دنیا شاهد تقابل پیمان «آنتانت اورآسیایی» در مقابل آمریکا و ناتو خواهد بود
بهگزارش خبرنگار گروه بینالملل خبرگزاری آنا بهنقل از پایگاه خبری و تحلیلی «ایران-رو»، «ولادیمیر آلکسیف» کارشناس امور راهبردی روسیه در گزارشی درباره تحولات اخیر منطقه نوشت: تحولات کنونی و تاثیر قدرتمند تحولات غرب بر شرق جهان، تأثیر فزاینده اوضاع عینی است که با تضعیف نقش آمریکا به عنوان پلیس جهانی، ادامه افول اتحادیه اروپا بهعنوان نماینده اروپا، ترس آشکار غرب از توانمندی فزاینده نه تنها چین، هند و ببرهای آسیایی بلکه منطقه آسیا و اقیانوسیه بهطور کلی، استقلال فزاینده جهان عرب، ایران و ترکیه و نومیدی از دورویی واشنگتن و بروکسل ارتباط دارد.
روسیه و کشورهای مهم شرق ناگزیر معنای بازی غرب درباره بحران اوکراین و در زمینه تحریمها را کشف کردهاند. این بازی بار دیگر غیر سازنده و خطرناک بودن اتکا بر نهادها، سازمانها (ناتو، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی) و نظامهای مالی و اقتصادی، نظامی و سیاسی را که غرب ایجاد کرده است و اداره میکند، اثبات کرده است. همین امر درباره اتکای آمریکا و اتحادیه اروپا بر کشورهایی بدنام با نظامهای محافظهکار همچون عربستان سعودی، قطر، ساختارهای نظامی آسیایی و آفریقایی صحت دارد. در این کشورها حکومت به روشهای ترویر و سرکوب حقوق انسانی متوسل میشود و این حکومتها بیش از پیش نقش پلیسهای کوچک منطقهای (کار عربستان سعودی در حق یمن) را ایفا میکند و مناقشات قومی و مذهبی و بینالمللی را دامن میزنند.
درخواست تغییرات
«آلکسیف» با بیان اینکه روسیه زودتر از کشورهای دیگر (بهجز ایران) این واقعیت را درک کرده است ولی ایران پیش از روسیه به هدف تحریمهای ناعادلانه و تجاوز نظامی تبدیل شد، نوشت: در این اوضاع باید به سرعت همراه با شرکای دیگر اورآسیایی مسکو اقدامات دسته جمعی را اتخاذ کرد تا روند تنزل نقش روسیه تا سطح بازیگر عادی منطقهای در مناسبات بینالمللی متوقف شود. هم اکنون روشن شده است که بازگشت به روابط مشارکت با اتحادیه اروپا (و آلمان و فرانسه به عنوان بازیگران مهم اروپایی) و به ویژه با آمریکا در سالهای آینده تحققپذیر نیست و شاید هرگز امکانپذیر نشود.
همچنین تهران باید بفهمد که غرب هرگز حتی در صورت حل و فصل نهایی موضوع هستهای و رفع همه تحریمها از آن، اجازه تبدیل شدن ایران به شریک برابر حقوق را نخواهد داد. سرنگونی نظامهای روسیه و ایران و عوض کردن آنها با دولتهای غربی، هدف مهم غرب است زیرا در این صورت غرب میتواند منابع سرشار حاملهای انرژی روسیه و جمهوری اسلامی ایران را تحت نظارت خود قرار دهد. این در حالی است که نفت و گاز کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس مدتها است که «تحت حمایت» آمریکا قرار دارد.
از سوی دیگر، پکن هم این واقعیت را درک میکند ولی چینیها فعلاً ترجیح میدهند به فشار بهوسیله آمریکا و متحدانش عمدتاً در آسیا و اقیانوسیه پاسخ تندی بدهند تا از رویارویی شدید در اورآسیا و به ویژه در خاورمیانه اجتناب کند، ولی چین خیلی سریع میفهمد که باید منطقه مقابله با غرب را از مرزهای خود دور کند و به خاور نزدیک و میانه منتقل نماید. در غیر این صورت آمریکا بهزودی تصمیم خواهد گرفت چه مقداری از نفت و گاز این منطقه را به چین بدهد که این امر به معنی برقراری نظارت کامل بر اقتصاد چین است.
