دومین «کاشی ماندگار» بر سردر خانه جواد مجابی نصب شد
بهگزارش گروه فرهنگی آنا از میراثآریا، مراسم نصب دومین «کاشی ماندگار» صبح امروز شنبه 20 خرداد 96 با حضور فرهاد نظری مدیرکل ثبت آثار و حفظ و احیای میراث معنوی و طبیعی، پوریا سوری رئیس مرکز اطلاعرسانی و روابطعمومی سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری و جمعی از اصحاب رسانه برگزار شد.
جواد مجابی در این مراسم، ضمن تأکید بر این نکته که چنین طرحهایی تاکنون در کشور کمتر اتفاق افتاده است، گفت: «افراد زنده نیز جزو میراثفرهنگی هستند و باید به این بخش بیشتر توجه شود، زیرا معمولاً چهرههای فرهنگی، هنری، پژوهشگران و... در دوران خودشان کمتر موردتوجه قرار میگیرند. خوشحالم که سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری این قضیه را بهصورت جدی مطرح کرده است.»
وی افزود: «وقتی اینگونه نشانههای قدرشناسی که از شخص و زندگیها فراتر میرود در شهر پراکنده شود میتوان نقشه فرهنگی شهر را پیدا کرد. این کار سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری ــ یعنی توجه به ذخایر فرهنگی یک ملت ــ بسیار به معنای اصیل فرهنگ که در همهجای دنیا مرسوم است شباهت دارد.»
این مردماند که خالق زیباییهای اصیل هستند
مجابی درباره صنایعدستی گفت: «از نظر من عنوان ”صنایعدستی“برای هنرهایی که درواقع هنرهای مردمی هستند چندان مناسب نیست. در همهجای دنیا نیز این صنایع را بهعنوان هنرهای مردمی میشناسند. باید آرامآرام ایدههای تازه در زمینه هنرهای مردمی معرفی شوند، زیرا هنرهای شفاهی و مردمی پایه فرهنگِ مردماند. باید توجه به فرهنگ شفاهی و فرهنگِ مردم بیشتر شود و معنای گستردهتری به هنرهای مردمی داده شود. درواقع این مردماند که خالق زیباییهای اصیلاند.»
وی با اشاره به اینکه باید فرهنگ را جهانی دید نه بومی و منطقهای گفت: «نکته غمانگیز این است که هنوز در دنیا درباره فرهنگ ایران تبعیض وجود دارد. فرهنگ ما از بسیاری از فرهنگها اصیلتر است، اما بسیاری از کشورها بهدلیل در اختیار داشتن ابزارهای رسانهای گستردهتر، فرهنگ خود را بیشتر به جهانیان معرفی کردهاند. این نشاندهنده وجود تبعیض فرهنگی در دنیا بهصورت پنهان است. ما هنرمندان، اندیشمندان، روشنفکران و... نیز باید با کوشش، خود را در سطح جهانی معرفی کنیم. در موج جهانیسازی نباید سهم خود را نادیده بگیریم.»
این هنرمند و منتقد ایرانی گفت: «دولتها نباید بهصورت مستقیم در فرهنگ مداخله کنند بلکه بیشتر باید حامی اهلفرهنگ باشند. این آمادگی در اهلفرهنگ وجود دارد که مرزهای ملی را پشتسر بگذارند و به مرزهای جهانی برسند. البته سینما و نقاشی ایرانی بیشتر از سایر حوزهها توانستهاند خود را به جهانیان بشناسانند. از دیرباز سینما و نقاشی دنبالهروی ادبیات بودهاند، اما این سؤال مطرح میشود که چرا آثار ادبی ایرانی نتوانستهاند مثل سینما و نقاشی به دنیا معرفی شوند؟ بهنظر من باید آثار ادبی ما به زبانهای دیگر ترجمه شود تا بتوان آنها به دنیا شناساند. این عزم ملی در اهلفرهنگ وجود دارد و دولتها هم باید در این زمینه یاور اهلفرهنگ باشند.»
بخشی از اتفاقات مهم حوزه فرهنگ از اتاقهای این خانه عبور کرده است
مجابی درباره خانهاش، که اکنون دومین کاشی ماندگار بر سردر آن نصب شده است، گفت: «ما از سال 56 به این خانه آمدهایم. این کوی یک مجتمع فرهنگی است و بسیاری از نویسندگان، هنرمندان و اهلفرهنگ در این کوی سکونت داشتهاند. خانه ما هم خانهای بود که از سالیان دور محل رفتوآمد نسلهای مختلف هنری بود و جلسات بسیار زیادی در این خانه برگزار شد. درِ این خانه همواره به روی اهلفرهنگ باز بوده است. این مکان بیشتر مکانی فرهنگی بوده تا صرفاً خانهای برای سکونت. بخشی از اتفاقات مهم حوزه فرهنگ از اتاقهای این خانه عبور کرده است. معتقدم که این تصاویر و خاطرات باید حفظ شوند چون متعلق به تمام جامعه هستند.»
