آریانفر: شأن شغلی یک نمایشنامهنویس از یک قصاب هم کمتر است
محمدرضا آریانفر؛ نویسنده و نمایشنامهنویس پیشکسوت در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی آنا درباره مصائب و مشکلاتی که در کار نمایشنامهنویسی وجود دارد، گفت: «من ساکن اصفهانم؛شهری که مرکز فرهنگی ایران به شمار میآید اما امکانات اجرای صحنهای در این شهر، به شدت پایین است و برای روی صحنه بردن تئاتر در تالار فرشچیان، باید اجاره قابل توجهی را پرداخت.»
وی افزود: «از طرفی تصویب نمایش و پیمودن مراحل ابتدایی نیز به مراتب با مشکلاتی همراه است. مثلا دو سال پیش گروهی برای اجرای نمایش «تیغ و ترنج» از تالار هنر شهرداری اصفهان مجوز گرفته و حالا که باید فرمها و کارهای اداری برای انتخاب بازیگر انجام شود، گفتهاند که کار رد شده است.»
این نویسنده اهل خوزستان، اظهار داشت: «من بزرگترین امتیازی را که باید در این شهر داشته باشم، ندارم و آن اصفهانی بودن است. با وجود اینکه از بسیاری نویسندگان و نمایشنامهنویسان پرکارتر هستم اما امکان به نتیجه رسیدن کارهایم فراهم نمیشود.»
وی ادامه داد: «وقتی مرکز فرهنگی ایران، یک سالن دارد و برای اجرا در آن سالن هم این همه مشکل سر راه است، طبیعی است که من به تهران و نقل مکان کردن از اصفهان فکر کنم.»
نویسنده نمایشنامههایی مانند «ابریشم و آتش» و «مکث روی ریشتر هفتم» با ذکر مثالی، گفت: «اخیرا نمایشنامهای نوشتهام با نام «شبی که گوزنها در آتش سوختند» که به ماجرای آتشسوزی سینما رکس آبادان مربوط میشود و من آن زمان، به عنوان خبرنگار یک روزنامه محلی، با بازماندگان آن اتفاق تلخ مصاحبه کردم.»
وی افزود: «این نمایشنامه را با مبلغی پایین به حوزه هنری تهران واگذار کردم، به دلیل آنکه میدانم امکان روی صحنه رفتن آن در اصفهان نیست. محدودیت بعدی ما در اصفهان این است که کارهای جدی و پرهزینه، روی صحنه نمیروند. مثلا نمایشنامهای که برای استاد تاج اصفهانی نوشتهام، اما امکان اجرا پیدا نکرد.»
نویسنده نمایشنامههای «گاهی یادم میرود که عاشقم» و «کمان ارغوانی» ضمن بیان اینکه در اصفهان دستمزد نمایشنامهنویس، معمولا بیشتر از دو میلیون تومان نیست، اظهار داشت: »در حال حاضر مشغول نوشتن نمایشنامهای هستم با نام «مرگ به وقتِ ساعت شماست پزشک احمدی!» که ارجاعات تاریخی فراوانی دارد. این کارها را نمیشود در اصفهان روی صحنه برد.»
وی ادامه داد: «محدودیتهای موضوعی هم وجود دارد؛ مثلا کارهای اجتماعی که به نوعی انتقادی هم هستند، اینجا امکان اجرا پیدا نمیکنند. مثلا سوژههایی مثل اسیدپاشی و ... که من از آنها نوشتهام. باعث تاسف است که سلایق شخصی، به جای ضوابط اجرایی و قانونی در بخشهای مختلف مدیریت فرهنگی، رواج پیدا کرده و حاکم میشود و آدمهایی به عنوان تصمیمگیرنده انتخاب میشوند که لباس مدیریت برای آنها گشاد است.»
آریانفر ضمن بیان اینکه نوشتن را وظیفه خود میداند و به کار خود ادامه خواهد داد، گفت: «همیشه دلواپس اجرای نمایشنامههایم هستم. به هر حال همانطور که یک شعر یا یک رمان، برای اینکه مخاطب آنها را بخواند نوشته میشود، یک نمایشنامه هم برای روی صحنه رفتن نوشته میشود.»
وی افزود: «نمایشنامه دیگری به نام «پیرمرد، بقچه، دوچرخه» دارم که در جشنواره نمایشنامهنویسی نفت ایران در سال گذشته، مقام اول را کسب کرد. این نمایشنامه توسط یک گروه، تمرین میشود اما حوزه هنری اصفهان حتی یک اتاقک تمرین برای اینها نداشت و بازیگران مثل کولیها مجبورند هربار در یک محل و در بدترین شکل ممکن تمرینات خود را ادامه دهند. تازه اگر حمایت و نظر تئاتر سوره تهران نبود، مطمئن باشید که اصلا در همین حد هم به آنها اجازه نمیدادند.»
این نمایشنامهنویس درآمد نمایشنامهنویسی را غیرمتناسب با هزینههای زندگی خواند و گفت: «در کشور ما، شأن شغلی یک نویسنده و نمایشنامهنویس قلمبهدست، از یک قصاب و بقال (که البته مشاغل شرافتمندانه و محترمیاند) پایینتر است. همیشه هم همینطور بوده که تجارت و اقتصاد بالای سر فرهنگ قرار گرفته است.»
نویسنده رمانهای «بانوی مه» و «رقص با توفان» گفت: «من خوب یا بد، در حوزه رمان و انتشار کتاب هم فعالیت دارم. بعد از اینکه حوزه هنری اصفهان گلایههایی از من کرد که چرا کتابهایت را به ما نمیدهی، از سوی حوزه هنری تهران به آنها تکلیف شد که دو کتاب از من را به انتشار برسانند اما هنوز که هنوز است حتی یک برگه قرارداد با من امضا نکردهاند.»
وی با باین اینکه از نوشتن و انتشار کتاب هم درآمد چشمگیری به دست نمیآید، اظهار داشت: «تنها ناشری که در طول این سالها برخوردی اخلاقی با من داشته، نشر کتاب نیستان بوده است که با من تسویه حساب کرده است. اما در مجموع با 10 درصد قیمت پشت جلد کتاب، آنهم با این وضع پخش و فروش کتاب، درآمدی عاید نویسندگان نخواهد شد.»
انتهای پیام/