میخواستند برای دانشگاه آزاد اسلامی «هوو» بسازند/ خدا را شاکرم که یک زندگی منضبط همراه با سلامت دارم
گروه دانشگاه: دکتر فریدون رهنمای رودپشتی، معاون برنامهریزی دانشگاه آزاد اسلامی پیش از آغاز فعالیت تیم جدید مدیریتی دانشگاه آزاد، سال ها به عنوان معاون پژوهشی و دانشجویی فعالیت میکرده است.
او از نخستین مدیرانی بود که پس از انتخاب دکتر میرزاده به ساماندهی وضعیت دانشگاه پرداخت. وضعیتی که به گفته دکتر رهنمای رودپشتی به دلیل خلا دو ساله ای که از سال 90 آغاز شد، دچار نابسامانی های بسیاری بود.
معاون برنامهریزی دانشگاه آزاد اسلامی معتقد است برخلاف نظر رهبران کشور، هنوز بخش غیردولتی با مشکلاتی از جانب بدنه دولت مواجه شده و این مساله موجب ایجاد اشکالاتی در اجرای راهبردهای کلان کشور که نیازمند همکاری بخش خصوصی است، می شود.
دکتر فریدون رهنمای رودپشتی در گفت و گوی تفصیلی با خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری آنا به تشریح شیوه برنامه ریزی در دانشگاه آزاد اسلامی می پردازد و از معیارهای مدیریت کنونی برای بهبود و ارتقای وضعیت دانشگاه آزاد سخن می گوید.
سختترین کاری که در یک سال و نیم اخیر انجام دادید چه بوده است ؟
ایجاد هماهنگی در تیم جدید مدیریتی دانشگاه، یکی از سخت ترین کارهایی است که من تصور میکنم انجام شده است. دکتر میرزاده در واقع با یک روش، منش و تدبیری خاص وارد دانشگاه آزاد اسلامی شد. ایشان طبیعتا با برنامههای مدون، تیمی را شناسایی و وارد دانشگاه کرد که هر کدام از اعضای تیم، روش، منش، تجربه، دانش و تخصص منحصر به فردی را داشتند. برای این که کار تیمی شکل بگیرد در حوزه برنامهریزی کار بسیار سختی داشتیم. البته برای من تجربه خوبی بود و البته سختی های خاصی هم داشت. به همین خاطر شاید بتوانیم بگوئیم این ماجرا سخت ترین و چالشیترین و البته یکی از باارزش و مهمترین کاری بوده که در یک سال گذشته انجام شد.
یعنی هماهنگی بین خود معاونت ها؟
خیر این یک بخش ماجرا است. ما هم وارث جریان سی سال خدمت آقای دکتر جاسبی بودیم و هم جریان دو سال تغییر مدیریتی که صورت گرفت. هر کدام از اینها با خودش چیزهایی همراه کرد. به اعتقاد من این وقفه دو ساله ای که در دانشگاه صورت گرفت؛ جریان طبیعی و روند دانشگاه را بعضا متوقف کرد و حتی در برخی موارد تغییر جهت داد. البته نمیخواهم به عملکرد آن دوره، ورود کنم که مثلا عملکرد مدیریت قبل خوب یا بد بوده است. اما در هر حال، این مساله یعنی توقف روند طبیعی در دانشگاه کاملا محسوس و مشهود بود و بر سختی و سنگینی کار اضافه کرد. مثلا من که هشت سال در دانشگاه معاون دانشجویی و پژوهشی بودم وقتی وارد یک عرصه جدید شدم واقعا تصور نمی کردم دانشگاه در چنین مسیرهایی افتاده باشد.
زمانی که دکتر میرزاده با شما صحبت کردند که مسئولیت معاونت برنامهریزی را بپذیرید این خلاء شما را نگران نمیکرد؟ خلاء دوساله ای که نمیدانستید چه اتفاقی در دانشگاه افتاده است؟
من چون عضو هیئت علمی دانشگاه بودم کم و بیش از وضعیت دانشگاه اطلاع داشتم البته نه به شکل رسمی بلکه به شکلی که آثار آن را در کارکردهای دانشگاه و حتی خودم می دیدم. به عنوان هیئت علمی میدیدم که دانشگاه با چه سبک و روشی حرکت میکند. در این موارد تا حدی زیادی مطلع بودم . علاوه بر این در فرآیندهای مشورتی دانشگاه همیشه مورد مشورت قرار میگرفتم. یعنی حتی آن دو سالی هم که در دوره مدیریت قبلی مسئولیت اجرایی نداشتم، هیئت موسس بعضا سوالاتی مطرح میکرد و من در واقع به شکل غیر رسمی همکاری میکردم. پس از حضور دکتر میرزاده و تغییرات مدیریتی، از من خواستند که کمک کنم. من نیز با علاقه آمدم تا به دانشگاه خودمان کمک شود. البته خود من هرگز تصور نمی کردم که وارث چنین مشکلات عدیدهای باشم و تعداد واحدهای زیانده ما تا این حد زیاد باشد. البته این حرف من بدین معنا نیست که لزوما همه چیز در این دو سال اتفاق افتاده باشد.
پس از حضور دکتر میرزاده و تغییرات مدیریتی، از من خواستند که کمک کنم. من نیز با علاقه آمدم تا به دانشگاه خودمان کمک شود. البته خود من هرگز تصور نمیکردم که وارث همچنین مشکلات عدیدهای باشم و تعداد واحدهای زیانده ما تا این حد زیاد باشد. البته این حرف من بدین معنا نیست که لزوما همه چیز در این دو سال اتفاق افتاده باشد |
این مشکلات ناشی از یک روند بوده است؟
بله؛ روندی بوده که شاید تحلیل های نادرست از وضعیت آتی دانشگاه در آن موثر بوده است اما چیزی که در هشت، نه سال گذشته یعنی از سال 1384 به بعد محسوس تر شد، آن نزاع سیاسی که در کشور بین دانشگاه و دولت ایجاد شد عامل موثری بود که من اصطلاحا می گویم می خواستند برای دانشگاه آزاد «هوو» بسازند؛ همین ها باعث شد طرفیت ایجاد شده در دانشگاه آزاد اسلامی خالی بماند و این خودش مزید بر علت مشکلات شد. از سوی دیگر نیز، تقاضا به خاطر تغییر ترکیب جمعیتی و مسائل دیگر کاهش یافت. البته این گونه تصور نکنید که کار سختی بودهT چون من تجربه سخت تر از این را هم داشتم. چون من il معاون دانشجویی همزمان با دولت نهم و دهم در دانشگاه بودم و هم معاون پژوهشی. یعنی چالش های دانشگاه و محیط پیرامونی را، هم لمس کرده و هم درگیر موضوع بودم .
