چند مصداق خواندنی از «آتش به اختیار»: نذر فرهنگی، اطعام کودکان کار و ...
آتشبهاختیار بودن، یعنی بسته به اینکه هر کدام از ما چه توانایی و چه سطحی از دسترسی به امکانات داریـم، به سهم خودمان برای داشتن جامعهای بهتر تلاش کنیم. در دوهفته اخیر، بسیاری از دلسوزانِ انقلاب و ایران، تلاش کردند جا بیندازند «آتشبهاختیار» چهچیزی نیست.
کد خبر : 189372
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، روزنامه خراسان نوشت: ما میخواهیم با ذکر برخی از مصادیق بگوییم آتشبهاختیار، چهچیزی است؟
تصور کنید زمان جنگ است. به طور طبیعی همه نگاهها به جبهههای نبرد با دشمن معطوف میشود. در این بین اما کسی پیدا میشود و میرود به مناطقی که مردمش از کمترین امکانات محروم اند، تا به بهبود شرایطشان کمک کند. مردمی که از شدتِ دورافتادگی و فراموششدگی، تا به حال از نزدیک خودرو ندیده اند. آن آدم، کسی نیست جز «حاج عبدا... والی» و آن منطقه محروم هم بشاگرد، منطقهای در استان هرمزگان که شامل صدها روستای کوچک است. سال 1360 بود که مرحوم والی، جهاد در جبهه محرومیت را جایگزینِ نبرد در جبهه جنگ کرد و به کمک مردمی شتافت که در فقر و محرومیت شدید به سر میبردند. منطقهای که راه و جاده نداشت، امکانات بهداشت و درمان نداشت. مدرسه و فضای آموزشی نداشت. آبخیزداری نداشت و با هر باران، سیل جاری میشد و همه مردم، از شدت فقر از سوءتغذیه مفرط رنج میبردند و به گفته برادر حاجعبدا... در گفتوگو با زندگیسلام، «یاس و ناامیدی بر منطقه سایه انداخته بود». منتها مرحوم والی، با مدیریت جهادی، هم یک گروه از جوانان را به کار گرفت و هم اهالیِ منطقه را و شروع به ساختن و زنده کردن منطقه بشاگرد کرد. به شکلی که به تایید اهالی و برادر مرحوم «آن موقع مردم حتی سواد خواندن و نوشتن نداشتند ولی حالا دانشآموخته پزشکی، دندان پزشکی، مهندسی عمران و مهندسی کشاورزی دارند. »
چند روز پیش، خبر جالبی در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد: «250 بلیت فیلمسینمایی ویلاییها توسط گروهی خیر که به نذر فرهنگی مشغول اند، تهیه و بین عموم به شکل رایگان توزیع شد.» علی شاملو، 36 ساله، یک فعال فرهنگی است که به کمک دوستانش، به فعالیتهای خودجوش فرهنگی در زمینه نذر و وقف آثار فرهنگی مشغول است. شاملو و گروهش، یک کانال تلگرامی پرمخاطب دارند که مهمترین راهِ ارتباطشان با جوانان است. کانالی که از طریق آن، فعالیتهای گروه، به اطلاع عموم مردم میرسد و مخاطب میتواند از خدماتشان استفاده کنـد. شاملو در گفت وگو با زندگی سلام میگوید: «فعالیتِ ما به این شکل است که هر ماه، چندین کتاب را در گروه تلگرامیمان معرفی میکنیم و کتابها را با تخفیفهای خوب از 35 تا 50 درصد، به علاقه مندان در سراسر کشور، ارائه میدهیـم. همچنین، در زمان اکران فیلمهای ارزشمندی مثل «یتیمخانه ایران» یا «ویلاییها» بلیت این فیلمها را تهیه می کنیم و به شکل رایگان یا نیمبها در اختیار عموم میگذاریم؛ تعداد بلیتهای ارائه شده توسط گروه ما از 1000 تا 4000 عدد است. تمام هدف ما از این فعالیتها، تشویقِ مردم به مطالعه بیشتر کتاب یا رفتن به سالنهای سینما و تماشای یک فیلم خوب است. در عین حال دوست داریم فعالیتهای ما مشوقی باشد برای هدایت نذور مردم از نذرهای خوراکی به نذرهای فرهنگی.»
«اسماعیل آذرینژاد» هم که چند وقت قبل در «زندگی سلام» به شکل مبسوط معرفی شد، یکی دیگر از آتش به اختیارهای موفق است. کسیکه دغدغه و علاقهاش، قصهخواندن برای بچههاست؛ بچههایی که یا آنقدر دور از ما زندگی میکنند که نمیدانیم وجود دارند، یا آنقدر غرق در آسیب و مشکل و گرفتاریاند که دلمان نمیخواهد باور کنیم هستند. آقای آذری، یک روحانیِ ساده است. او مدیر دولتی نیست، مسئولیت رسمی هم ندارد. او فقط کارگر ساده خداست که یک مسیر ساده اما مفید را در پیش گرفته است و جلو میرود. آذری باور دارد همین قصهخواندنهای ساده، تأثیری درخشان بر آینده کودکانِ فراموششده دارد. او بچهها را میشناسد. حرمتشان را نگه میدارد. به آنها کفش و لباس نمیدهد؛ کتابخواندن و فکر کردن و حرف زدن یادشان میدهد، کفش و لباس هم میشود هدیه این یادگرفتنها. آذری که سال 58 در استان کهگیلویه و بویراحمد بهدنیا آمده و دانشآموخته حوزه و دانشگاه است، مدام بین روستاهای دورافتاده و مناطق آسیبخیزِ استانش در رفت و آمد است و برای بچهها قصه میخواند؛ او در خلالِ قصهخوانیهایش به بچهها فکر کردن، حرف زدن، کندوکاو و استدلال کردن یاد میدهد و همه اینکارها را بدون چشمداشت، بدونِ دریافت کمکهای دولتی و تنها به یاریِ خیران انجام میدهد.
