صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۲۰ - ۰۴ خرداد ۱۳۹۶

مردی که سال‌ها قبل همسرش را کشت: به خاطر دخترم کمکم کنید

با حمایت مردم خیّر مردی که متهم است همسرش را چند سال قبل به قتل رسانده‌ است، موفق شد بخشی از دیه درخواستی اولیای‌دم را آماده کند و امیدها برای او و دختر نوجوانش که سال‌هاست پدر را پشت میله‌های زندان می‌بیند، پررنگ‌تر شد. این مرد با توجه به اصرار اولیای‌دم مدت‌ها در انتظار اجرای حکم قصاص بود. او سال‌ها قبل بعد از به‌قتل‌رساندن همسرش جسد او را در چاهی انداخت اما بعد از چند روز پشیمان شد و موضوع را به پلیس گزارش داد. به گفته خواهر این محکوم به قصاص و براساس آخرین اطلاعاتی که خبرنگار «شرق» به دست آورده ‌است، مبلغ درخواستی اولیای دم ٤٠٠میلیون تومان است که تاکنون مبلغ زیادی از پول توسط خانواده فراهم شده و مبلغ ١٥میلیون تومان از سوی مردم خیر به حساب متهم واریز شده‌ است.
کد خبر : 182312

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا از شرق، از مجموع مبلغ درخواستی اولیای دم در مجموع ٣١٥میلیون تومان فراهم شده‌ و در حال حاضر ٨٥میلیون تومان تا آزادی این مرد نیاز است. او و دخترش همچنان منتظر کمک مردم هستند تا بیرون از زندان یکدیگر را در آغوش بگیرند. در ادامه، مصاحبه با این محکوم را که به صورت تلفنی با او انجام شده ‌است، می‌خوانید:



متهم هستی همسرت را به قتل رسانده‌ای. چرا این‌ کار را کردی؟
روز جمعه بود، دو روز از نیمه شعبان گذشته بود و ما در خانه جر و بحث و دعوا کردیم، آن موقع دست من در گچ بود، با دست گچ‌گرفته زدم زیر گلوی او، یک‌ربع بعد هم از خانه بیرون رفتم، وقتی برگشتم دیدم تمام کرده است، ترسیده بودم و آن‌کار را که نباید می‌شد، انجام دادم و بعد هم به زاهدان رفتم و خودم را تحویل دادم.
وقتی از در بیرون رفتی، وضعیت همسرت چطور بود؟
موقعی که با هم کتک‌کاری می‌کردیم، به کنار کشوی کنار دیوار برخورد کرد و صدایی از او شنیدم، ‌من فکر کردم گریه می‌کند و بعد آرام می‌شود، به‌همین‌خاطر از خانه بیرون رفتم. اما وقتی آمدم، دیدم همان‌جا که افتاده بود سیاه شده و تکان نمی‌خورد.
ظاهرا شما مدت‌ها بود که پیگیر طلاق بودید، اما از هم جدا نشدید؛ چرا؟
به‌هرحال در هر خانواده‌ای ممکن است چنین اتفاقاتی بیفتد، به خاطر بچه‌ام کوتاه می‌آمدم، بچه‌ام در سنی بود که او می‌خواست بچه را از من بگیرد، من به همین خاطر کوتاه می‌آمدم که بچه از دستم نرود و پیش خودم باشد.
گفته شده شما چند بار اقدام به خودکشی داشتید، دلیل آن چه بود و چرا؟
بله، متأسفانه این کار را کردم، یک‌ بار دستم را بریدم و یک ‌بار هم با طناب می‌خواستم خودم را‌ دار بزنم که نجاتم دادند. البته قبل از قتل همسرم، این ‌کار را کردم.
درباره آنچه اتفاق افتاد، بیشتر توضیح دهید.بار اول وقتی دستم را بریدم، سریع من را بردند بیمارستان و دستم را عمل کردند و بعد برگشتم، بار دوم هم در باغ و بعد از آن هم اگر جایی می‌رفتم برادرهایم حواسشان به من بود و اگر دعوایی می‌کردم، می‌فهمیدند که درون خودم می‌ریزم، چون من به خاطر بچه‌ام با همسرم درگیر نمی‌شدم، به خاطر بچه‌ام از خانه‌ می‌آمدم بیرون و در خودم می‌ریختم و سر خودم خالی می‌کردم.
میزان مهریه چقدر بود، آیا بحث مهریه و این مسائل به‌عنوان مانعی برای طلاق وجود نداشت؟
من که به فکر مهریه نبودم، فقط به خاطر بچه همیشه کوتاه می‌آمدم، اما همسرم خیلی از طلاق هراس داشت و همین هم باعث می‌شد که نتوانیم در این مورد منطقی برخورد کنیم.
الان خواسته شما از مردم چیست؟
خواسته من این است که کمکم کنند دوباره نزد دخترم باشم و بتوانم برای او پدری کنم.
چه تضمینی وجود دارد که وقتی شما آزاد شدید، دوباره رفتار اشتباهتان را تکرار نکنید و راه درست را در پیش بگیرید؟
هر کدام از افرادی که این را می‌گویند، می‌توانند بروند درباره من تحقیق کنند. از کوچکی تا بزرگی من بپرسید؛ من اصلا با مردم و در محل نه دعوایی داشتم و نه سروصدایی. این اتفاق در خانه ‌افتاده است و الان هم کاری‌ نمی‌توانم بکنم، فقط می‌توانم بگویم پشیمانم که البته خواسته من نبوده است که این عمل انجام شود.
خودتان چه تضمینی می‌توانید بدهید یا چیزی در این مورد بگویید که مردم به شما اعتماد کنند.
من از مردم می‌خواهم فقط به خاطر دخترم به من کمک کنند که بی‌سرپرست نشود، چون مادر و پدرم پیر هستند و خانواده پدرزنم هم نمی‌خواهند از بچه نگهداری کنند، فقط به خاطر بچه‌ام که بتوانم بیرون بروم و برایش پدری کنم، به من کمک کنند تا او را به جایی برسانم و برایش پدری کنم و سر کار و زندگی بروم و عروسش کنم.
شما چند سال است که زندان هستید؟
سه ماه دیگر، هفت سال می‌شود که اینجا هستم و بچه‌ام از مشکل اعصاب خیلی رنج می‌برد و خیلی مشکل دارد و هر بار که خواهرم به مدرسه می‌رود می‌گوید او درس نمی‌خواند و ذهنش درگیر است، با بچه‌ها هم درگیر می‌شود و مشکل دارد و بچه‌ها مسخره‌اش می‌کنند.
در این هفت سال که زندان بودید، چه می‌کردید؟
من در اینجا در بند قرآنی هستم و احکام و قرآن یاد می‌گیرم و کلا در این شش سال بیشتر در بند قرآنی بودم و فقط یک سال را در بند کیفری بودم.
شغل شما قبل از این اتفاق چه بود؟
من مکانیک ماشین بودم.
سؤال من این است که در زندان شما شغلی یاد گرفتید یا اصلا این امکان برای شما بود که شغل خودتان را ادامه دهید؟
نه، اینجا امکان بیرون‌رفتن وجود ندارد و نمی‌شود کاری را که بلد هستی ادامه بدهی؛ اینجا فقط کلاس آموزشی دارد. کلاس‌های آموزشی هم در قسمتی که ما هستیم وجود ندارد؛ آنها در بند فنی هستند و بند ما فرق می‌کند و بند قرآنی هستیم.
شما چرا به بند فنی نرفتید؟
چون در بند فنی سنت باید زیر ٣٠ باشد که بتوانند در کلاس فنی شرکت کنند و یاد بگیرند. من الان ٣٦ سال دارم.
در این مدت که در زندان بودید، مشکل یا درگیری با کسی نداشتی؟
نه؛ اصلا هیچ موردی نداشتم.
در این سال‌های زندان، به گذشته هم فکر می‌کردید؟
فقط پشیمانم.
توصیه‌تان به افرادی که ممکن است مثل شما باشند و در خانه درگیری‌هایی دارند؛ اما به خاطر بچه‌ یا هر دلیل دیگری نمی‌خواهند طلاق بگیرند، چیست؟
توصیه‌ام این است که به مشاور مراجعه کنند و راهنمایی بگیرند و ببینند واقعا می‌توانند با هم زندگی کنند یا نه. ‌به‌هرحال اصل کار خانواده است که بتوانند مشکلات فرزندانشان را حل کنند که چنین اتفاقاتی نیفتد.
شما قتلی را مرتکب شدید و مدارک جرم را هم از بین بردید؛ چه شد که تصمیم گرفتید خود را معرفی کنید؟
من همسرم را خیلی دوست داشتم. درست است که دائم با هم درگیر بودیم؛ ولی خیلی دوستش داشتم و به خاطر عذاب وجدانی که داشتم، خودم را تحویل دادم. در آن مدت کوتاه خواب و خوراک نداشتم.
بیرون بروی، می‌خواهی چه‌کار کنی؟
می‌خواهم همان شغل قدیم را ادامه دهم و مکانیکی می‌کنم. تا بتوانم پیش بچه‌ام باشم و خانه‌ام را اگر برایم بگذارند، درست کنم؛ چون خانواده ‌همسرم گفته‌اند آن خانه را هم باید به آنها بدهم، چون نصف خانه به نام همسرم بوده است و آنها هم گفته‌اند خانه و هرچه را داری باید به ما بدهی تا قصاص نکنیم.
وقتی با دخترت صحبت می‌کنی درباره این روزها و درباره آن اتفاق چه می‌گویید؟
اصلا هیچ‌چیز به من نمی‌گوید. خودش خجالت می‌کشد از من بپرسد چرا این کار را با مادرم کردی؛ ولی من به او گفته‌ام من اشتباه کرده‌ام؛ با این وجود او هیچ‌چیزی به من نمی‌گوید.



انتهای پیام/

ارسال نظر