در حال حاضر با دولت مشکلی ندارید؟
خیر. روابط بسیار بهتر و روان تر است. حداقل چالش های بیرونی ما به کمترین حد خودش رسیده و دیگر حواشی خاصی وجود ندارد. اما برخی در بدنه دولت نسبت به بخش غیردولتی همان نگاه قبلی را دارند، البته این مختص دانشگاه آزاد نیست. اساسا دولت ها به بخش غیردولتی اقبال خوبی ندارند. یعنی نمیتوانند بپذیرند که در اقتصاد، بخش غیردولتی و مردم مشارکت داشته باشند. علیرغم اینکه رهبران کشور، بهره گیری از ظرفیت های کشور از جمله بخش غیردولتی را به عنوان یک استراتژی تعیین کردند ولی وقتی همین نیاز و خواست وارد بدنه دولت میشود بنا به دلایل مختلف عقیم می ماند.
دقیقا در معاونت برنامه ریزی چه میکنید؟ این معاونت قرار است برای دانشگاهی با حدود چهارصد واحد و یک میلیون و هفتصد هزار دانشجو چه کاری انجام دهد؟
ببینید یک بخش کار، فلسفه برنامهریزی است و مساله دیگر وظایف برنامهریزی است. من میخواهم بین این دو تفاوت قائل بشوم. فلسفه برنامهریزی همان تفکر برنامه ریزی است؛ یعنی شما بتوانید ضمن ایجاد هماهنگی و همکاری بین همه معاونت ها، مجموعه دانشگاه با برنامه حرکت کند. خوشبختانه این مهم را از چند سال گذشته با خود آقای دکتر میرزاده در هیئت موسس شروع کردیم که نتیجه آن برنامه راهبردی دانشگاه شد.
در آن دو سال به این برنامه عمل شد؟
همین را میخواهم بگویم. در آن دو سال اصلا برنامه راهبردی ابلاغ نشد در حالی که سال 90 در اوایل اسفند این برنامه در هیئت امناء مصوب شده بود.
اما ابلاغ نشد...
بله، ابلاغ نشد. بنابراین پایش برنامهای صورت نمیگرفته است. واحد ها همان تصوری که از برنامه داشتند را بدون ابلاغ رسمی انجام میدادند.
شما به برنامه ریزی از پائین به بالا معتقدید؟
این یک روش است. سیاستها و برنامه ها را ما مشخص میکنیم ولی اقدام و تدوین برنامه را آن واحد دانشگاهی باید تنظیم کند که با قابلیت ها و امکانات سازگار باشد و ما هم به صورت مدام پایش و پالایش می کنیم، برنامه واحدها را تجمیع میکنیم که برنامه استانی تبدیل می شود و برنامه های استانی را تجمیع می کنیم و برنامه کلان از آن ها تهیه می شود. در واقع روش برنامهریزی درست در دنیا هم همین است، یعنی با مشارکت بازیگران اصلی باید برنامه ها تنظیم شود البته با یک رویکرد آینده نگارانه. به دلیل این که دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاهی بزرگ است ما منویات مقام معظم رهبری و سیاست ها و قوانین بالا دستی از جمله مصوبات هیات امنای دانشگاه و هم چنین دیدگاه های ریاست دانشگاه را هم رعایت کردیم.
چه کسی این ارتباط را میان راس و بدنه دانشگاه ایجاد می کند؟
هیئت امنای دانشگاه تعامل سیاستهای برنامهریزی را با فرادست ها مشخص می کند و مجموعه نیز با استان ها ارتباط می گیرد و بازخوردها را رصد می کند و دوباره این چرخه تا رسیدن به برنامه ای دقیق ادامه می یابد.
این روند در دو سالی که به آن اشاره کردیم رخ نداد و پایشی صورت نگرفت. پس از آن دکتر میرزاده با تفکر برنامه محور وارد دانشگاه آزاد شد و اعلام کرد ما نمیتوانیم بدون برنامهریزی حرکت کنیم. در همین زمان شکل گیری معاونت برنامهریزی با دو فلسفه معنا پیدا کرد یکی اینکه اساس برنامهریزی در دانشگاه را برای همه تدوین و تنظیم کنیم یعنی هر کسی درجای خودش با برنامه کار کند این خیلی مهم است که بدنه برنامه محور حرکت کند و خوشبختانه اکنون این نگاه غالب شده است. با تشکیل شوراهای راهبردی در همه معاونت ها در واقع روح برنامهریزی و سیاست گذاری به کالبد دانشگاه دمیده شد. نکته دوم؛ تقریبا همه معاونت ها ملزم شدند و بعضی در شورای دانشگاه هم به تصویب رسید که برنامه های خود را چه کوتاه مدت، چه میان مدت و چه بلند مدت تا افق 1404 بر اساس چارچوب مصوب در راس مجموعه تنظیم کنند.
از نظر ما چارچوب همانی است که در چند سال گذشته در سند برنامه دانشگاه مد نظر قرار گرفت، البته با اقتضائات و تغییر متغیرهایی که امروز با آن درگیر هستیم. خوشبختانه این روند در حال حاضر در دانشگاه آزاد جاری شده، در سال گذشته اتفاق افتاد. معاونت برنامهریزی نیز وظیفه حفظ انضباط برنامهریزی دانشگاه را برعهده گرفت. ما معتقد هستیم این مساله میتواند فلسفه و روح برنامهریزی را در دانشگاه حاکم کند.
در مسائل مالی و بودجه ای دانشگاه هم این رویکرد مد نظر شما قرار دارد؟
یک بخش در حوزه معاونت برنامهریزی به نام مرکز برنامه و بودجه ایجاد شده که تلفیق بودجه واحدها و استان ها را انجام می دهد.
