صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۹:۰۶ - ۰۳ تير ۱۳۹۶

چرا مغز انسان تا این اندازه بزرگ است؟

محققان معتقدند که مغز بزرگ برای انسان مزیت بزرگی به شمار می‌رود و همین امر آن را نسبت به سایر مخلوقات متمایز و انعطاف‌پذیرتر کرده است به طوری که می‌تواند در گروه‌های بزرگ اجتماعی به راحتی زندگی کند.
کد خبر : 189708

به گزارش گروه علم و فناوری آنا به نقل از ScienceAlert، انسان‌ها تنها مخلوق فرااجتماعی روی کره زمین است. ما بر سایر گونه‌های جانوری برتری داریم، اصلاح نژاد کرده‌ایم یا حتی تمام گونه‌های انسان‌تبار دیگر را از بین برده‌ایم. انسان‌ها به رغم خشونت‌هایی که بین اقوام مختلف انسان‌ها وجود دارد، در شهرهای ده‌ها میلیون نفری و با تمام آنها هم‌زیستی کرده است. این مساله به دلیل داشتن مغز اجتماعی بزرگ، قابل انعطاف و پیچیده انسان است.


برای شناخت اینکه مغز چگونه هوش انسان را دربرمی‌گیرد، باید اطلاعاتی از تمام 86 میلیارد نورون و 100 تریلیون اتصال برقرار شده و نیز نقاط قوت متنوعی که به آنها متصل می‌شوند و وضع بیشتر از هزار پروتئینی را که در هر نقطه ارتباطی وجود دارد، داشته باشیم.


متخصصان مغز و اعصاب بر این باورند که این مقدار هم کفایت نمی‌کند و ما هنوز لازم است که بدانیم این ارتباطات که در عمر انسان پدید آمده و حتی مفهوم اجتماعی که ایجاد شده، چگونه تشکیل شده است. قرن‌ها زمان می‌برد تا اصول ارتباطی عصبی پایه را مشخص کنیم.


بسیاری از افراد تصور می‌کنند مغز ما مانند کامپیوتر قدرتمندی عمل می‌کند. اما یکی از روان‌شناسان مؤسسه تحقیقات و فناوری رفتاری آمریکا معتقد است که این تفکر ضعیفی است و درک ما را از مغز انسان عقب نگه می‌دارد. از آنجا که انسانیت با حواس، واکنش‌ها و مکانیسم‌های یادگیری آغاز می‌شود، هیچ‌یک از ما با این اطلاعات، قوانین، الگوریتم‌ها یا عناصر الگوهای کلیدی که به رفتار هوشمندانه کامپیوترها کمک می‌کند، متولد نمی‌شویم.


به عنوان مثال، کامپیوترها نسخه دقیق کپی‌شده‌ای از اطلاعات را ذخیره می‌کنند که مدت‌های طولانی باقی می‌مانند؛ حتی زمانی که توان آن تمام شده باشد. در این میان، مغز ما قادر به خلق داده‌های اشتباه یا خاطرات دروغین است و هوش را تنها تا زمان زنده بودن انسان نگهداری می‌کند.


داشتن مغز بزرگ برای انسان مزیت‌های فراوانی به همراه دارد. اول اینکه به انسان اجازه می‌دهد بتواند در گروه‌های حدود 150 نفری حضور داشته باشد. این امر، از طریق افزایش و تنوع تولید غذا و تقسیم آن، انعطاف‌پذیری انسان را نسبت به تغییرات محیطی بالا می‌برد.


یک مغز اجتماعی همچنین امکان اختصاصی شدن مهارت‌ها را فراهم می‌کند بنابراین، افراد می‌توانند روی زایمان، ساخت ابزار، تنظیمات آتش، شکار یا تخصیص منابع تمرکز کنند. انسان‌ها مجهز به هیچ سلاح طبیعی نیستند اما کار کردن در گروه‌های بزرگ و داشتن ابزارهای مختلف، آنها را به شکارچی قابلی تبدیل کرده است به طوری که شکار حیوانات بزرگی چون ماموت‌ها توسط انسان انقراض آنها را به دنبال داشت.


گروه‌های اجتماعی بزرگ و پیچیده هستند اما چون پاداش‌هایی که در قبال غذا، امنیت و بازتولید داده می‌شود بسیار بزرگ هستند، استرس زیادی را برای افراد ایجاد می‌کند. مغز بزرگ در انسان اساسا تغییرات سریع ایجاد شده در روابط را پیگیری می‌کند. این کار، توانایی شناختی بالایی را برای باقی ماندن در گروه‌های بزرگ اجتماعی می‌طلبد و چنانچه از گروه بیرون انداخته شود، امکان دسترسی به غذا و جفت را از دست می‌دهد.


تحقیقات نشان می‌دهد که مغز انسان نسبت به گذشته انعطاف‌پذیرتر شده است. شواهد ژنتیکی جدید به دست آمده حاکی از آن است که مغز انسان امروزی قابل انعطاف‌تر شده است و در واقع مغز انسان طبق شرایط محیطی شکل می‌گیرد که این امر متفاوت از شامپانزه‌هاست.


آناتومی مغز شامپانزه‌ها به شدت تحت کنترل ژن‌هاست در حالی که مغز انسان امروزی تا حد زیادی نسبت به محیطی که در آن حضور دارد متمایز می‌شود و شکل می‌گیرد و ارتباطی با ژنتیک افراد ندارد.


این بدان معناست که انعطاف‌پذیری مغز انسان از پیش برنامه‌ریزی شده است. سازمان‌دهی مغزی توسط اجتماع و محیط صورت می‌گیرد. بنابراین، هر ساختار مغزی نسل جدید می‌تواند با محیط جدید سازگار شود و بدون نیاز به تکامل فیزیکی با چالش‌های اجتماعی تطابق پیدا کند.


این مساله می‌تواند مشکل ایجاد شده بین دو نسل را توجیه کند به طوری که نسل قدیم به سختی می‌توانند نسل جدید را درک کنند و این به دلیل سازمان‌دهی شدن مغز در نسلی دیگر و در محیط اجتماعی و فیزیکی متفاوتی شکل گرفته است.


مترجم: ندا اظهری


انتهای پیام/

ارسال نظر