. صحبت از شهادت ده‌ها کودک، زن و مرد است، صحبت از رنجی است که با گذشت سه دهه هنوز هم آثارش پابرجاست، صحبت از دردی است که درمان نداشت و زخم‌هایش هنوز سرباز می‌کند.


حالا بعد این همه سال، دردها و به خصوص برخی محرومیت‌های مردمان سردشت کم و بیش پابرجاست، حالا که دنیا عوض شده، حالا که دست هم‌دستان صدام در این جنایت و هشت سال جنگ رو شده، حالا که دیگر کسی نمی‌تواند ادعا کند، ایران در دنیا "منزوی"‌ست، کاش بیشتر حواس‌مان به همدیگر، به این سرزمین، به عزیزان سردشتی باشد.


*دبیر گروه اجتماعی


انتهای پیام/

ارسال نظر