تجربه دکتر میرزاده در سازمان برنامه و بودجه باعث پیگیری این رویکرد در دانشگاه آزاد شده است؟
بله این سابقه بسیار موثر بود.
یعنی شکل گیری این برنامه ها بر پایه همان سابقه بوده است؟
یکی این مساله بود، یکی هم از نقصانهایی که به دلیل عدم وجود برنامهریزی کلان در کشور ایجاد شد. انحلال سازمان مدیریت و برنامه، تجربه تلخی بود و به همین خاطر چون دکتر میرزاده آن تجربه را داشتند میگفتند در فضای فعلی ما نباید این تجربه تلخ را ادامه بدهیم. ما در دانشگاه یک نهاد باید داشته باشیم که دائما مسایل برنامهریزی دانشگاه را رصد کند.
و شما این نهاد را تشکیل دادید؟
ما تقریبا این کار را شروع کردیم و به سر انجام خوبی هم رساندیم، که اکنون عملکرد یک ساله دانشگاه موید همان موضوع است. هر دو مقصود تقریبا مورد توجه قرار گرفت و در بدنه دانشگاه لحاظ شد. یعنی همان فرهنگ. الان همه معاونت ها برنامه دارند که همین قسمت عملیاتی است و باید این را هم پایش کنیم مثل همان چیزی که دولت هم به آن رسید. دولت سازمان مدیریت و برنامهریزی را احیاء و معاون برنامهریزی را ابقاء کرد برای اینکه بتواند هماهنگی بین همه دستگاه ها را در مسیر سیاستهای خرد و کلان دولت، با برنامه های 1404 هماهنگ کند. نقش معاونت برنامهریزی در دانشگاه هم همین است. معاونت برنامهریزی نقش هماهنگی و نظارت راهبردی دارد. یعنی مثلا فرض بگیریم معاونت آموزشی برنامه خودش را میدهد، معاونت پژوهشی برنامه خودش را میدهد و ما موظفیم برنامه دانشگاه را طراحی کنیم. برنامه دانشگاه شش محور اصلی دارد: آموزش، پژوهش، فرهنگی، دانشجویی، اداری مالی، به اضافه زیر ساخت عمرانی... برای اینکه هر کدام از اینها جزیره ای عمل نکنند یک جایی با هم همپوشانی دارند مثلا پژوهش با آموزش، فرهنگی با دانشجویی. این حوزه ها باید با هم تلفیق شود و همزمان مورد نظارت قرار بگیرد، تا بخش ها و معاونت ها جزیره ای عمل نکنند. و گرنه اگر رها شوند میگویند من باید برنامه خودم را به جلو ببرم.
انحلال سازمان مدیریت و برنامه، تجربه تلخی بود و به همین خاطر چون دکتر میرزاده آن تجربه را داشتند میگفتند در فضای فعلی ما نباید این تجربه تلخ را ادامه بدهیم. ما در دانشگاه یک نهاد باید داشته باشیم که دائما مسایل برنامهریزی دانشگاه را رصد کند |
درواقع شما ایده ها را با هم متوازن می کنید؟
نهاد برنامهریزی کارش همین است: هماهنگ کننده و نظارت بر کیفیت اجرای آن.
آیت الله هاشمی در اجلاس شصت و نهم بر بحث آینده پژوهی تاکید کردند. به نظر می رسد این مساله وظیفه شما را سنگین کرده است. آیا برای آینده پژوهی نیز برنامه ای دارید؟
بله. ببینید امروز در ادبیات برنامهریزی رویکرد جدیدی که استفاده می کنند آینده پژوهی و آینده نگاری است نه رویکرد پیش بینی. بعضی ها تصورشان این است که برنامهریزی یعنی پیش بینی. بله این تعریف سنتی برنامهریزی است اما در آینده پژوهی از تحولات روند صرفا استفاده نمی کنید بلکه باید آینده های ممکن را خلق کرد.
مساله آینده پژوهی که حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی، رئیس محترم هیات موسس و هیات امنا اعلام کردند معطوف به این موضوع است. برای اینکه محیط داینامیک شده، آشوبناک است. وقتی دائما تغییر وجود دارد شما نمیتوانید در محیط های پرتغییر از مدلهای برنامهریزی سنتی استفاده کنید؛ پس مجبورید آینده پژوهانه و آینده نگارانه عمل کنید. خوشبختانه دانشگاه آزاد اسلامی در این عرصه ها به خوبی وارد شده است.
فعالیتهای آینده پژوهی ما باید معطوف به معضلات اساسی پیش روی کشور در آینده نیز باشد مانند بحران آب و بحران های محیط زیستی یا اقتصادی. ما باید دنبال سازوکارها، ایدهها و مدل هایی باشیم که درحقیقت بتواند رافع این مسائل باشد.
آیندهپژوهی فقط معطوف به برنامهریزی نیست و در همه حوزه ها میتواند مورد توجه قرار گیرد ولی اساس برنامهریزی آتی دانشگاه از جنس برنامهریزی چشماندازی است.
مانند سند چشم انداز 1404؟
ما تا 1404 دو برنامه داریم: برنامه ششم دانشگاه که از سال 1395 شروع میشود و برنامه هفتم دانشگاه که پنج سال بعد از آن شروع میشود. بنابراین مساله ای که حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی اشاره کردند کاملا در دستور کار ما قرار گرفته است. ما در حوزه برنامهریزی این کار را انجام میدهیم و قطعا این برشی که از برنامه های آتی دانشگاه می بینیم حداقل یک قدم از این تفکر آینده پژوهی است که ما بتوانیم از آن منظر استفاده کنیم.
آیا از طرف هیئت امنا و هیات موسس به شما ماموریت ویژه ای در رابطه با آینده پژوهی داده شده است؟
زمانی که رئیس هیئت موسس و هیئت امناء دانشگاه در سخنان رسمی موضوعی را مطرح میکند برای ما تبدیل به ماموریت می شود. مساله دیگر این است که در جلسه برنامه و بودجه سال 94 دانشگاه، در شش اسفند 93 تصویب شد این رویکرد باز مورد تاکید قرار گیرد. اما فقط برنامه سال 94 دانشگاه اصلاح و مصوب شده است.