وی خبر داد: «بهزودی کتابی چاپ میکنم که بیش از هزار صفحه است و شامل خاطرات، گفتوگو و... با افراد شاخصی است که به این خانه رفتوآمد داشتهاند. زمانی که کافهها در ایران تعطیل شد ما به سنتی قدیمتر یعنی محفلنشینی برگشتیم و به همین واسطه دورههای ادبی زیادی در این خانه تشکیل شد.»
مجابی، با تأکید بر اینکه روشنفکری افتخار نیست بلکه وظیفه است، گفت: «فرهنگ همزیستیِ مسالمتآمیز عقاید مختلف است. مسئله فرهنگ مسئله ارتباط و درگیری ذهنهاست. هیچ تفکر روشنفکریای از یک نفر صادر نشده و مجموع دیدگاههای افراد پدیدآورنده بینش روشنفکری است. من در زندگی، تا جایی که در توانم بوده، سعی کردهام با این ایده به فرهنگ نگاه کنم. هدف من همیشه، علاوهبر خلق اثر هنری، ارتباطگیری با توده بوده است. امروز بدنه جامعه به فرهنگ توجه میکند و بهنظر من مهم است که این بدنه حفظ شود.»
این هنرمند درباره ارتباطی که گردشگری ادبی میتواند بین عامه مردم و ادبیات برقرار کند گفت: «تجربه برگزاری تورهای ادبی در کشورهای دیگر برای آشنایی عامه مردم با فرهنگ بسیار موفق بوده است. در سالهای قبل بهپیشنهاد یکی از مؤسسههای گردشگری با جمعی از علاقهمندان به ادبیات و هنر به قزوین، زادگاهم، رفتیم تا جاذبههای فرهنگی و ادبی این استان از زبان من برای افراد حاضر در تور معرفی شوند. بهعلاوه، در تور آسیای میانه به ازبکستان رفتیم. ما اگر از ایران خارج نشویم نمیتوانیم ایران را دوست داشته باشیم، زیرا وقتی مشاهده میکنیم که یک هنرمند ایرانی در کشورهای دیگر اثری هنری خلق کرده به ایرانی فرهنگی میرسیم که فراسوی مرزها حرکت کرده است و درواقع با فرهنگ ایرانی گستردهتری مواجه میشویم.»
شهر بدون کافه ریه ندارد
مجابی گفت: «یکی از کارهایی که سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری در آینده میتواند بکند این است که اهل ادب، هنر و پژوهشگران، با جوانهای علاقهمند، به سفرهای یک یا چندروزه بروند تا بسیاری از ظرفیتهای شناختهنشده آن استان از طریق این افراد به جوانان شناسانده شود. ما از این طریق میتوانیم بخشی از اطلاعات خود را به دیگران منتقل کنیم و بخشی از واکنشهای آنها را جذب کنیم. هر خانه یا مکانی، جدا از کالبد معماری، یک روح دارد. این روح را باید کسانی که با آن آشنا هستند به سایر افراد بشناسانند.»
وی گفت: «همچنین باید برای حفظ آن دسته از خانههای هنرمندان که هنوز از بین نرفته است فکری جدی کرد؛ بهعنوان مثال، خانه صادق هدایت اکنون به مهدکودک تبدیل شده است، خانهای که میتواند خود یکی از جاذبههای کشور باشد.»
مجابی پیشنهاد کرد که در محل ساختمانهایی که مربوط به هنرمندان بودهاند یا محلی فرهنگی و هنری در آن قرار داشته و اکنون از بین رفته و به ساختمان دیگری تبدیل شده یک کاشی نصب شود و در آن توضیح داده شود که در گذشته در این نقطه خانه کدام هنرمند یا کدام مکان هنری و فرهنگی قرار داشته است.
وی تأکید کرد: «باید به مردم بگوییم فلان اتفاق برای اولین بار در این مکان بوده یا خانه فلان هنرمند در اینجا قرار داشته است. باید تا قبل از از بین رفتن این خاطرات آنها را حفظ کرد؛ مثلاً ”کافه فیروز“ که زمانی پاتوق اکثر هنرمندان بزرگ و چهرههای شاخص فرهنگی بود اکنون به بانک تبدیل شده است. میتوان در آن بانک یک تابلو نصب کرد که پیش از این ساختمان کافه فیروز در اینجا بوده است. من معتقدم شهر بدون کافه ریه ندارد، ریههای شهر پاتوقها، گردشگاهها و کافهها هستند.»
فرهاد نظری نیز در این مراسم، ضمن اشاره به اینکه این طرح به شهر هویت میدهد، گفت: «یونسکو از اوایل دهه 40 و 50 میلادی به این فکر افتاد که داراییهای فرهنگی ملتها را نگهداری کند. البته در ابتدا نگاهشان به میراثفرهنگی بیشتر نگاهی مبتنیبر دارایی بود، اما بعدها ابعاد میراثفرهنگی بهتدریج گستردهتر شد. سال 2003 کنوانسیون مهمی تصویب شد که موضوعش حفاظت از میراثفرهنگی ناملموس است. ما در سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری نیز سعی داریم با اجرای چنین طرحهایی میراثناملموس فرهنگی را برای نسلهای آینده حفظ کنیم.»
انتهای پیام/