حالا و بعد از گذشت بیست سال فعالیت فرهنگی، نام «حجتالاسلام سیدمحمد انجوینژاد» نه فقط برای شیرازیها که در تمام کشور آشناست. یک رزمنده دیروز و روحانی امروز که در دهه 70 از شهر زادگاهِ خود مشهد، به نیت فعالیت فرهنگی به شیراز، شهری تشنه معارف الهی، مهاجرت کرد و فعالیتهای خودجوش او و گروهش از سال 1376 تا به امروز در قالب یک کانونفرهنگی به نام «رهپویانوصال»، منسجم و سازماندهی شد. یک کانون فرهنگی با بیش از 5 هزار عضو جوان و مخاطب دائمی که هدفش را در یک جمله خلاصه کرده است: «آشنایی نسل جوان با فرهنگ و سبکزندگی اهلبیت(ع)». برگزاری جلسات هفتگیِ سخنرانی و توسل، برگزاری اردوهای زیارتی، برگزاری کلاسها و کارگاههای آموزشی درباره مسائل روز دنیای اسلام و کشور، برگزاری اعتکافهای بزرگ با بیش از 10هزار نفر شرکتکننده، تأسیس مؤسسات مختلف خدماتی، آموزشی و فرهنگی با نگاه کارآفرینی و ارائه خدمات موردنیاز جامعه، راهاندازی و سازماندهی گروههای دانشآموزی و دانشجویی برای فعالیت فرهنگی در مدارس و مساجد و دانشگاهها و... از جمله فعالیتهایی است که انجـوی و گروهش، 20 سال است بدون حمایت و بیچشمداشت، به آن مشغول اند و تاثیر عمیق فعالیتهایشان بر شهر و استان و دیگر کانونها و هیئتهای کشور، انکارناپذیر است.
چهارسال است که گروه فرهنگی «مدافعان حریم ولایت» با مدیریت «علیاکبر همت»، به شکل خودجوش، مشغول خدمترسانی به بیش از 500 خانواده شهدای مهاجرِ مدافعحرم ساکن ایران هستند. توجه به اشتغال و مسائل مالی این خانوادهها، پیگیری امور درس و تحصیلِ بچههای خانواده، ارائه خدمات پزشکی، مشاوره روان شناسی و دینی، توجه به سلامت روحیه و روان همسر و فرزندانِ شهید، برگزاری کلاسهای آموزشی، ترتیب دادن برنامههای دورهمی و افطاری و جشنتولد و... از فعالیتهای این گروهِ 35 نفره است. گروهی که در 30 شهر کشورمان مثل مشهد، تهران، البرز، سمنان و قزوین فعال اند و درباره انگیزه شروع به کار و فعالیتشان با نیرو و بودجه شخصی به زندگی سلام میگویند: «طبق فرمایش رهبر، خانوادههای افغانستانی مظلوم و فقیرند. شهدای این خانوادهها، هم مهاجرند و هم مجاهد؛ در واقع ما انصار هستیم و آنها مهاجر. پس باید در برخورد با آنها، مثل انصار صدراسلام عمل کنیم. ما آمدهایم از وقت و ارتباطات و آبرو و جیب خودمان برای این خانوادهها مایه بگذاریم. »
کمکهای خیریه به افراد و خانوادههای نیازمند، از جمله فعالیتهایی است که در همهجای دنیا رواج دارد و در کشور ما هم، خیران بسیاری مشغول حمایت از خانوادهها و کودکانِ کمبضاعت هستند. «حسین محسنی»، سرهنگ بازنشسته نیروی انتظامی، یکی از همین نیکوکارانِ مومن و بانشاط است که شیوه متفاوتی برای کمک به کودکانِ کار و نیازمند در پیش گرفته است. او و گروهش ده سال است ماهِ رمضان، هر روز ساعت 6 بعدازظهر در خیابان شهیدتاجیک واقع در میدان خراسانِ تهران، زیرانداز بزرگی پهن میکنند و حدود 700 کودکِ کار را که دیگر از این برنامه مطلع اند، اطعام میکنند. محسنی در توصیف این برنامه به ما میگوید: «سعی من این است که اگر نمیتوانم به شکل کلی، شرایط این کودکان را تغییر دهم، حداقل کمک کنم خودشان و خانوادهشان روزی یک وعده غذای کامل بخورند. در عین حال دوست دارم بچهها با سنت انفاق آشنا شوند و خودشان ادامه دهنده این مسیر باشند. معمولا وقتی بچهها جمع میشوند، باهم قرآن میخوانیم، بعد کمی اصول و فروع دین را مرور میکنیم، سفره پهن میشود و اول با خوراکیهای مناسب افطار مثل نان و پنیر و سبزی و چای و بعد با شام از بچهها پذیرایی میشود. هر کس دوست دارد، میتواند غذایش را به خانه ببرد.»
انتهای پیام/