نکته دیگر این است که مصوبه هیئت رئیسه دانشگاه برای ما به عنوان یک بخش تخصصی میتواند یک مجوز محسوب شود. دانشگاه تقریبا تکالیف مربوط به این حوزه را مشخص کرده است. حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی هم تاکید زیادی بر روی تربیت مدیر داشتند. ببیند! دانشگاه باید شایسته سالاری را مبنا قرار دهد و مدیر تربیت کند یعنی همیشه که مدیران فعلی در دانشگاه مسئولیت ندارند و به هر دلیلی یا بنا به اقتضائات سنی به بازنشستگی میرسند. کسی دیگر باید این ماراتن را ادامه بدهد پس باید نیرو و تفکر جدید به دانشگاه تزریق کرد. بنابراین لازم است که ما این را هم در دستور کار خود قرار دهیم. این هم اتفاقا معطوف به آیندهپژوهی است. امروز میگوییم که مدیر تربیت کنیم که آن هم در حوزه ماموریتی معاونت برنامهریزی قرار گرفته است. ما مراکزی به نام های مرکز تعالی سازمانی و دفتر توانمند سازی نیروی انسانی داریم. این دو دفتر ماموریت پیدا کردند با همکاری اداره کل انتصابات مدل مربوط به تربیت مدیر را در دانشگاه را طراحی کنند.
برنامه های دانشگاه کاملا روشن و تعریف شده است. ممکن است به خاطر عقب افتادگی های گذشته مقداری کندی داشته باشیم اما در ابتدا باید این عقب افتادگی را جبران کنیم و پس از آن در بحث کیفی وضعیت رقابت با رقبای کاذبی که دولت قبل برای ما ایجاد کرد را سامان بدهیم |
یعنی قرار است یک مدل اختصاصی داشته باشید؟
در دنیا مدل های مربوط به تربیت مدیر وجود دارد اما همه جای دنیا و همه سازمانها این را بنابر فرهنگ و اقتضائات خود طراحی می کنند. درست است که از نظر بنمایه ای مدیریتی تربیت مدیر در دانشگاه آزاد اسلامی با سایر دانشگاه ها یکسان است، اما ممکن است از نظر کارکردی متفاوت باشد چرا که ما یک دانشگاه غیر دولتی هستیم. دانشگاه غیر دولتی باید مدیری داشته باشد که یک مقدار اقتصادی فکر کند و مقتصد هم باشد یعنی مدیر هزینه نباشد. ممکن است مدیر دولتی مدیر هزینه باشد چرا که بودجه ای تصویب می شود و می گویند شما خرج کن ولی در دانشگاه آزاد من نمیتوانم مدیر هزینه باشم بلکه باید مدیر درآمد هم باشم. حداقل اینکه هزینه و فایده را بسنجم. اگر مثلا الان با شما مصاحبه میکنم که یک ساعت وقت نیاز دارد، فایده چیست؟ الان دارم دانشجو می پذیرم فایده اش چیست؟ چقدر درآمد دارم. اگر استاد دارم جذب میکنم پولش را از کجا میخواهم بیاورم؟ کارمند جذب میکنم پولش را باید از کجا بیاورم؟ ساختمان میسازم منفعت دارد یا ندارد؟ لذا توجه به این موارد در بخش غیر دولتی ضروری است. من نمیخواهم افراط کنم و بگویم اینجا بنگاه اقتصادی است. مدل ما این است که در بودجه دانشگاه ابتدا درآمدها را معلوم می کنیم، برخلاف دولت که اول هزینه ها را معلوم می کند و بعد می گوید حالا کجا درآمد داریم و در انتها اگر کسری بودجه داشت استقراض می کند . ولی دانشگاه آزاد این کار را انجام نمی دهد. ما ابتدا می گوییم برنامه ام این است، این ها هزینه هاست اگر توازن داشته باشد خیلی خوب است اگر توازن نداشته باشد باید برنامه ها را محدود کنیم و اگر برنامه ها ضروری باشد باید وام و منابع دیگر را تامین کنیم و در نهایت برنامه را اجرا کنیم چون میدانیم با اجرای این برنامه منفعت بلند مدتی ایجاد میشود.
برنامه های دانشگاه کاملا روشن و تعریف شده است. ممکن است به خاطر عقب افتادگی های گذشته مقداری کندی داشته باشیم اما در ابتدا باید این عقب افتادگی را جبران کنیم و پس از آن در بحث کیفی وضعیت رقابت با رقبای کاذبی که دولت قبل برای ما ایجاد کرد را سامان بدهیم به تعبیر دیگر بین اقتصاد آموزشی پژوهشی دانشگاه با کیفیت مربوط به آموزش پژوهش دانشگاه باید سازگاری ایجاد کنیم. ما که نمیتوانیم همه اینها را در یک سال اول حل کنیم مهم این است که بر اساس برنامه ها امیدوار هستیم تقریبا تا سال 96 این عقب افتادگی را جبران کنیم. پیش بینیمان این است که تا سال 96 این قدم ها برداریم برای چهار سال بعد خیلی راحت تر میشویم خیلی اساسیتر میتوانیم قدم برداریم که آن هدف هایی که اشاره کردم محقق شود.
دکتر میرزاده چند وقت یک بار از شما گزارش کار میخواهند؟
میتوانم بگویم روزانه.
یعنی شما هر روز با هم دیدار دارید؟
تقریبا به شکل های مختلف. در برخی موضوعات تخصصی دیدارهای ما خصوصی است. برنامه و بودجه، مهندسی تشکیلات و سازمان کار، منابع مصرفی و هم چنین منابع انسانی مواردی است که نیاز به گفتگوی دو نفره و تخصصی داردکه حداقل هفته ای دو بار صورت میگیرد. اما به شکل های عمومی روزی نیست که با آقای دکتر میرزاده به شکل حضوری یا تلفنی صحبت نکنم.
چه زمانی معاونت برنامهریزی را به شما پیشنهاد دادند؟
در دی سال 92 پس از تصویب ساختار تشکیلات دانشگاه در هیات امنای مرکزی؛
گفته می شود شما و مهندس ابریشمینیا همان ساعات اول آغاز فعالیت دکتر میرزاده دعوت به کار شدید!
ما دکتر میرزاده را میشناختیم یعنی تصادفی وارد عرصه نشدیم. یک آگاهی نسبت به ایشان داشتیم و همدل و همکار بودیم و ایشان هم نسبت به ما شناخت و لطف داشتند.
به خاطر همکاری در دبیرخانه هیئت موسس؟
یکی ارتباطات پنج ساله ای است که در برنامهریزی با هم داشتیم. آگاهی از روحیات انسان ها بسیار مهم است که البته خیلی در مراودات روشن میشود. بنابراین اطلاعاتی که من از دانشگاه داشتم، به عنوان کسی که هفت_هشت سال معاون دانشگاه بوده، مهم بود. این در حالی بود که تا پیش از این ما در دانشگاه آزاد، معاونت برنامهریزی نداشتیم اما زمانی که مسئول پژوهشی دانشگاه بودم برنامهریزی هم در حوزه پژوهشی دانشگاه به وسیله خود من توسط اداره کل طرح و برنامه انجام میشد.
در هر حال شامگاه چهارشنبه 2 شهریور پس از انتخاب دکتر میرزاده به عنوان رییس دانشگاه آزاد اسلامی با هم تماس داشتیم و ما شنبه صبح به اتفاق سه نفر دیگر از همکاران یعنی آقای ابریشمی نیا، آقای یزدی و اقای امیری به دانشگاه آمدیم. معاونت برنامهریزی هم تقریبا در آذر یا دی ماه 1392 شکل گرفت.
در این چند ماه بیشتر در حال بررسی اوضاع بودید؟
من معاون اجرایی بودم. هم اوضاع را بررسی می کردیم هم به دکتر میرزاده مشاوره می دادیم و برخی امور جاری را رتق و فتق میکردیم.
در آن دوره، چه قدر کار می کردید؟
تمام وقت کار می کردیم. آن روزها روزهای سخت و طاقت فرسایی بود. هم مشکلات استقرار یک تیم مدیریتی جدید وجود داشت و هم شرایط دانشگاه بخاطر مشکلات قبل، ناپایدار بود لذا بیشتر صحبت های ما این بود که چکار کنیم؟ چه کسی برای این پست مناسب است؟ دکتر میرزاده نیز بخاطر اتخاذ بهترین تصمیم، مشورت میگرفت مثلا میپرسید به نظر شما این فرد برای آن پست خوب است؟ در نهایت به مرور شروع کردیم تا با نظر آقای دکتر میرزاده معاونتها را یکی بعد از دیگری سامان دهی کنیم و کار را به خودشان بسپریم.
در برابر تغییرات مقاومتی صورت نگرفت؟
خیر. این تغییرات در مجموعه به فال نیک گرفته شد. بیشتر به دلیل وقفه هایی که در دوسال پیش از آن رخ داده بود. انتخاب هایی که صورت می گرفت بر اساس شایستگی و مقبولیت بود. استراتژی ما این بوده که از درون دانشگاه بیشترین نیروها شناسایی شوند، به غیر از بعضی پست ها که طبیعی بود آقای دکتر میرزاده بایستی سیاست های خودش را مد نظر بگیرد. اما در بدنه اجرایی تقریبا هیچ نیروی خارج از دانشگاه وارد دانشگاه نشد. این سیاست خوبی بود که باعث شد مقاومت ها به حداقل برسد و پذیرش های بیشتری صورت بگیرد؛ به این خاطر کار را شروع کردیم تا وقتی رسیدیم به سازمان کار، دکتر میرزاده از ما خواستند که با توجه به سیاست های جدید یک تغییر تشکیلاتی ایجاد کنیم.
پیش از این معاونت هماهنگی داشتیم و مسئولیت آن به من سپرده شده بود، همزمان و به صورت موقت معاونت اجرایی هم ایجاد شده بود، بعد از مدتی معاونت های اجرایی و هماهنگی ادغام شد و معاونت برنامهریزی با سبک و سیاق جدید متشکل از پنج حوزه تشکیل شد؛ حوزه طرح و برنامه و بودجه، حوزه تعالی سازمانی و رتبه بندی، حوزه ساختار تشکیلات، حوزه آیندهپژوهی و حوزه توانمندسازی نیروی انسانی. نکته مهم این است که پیش از آن که حضرت آیت الله هاشمی بحث آینده پژوهی را مطرح کنند، ما این استراتژی را مد نظر داشتیم و اکنون که بر ما تکلیف شده آن را جدی تر پیگیری می کنیم. ما یک دفتر آینده پژوهی و یک پژوهشکده چشمانداز و آینده پژوهی هم با همکاری مجمع تشخیص مصلحت ایجاد کرده بودیم. حوزه دیگر در معاونت، دفتر توانمند سازی نیروی انسانی است که در بحث آموزش نیروی انسانی فعالیت می کند که به اعتقاد من در فضای برنامهریزی بسیار میتواند موثر باشد. این حوزهها از جاهای مختلف منتج شد و به حوزه برنامهریزی اضافه شد.
چند کارمند دارید؟
نزدیک به پنجاه نفر.
این تعداد برای مجموعه ای به این گستردگی کافی است؟
اگر این نیروها با کیفیت باشند، کافی است. من قواعدی برای جذب نیروهای جدید گذاشتم و اصولا نیرویی که تحصیلاتش کمتر از کارشناسی ارشد باشد را اصلا نمیپذیریم. یعنی همکاران ما در حوزه آینده پژوهی، تعالی سازمانی و ... که میخواهند به این جمع اضافه شوند باید تراز کارشناسی ارشد داشته باشند؛ البته بهتر است بگویم یا با تجربه به آن تراز برسد یا با مدرک. به همین خاطر معتقدم این جا را با 40 نفر نیروی با کیفیت بالا هم میشود اداره کرد؛ میشود برنامهریزی را انجام داد چرا که ما میخواهیم این نقش راهبری را داشته باشیم؛ نقشی که صرفا مدیریتی نیست. نیازی نیست کارمندان من تمام فعالیت ها را انجام دهند چرا که دانشگاه آزاد اسلامی هیئت علمی توانمندی دارد و این افراد می توانند تیم ها و نیروهای مورد وثوق ما باشند. ما طرح های مطالعاتی تعریف میکنیم و از ظرفیت اساتید دانشگاه استفاده میکنیم چرا که معتقدیم این روش، روشی صحیحتر است .
در یک سال و نیم اخیر که معاون برنامهریزی دانشگاه آزاد اسلامی هستید تنش یا چالش خاصی بین معاونتها بوده که شما مجبور شوید به آن ورود پیدا کنید یا خودتان مستقیما با معاونتی چالش داشته باشید؟
من آن را چالش نمینامم؛ اگر جایی ناهماهنگی یا تداخل تشکیلاتی و وظایف کاری بوده است، به مساله ورود و با کمک دکتر میرزاده آن را حل کردهایم. ما با مهندسی تشکیلات، بخشی از این مشکلات را حل کردیم و با مهندسی برنامه و بودجه، هماهنگی بودجهای را ایجاد کردیم. به همین خاطر توانستیم برنامه و بودجه دانشگاه را تلفیق کنیم و در زمان خودش به تصویب برسانیم لذا وجود ناهماهنگی و اختلاف سلیقه وجود داشته است ولی توانستهایم با تدبیر و آن هماهنگی که خود ریاست دانشگاه ایجاد کرد تا حد زیادی ناهماهنگیها را برطرف کنیم.
ما با مهندسی تشکیلات بخشی از این مشکلات را حل کردیم و با مهندسی برنامه و بودجه هماهنگی بودجهای ایجاد کردیم. به همین خاطر توانستیم برنامه وبودجه دانشگاه را تلفیق کنیم و در زمان خودش به تصویب برسانیم |
متولد چه سالی هستید؟
1342
اهل کجایید؟
من اهل شمال هستم. سه شهر جزء موطن اصلی من است لاهیجان که در یکی از محلاتش متولد شده ام. بعد آستانه اشرفیه چون آن محله بعدا به لحاظ شهری منتقل شد به آستانه اشرفیه و تحصیلاتم را تا دیپلم در لنگرود بودم.
چه سالی دیپلم گرفتید؟
سال 60 دیپلم گرفتم. همان زمانی که دانشگاه ها تعطیل شد.
در اوج جنگ تحمیلی؟
در اوج انقلاب فرهنگی و در اوج جنگ تحمیلی.
با چهره های منطقه تان ارتباط دارید؟
خیلی زیاد. خودشان خیلی نسیت به بنده لطف دارند؛ البته بیشتر به دلیل جایگاه علمی و هم چنین جایگاه اجرایی که در دانشگاه دارم. لذا تعامل من با نمایندگان منطقه و با استاندار خیلی خوب است .
البته فکر می کنم این تعامل بخاطر ویژگیهای فردیتان هم باشد!
(با لبخند) خب حقیقتش من راحت با آدمها این تعامل را ایجاد میکنم و روحیه همکاریام بالاست.
خانواده و نزدیکانتان با شرایط کاری شما کنار می آیند؟
طبیعتا به این وضعیت عادت کرده اند.
عادت مثبت یا منفی؟
پذیرفته اند. بعضا اعتراض هم همراهش هست. برخی مواقع با خانواده ام در این باره صحبت می کنم؛ باید پذیرفت در یک سری شرایط انسان تنها متعلق به خود یا خانواده اش نیست. وقتی مسئولیت می پذیری متعلق به جمع کثیری هستی و باید پاسخگوی آن ها نیز باشی، نمی توانی بگویی من الان در استراحت هستم، اصولا در کار ما استراحت معنا ندارد. اگر تلفن همراه من تا صبح روشن باشد به انواع مختلف تماسها باید پاسخ دهم ولی چون با برنامه کار میکنم معمولا 11 شب تا 6 صبح تلفنم خاموش است. این اصلا روتین شده است. صبح که بیدار می شوم و گوشی ام را روشن میکنم پیامک هایی می آید که نشان از تلفن های پاسخ داده نشده است اما این شرایط کار ما است. من معتقدم سازمان باید آنقدر منضبط و منظم حرکت کند که مدیر و کارمند وقت هایی برای فراغت فکر هم داشته باشد. ما اگر فراغت فکر نداشته باشیم نمی توانیم خوب فکر کنیم و برای دانشگاه کاری انجام دهیم و به جای آن دچار روزمرگی می شویم.
معمولا روی میز من کار انجام نشده نیست و این برای مسئول دفتر من کاملا تعریف شده است. بخشی را برای سرعت دادن به کارها با قبول مسئولیت تفویض اختیار کردهام و الباقی را که خودم انجام میدهم. تمام تلاشم این است ساعت ها بررسی کنم که کجا مشکلی وجود دارد و برای حلش پیشنهاد پیدا کنم. به همین خاطر است که دائما برای آقای دکتر میرزاده پیشنهاد می فرستم.
معاونت ها به شما گزارش می دهند؟
خیر، مگر این که در مجاری رسمی این کار لازم باشد؛ چون عضو هیئت رئیسه دانشگاه هم هستم گزارش عملکرد را هم من باید تدوین و تنظیم کنم.
- چه سالی به تهران آمدید؟
سال قبل از انقلاب فرهنگی به تهران آمدم، همان زمان هم دانشگاه قبول شدم.
چه رشته ای قبول شدید؟
رشته مدیریت دانشگاه شهید بهشتی و بدون توقف تا دکترا ادامه دادم. فقط بین دکتری و فوق لیسانسم یک ترم وقفه افتاد. آن هم به دلیل این که پذیرشم نیم سال دوم بود.
تنها زندگی میکردید؟
بیشتر با برادر بزرگترم زندگی میکردم ، ایشان فعال بازار بود و من به ایشان کمک میکردم.
پس در بازار هم کار کرده اید؟
بله؛ از همان اول خمیرمایه کار، یعنی شم کاری داشتم آن هم انواع مختلف کار، چه رسمی و چه غیر رسمی.
در بازار چه میکردید؟
کار اخوی من در حوزه پوشاک و منسوجات بود من هم کنار ایشان کارهایی می کردیم.
یعنی دانشگاه میرفتید و بعد می آمدید حجره و ...
بله، البته بعدا جذب مخابرات شدم. آن موقع خیلی جوان بودم. یک سال کار کردم و بعد رئیس یک بخش شدم. پس از دو سال هم مدیرکل در مرکز تحقیقات مخابرات شدم. 6-7 سالی آنجا بودم و فوق لیسانس که گرفتم دکترا قبول شدم از آنجا آمدم دانشگاه و عضو هیئت علمی شدم.
چه سالی تدریس در دانشگاه را آغاز کردید؟
تقریبا سال 66 وارد هیئت علمی دانشگاه شدم یعنی دقیقا وقتی که دکترا قبول شدم البته در مقطع دکترا، بورسیه بودم.
کارهای دیگر را رها کردید؟
از مخابرات بیرون آمدم و کار با اخوی را به حداقل رساندم. چون هم کار دکترا سنگین بود هم هیئت علمی شده بودم اما در شرکت های مختلف بنابر تخصص خودم به عنوان عضو هیئت مدیره فعالیت داشتم. الان کار حرفه ای من هم همین است. چون تخصص من سرمایه گذاری و مالی است،کار خودم را هم به عنوان مشاور بخش های سرمایه گذاری دارم البته در وقت های بسیار محدود،به شکل تلفنی و غیره و نه رسمی.
ویژگی ممتاز من کار معاونت نیست، ویژگی ممتاز من کار علمی من است که تقریبا 3 سال و نیمه دکترای تخصصی گرفتم بدون وقفه استاد تمام شدم. چون کارنامه علمی قوی داشتم از تبصره آیین نامه هیئت ممیزی استفاده کردم و زودتر از موعد متعارف درجه استادی گرفتم |
به شکل غیر رسمی مشاوره می دهید؟
بله
پس وضع مالیتان خوب است.
شکر خدا بد نیست؛ راستش بسیار خوشحالم از این که یک زندگی منضبط توام با سلامت دارم.
چند فرزند دارید؟
دو فرزند دارم و هر دو هم دانشجو هستند. یکی در واحد تهران مرکز، مهندسی معماری می خواند، دخترم هم در دانشگاه الزهرا گرافیک می خواند.
فرزندانتان از رانت جایگاه حقوقی شما استفاده می کنند؟
اصلا و ابدا؛ شاید اولین بار است گفتم که فرزندم در تهران مرکز درس می خواند. چون خانواده بزرگی هستیم. پسوندهای اینگونه هم زیاد وجود دارد. اخیرا پسرم همراه من میخواست به سفری بیاید. همکاران روابط عمومی ایشان را می شناختند به همین خاطر از او که مثل یک دانشجوی عادی رفتار کرده و در صف کارهایش را انجام میداد، میپرسند شما پسر فلانی نیستی؟ می خواهم بگویم به بچه هایم یاد داده ام روی پاهای خودشان بایستند، البته من سعی کردهام پشتیبان آنان باشم اما همیشه خواستهام فرزندانم یاد بگیرند زندگی اجتماعی همیشه این گونه نیست که پدر شما آن جاست؛ پدر شما یک آدم دانشگاهی است و .... بنابراین سعی کنید شخصیت مقبولی برای خود کسب و آن را حفظ کرده و برای خود تقویت کنید.
الحمدلله فرزندانم درسخوان هم هستند.
ویژگی ممتاز شما چیست؟ کار معاونتتان؟
شاید این درست نباشد که من درباره ویژگیهای مثبت خودم صحبت کنم و دیگرا ن باید در این باره نظر بدهند اما اگر بخواهم درباره خصوصیات خودم صحبت کنم میگویم ویژگی ممتاز من کار علمی من است چون تقریبا طی 3 سال و نیم دکترای تخصصی گرفتم و بدون وقفه استاد تمام شدم؛ چون کارنامه علمی قوی داشتم از تبصره آیین نامه هیئت ممیزی استفاده کردم و زودتر از موعد متعارف درجه استادی گرفتم آن هم بدون رانت و فقط با کار علمی گسترده.این امر، در کشور ما کمتر اتفاق میافتد.
اخیرا هم به عنوان یکی از سه نفر مشاهیر مالی ایران، توسط انجمن مهندسی مالی ایران که مورد تایید وزارت علوم هست، انتخاب شدم. بیش از 40 کتاب دارم. بسیاری از کتاب های من در حوزه مالی و حسابداری کتابهای مرجع کشور است. در این حوزه شاید بگویم جزو نفرات فعال علمی کشور در این حوزه هستم. البته اینهایی را که میگویم واقعیت است و به لطف خدا، نیاز ندارم خودم را بزرگ کنم، چون بسیار به کارهای علمی اعتقاد دارم.
آقای دکتر، پشت سر شما یک نشان مبارزه با تقلب است...
بله، هرسال یک کنفرانس این گونه داریم. من عضو کمیته علمی این کنفرانس هستم.
در دانشگاه گزارش تخلف یا فسادی رسیده است؟
ببینید ما تخلف داشته و داریم. تخلفهای آموزشی و مالی، بعضا سوء استفاده هم صورت گرفته است چون دانشگاه آزاد اسلامی یک «اَبَر دانشگاه» است. البته ما الان یک مجاری قانونی هم داریم که موارد را پیگیری میکند با این حال معتقدم که دانشگاه آزاد اسلامی واقعا یکی از منضبط ترین سازمانهای اداری کشور است. من اعداد به شما میگویم. در سال 94 کل بودجه دانشگاه آزاد اسلامی از محل شهریه 4400 میلیارد تومان است. میخواهم قیاس بکنید، آخرین سوءاستفاده مالی که در سطح ملی صورت گرفته است یک و نیم برابر بودجه دانشگاه است یعنی 6500 میلیارد تومان!. ببینید یک قلم سوءاستفاده مالی به اندازه یک و نیم برابر بودجه کل دانشگاه است!حالا شما قیاس کنید زمانی که هزار میلیارد تومان اختلاس شده بود به اندازه نوددرصد بودجه دانشگاه بود. دومین اختلاس در کشور، سه هزار و خرده ای میلیارد بود که اتفاق افتاد. آخرین که 6500 میلیارد، یعنی یک ونیم برابر بودجه دانشگاه اختلاس شد و این موضوع نگران کننده است؛ لذا با برگزاری کنفرانس های علمی این عارضه باید در سطح کشور ریشه کن شود.
چرا در دانشگاه آزاد اتفاق نمی افتد؟
چون دانشگاه آزاد اسلامی یک دانشگاه مردمی است. آدم هایی در دانشگاه مدیریت کردند که همه اش فکر ساختن بوده اند. مثلا دکتر جاسبی سی سال رئیس دانشگاه بود، حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی موسس دانشگاه بوده است. روش و منش و دیدگاهشان نسبت به اداره دانشگاه این نبوده که کوتاه مدت هستند و خدایی نکرده،حالا توشه ای هم برداریم! من هشت سال در دانشگاه آزاد معاون بودم و در این مدت هرگز، یک روزه فکر نکردم؛یعنی اینطور فکر نکردم که امروز هستم و فردا نیستم. اصلا تصور اینکه بیائیم در این حال و هوا حرکت کنیم برای ما غیرممکن است. این دانشگاه با پولهای دانشجویان ساخته شده است. معتقد هستم این پول دانشگاه نیز پول بیتالمال است پس باید مسئولیت و تکلیف داشته باشیم. از بعد انسانی نیز افرادی مانند فرزندان ما با زحمت و دشواری های فراوان به دانشگاه می آیند و هزینه می کنند پس، قطعا سواستفاده در این فضا بسیار غیرانسانی است.
پسرتان کار میکند ؟
در برخی کارهای متفرقه به من کمک می کند.
شهریه اش را شما پرداخت میکنید؟
بله
چقدر شهریه می دهید؟
نزدیک به دومیلیون از من می گیرد. چون معماری میخواند و واحدهایشان عملی است.
همسرتان چطور؟ ایشان کار میکند؟
در واقع مدتی کار میکرد اما گفتم نیازی نیست. خانه دار شدن همسر حداقل برای من، یک نعمت است. یعنی بسیاری از کارهای مدیریت و اداره خانه را میتوانم بیندازم گردن ایشان چون زیاد به سفر می روم.
به شما اعتراض نمیکنند؟
اصلا. ببیند اعتراض زن شیرین است زن اگر اعتراض نکند زندگی معنا ندارد. اصلا باید اعتراض بکند چون حقاش است. سعی میکنم سفرها بسیار کوتاه باشد. حتی در سفرهای کاری سعی میکنم که کمترین شبی اتفاق بیفتد که من منزل نباشم. هیچگونه مراودات فردی ندارم و این از ویژگیهای زندگی اجتماعی من است . همیشه در خانه ام . وقتی به خانه میروم برای اینکه با خانواده باشم، از خانه خارج نمیشوم.
می توانید دوران هفت هشت ساله مدیریت قبلی را با الان مقایسه کنید؟
آن دوران من جوانتر بودم. یعنی وقتی من معاون دانشجویی بودم جوانترین معاون دانشگاه محسوب میشدم. آن دوره دقیقا هم مصادف شد با تغییرات دولت اصلاحات و آغاز هجمه ها به دانشگاه آزاد اسلامی. آن موقع و در آن شرایط خاص، داستانهای خیلی زیادی داشتیم. بعدا معاون پژوهش شدم و این با علاقه من بسیار سازگار بود. همه میگویند من به معاونت پژوهش روح دادم و بیشتر تحول فکری را در این حوزه ایجاد کردم. هنوز هم آثار و برکات آن تفکر در دانشگاه در حوزه پژوهشی وجود دارد. بدون تعصب می گویم، به لطف خدا کارنامه پژوهشی دانشگاه در آن دوران قابل قبول بوده است. در آن پنج سالی که معاون پژوهش دانشگاه بودم رتبه اول را داشتیم یک جهش پژوهشی در دانشگاه صورت گرفت که بابت آن خوشحالم چون همان کارنامه اکنون باعث منزلت فردی خود من هم می شود.
من آرزو میکنم که هیچ یک از همکاران دانشگاه در واقع از جمع ما خارج نشوند، بلکه گروه دیگری به جمع ما اضافه بشوند، با احترام و حفظ کرامت همدیگر کار بکنند و این به اعتقاد من بزرگترین دستاورد دانشگاه است |
- روابط شما با دیگر معاونان چطور است؟
خیلی، خیلی خوب است. من همه را دوست دارم. شما از دوستان بپرسید فلانی روحیه اش چطور است؟ من اصلا نه روحیه پرخاشگری دارم و نه روحیه انزوا طلبی.
در سال 94 باید منتظر چه تحولی در دانشگاه آزاد باشیم؟
به اعتقاد من سال 94 سال شکوفا شدن بخشی از راهبردهایی است که ما درسال 92 -93 طراحی کردیم و برمبنای آن، رفع چالش های شناسایی شده انشاءالله انجام میشود.
چه راهبردهایی؟
به عنوان مثال دانشگاه از تلاطم اولیه و نگرانی هایی مثل زیانده بودن برخی واحدها که ایجاد شده بود خارج شود. دومین نکته اینکه بتوانیم خدمات برجسته و ویژه ای برای همه همکاران رقم بزنیم، چه در حوزه انگیزشی در حوزه روانی و اجتماعی و نکته سوم که من آرزو میکنم که هیچ یک از همکاران دانشگاه در واقع از جمع ما خارج نشوند، بلکه گروه دیگری به جمع ما اضافه بشوند، با احترام و حفظ کرامت همدیگر کار بکنند و این به اعتقاد من بزرگترین دستاورد دانشگاه است. البته بخشی از این مساله برمیگردد به رفتارهای ما که در راس دانشگاه هستیم و اینکه این باور را ایجاد بکنیم که ما هم مثل بقیه همکاران هستیم. برای همین اولا به خودم توصیه میکنم که این را فراموش نکنم.
معتقدم اینکه من در این اتاق نشستم بخاطر تفاوت و تمایزم با شما در وظایفمان است و نه در چیز دیگر . شما وظیفه ات این کار در عرصه رسانه است؛ من هم وظیفه ام این است اما در انسانیت هیچ تفاوت و تمایزی نداریم . این موضوع در واقع دستمایه استراتژیک زندگی و اعتقاد راسخ من است.
انتهای پیام/