جامعه جدید اورآسیایی یا پیمان «آنتانت اورآسیایی»
این کارشناس روس میافزاید: بدیهی است که روسیه، ایران، چین و سایر کشورهای شریک در شرق میتوانند فقط با تشریک مساعی با سیاست تجاوزکارانه غرب مقابله کنند که زیر نقاب سازمانهای جمعی مانند ناتو، اتحادیه اروپا، صندوق بینالمللی پول، گروه هفت و غیره رفتار میکند. اقدام به تنهایی به معنی باخت و شکست است. آمریکاییها و اروپاییها در زمینه توطئه چینی پشت پرده استاد هستند و میدانند چطور باید میان متحدان و شرکای بالقوه تفرقه بیاندازند که اتحاد آنها میتواند به نیروی مقابل نیرومند غرب تبدیل شوند. البته، ابزار معین یکپارچگی اورآسیایی تاکنون به وجود آمده است که منظور سازمان همکاری شانگهای، سازمان پیمان امنیت جمعی، اتحادیه اقتصادی اورآسیایی و حتی بریکس است، چه رسد به مکانیزمهای تعامل دوجانبه.
طبیعی است که تشکیل جامعه جدید اورآسیایی با جنبههای نظامی، سیاسی و اقتصادی، گزینه ایدهآلی است. روسیه، چین، ایران و هند نقش هسته این جامعه جدید را ایفا خواهند کرد. چندی پیش وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران در کنفرانس امنیت بینالمللی همین اندیشه را بیان کرد ولی وی بهطور زودرس هند را بر شمرد. هند هنوز برای این کار آماده نیست، اختلاف نظر میان چین و هند هنوز حل نشده است، در داخل کشور هم مبارزه میان طرفداران آینده شرقی و طرفداران ارزشهای غربی که از نظر فرهنگی هم به غرب وابسته هستند، جریان دارد. لذا در مرحله جاری ساختار نرمتری لازم است که تعداد هرچه بیشتر کشورهای اورآسیایی را در بر گیرد و برای آن کشورهای اروپایی باز باشد که از وابستگی کامل به آمریکا و قواعد بیش از حد شدید اتحادیه اروپا به تنگ آمده اند. به عنوان نمونه میتوان تحریمهای اتحادیه اروپا علیه روسیه را بیان کرد.
بسیاری از اعضای اتحادیه اروپا نمیخواستند شریک این تحریمها شوند زیرا این سیاست به اقتصاد آنها لطمه میزند ولی آنها نتوانستند با فشار آمریکا و شرکای اساسی آمریکا در اتحادیه اروپا یعنی انگلیس، آلمان و فرانسه مقابله کنند. اتحادیه اروپا بهقدری به آمریکا وابسته شده است که به دستگاه اتخاذ تصمیمات به نفع آمریکا به هر بهانه ممکن تبدیل شده است. این وضع بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا را ناراحت و تحقیر میکند و لذا ممکن است این کشورها در مرحله معینی بخواهند به جامعه جدید اورآسیایی بپیوندند که از هر نظر از ساختارهای منسوخ غرب سبقت خواهد گرفت. نشانههای این تحول هم اکنون مشاهده میشوند. شماری از کشورهای اساسی غرب برخلاف فریادهای واشنگتن به سوی بانک سرمایهگذاریهای زیرساختی که چین تشکیل میدهد، دویدند که این رفتار آنها بسیار نمایان است. در داخل ناتو و اتحادیه اروپا هم اختلاف برخورد با روسیه در رابطه با بحران اوکراینی بروز میکند.
کارشناس امور راهبردی روسیه میافزاید: غرب و از جمله اتحادیه اروپا شامل شماری از کشورهایی است که برای پیشبرد ارزشهای خشن مادی متحد شدند. طمع و مصرفگرایی آنها هویت انسانی را میکشد که در اروپا همیشه بر مسیحیت استوار بوده است. همین امر باعث محو شدن عنصر اروپایی از اتحادیه اروپا و آمریکا و جایگزینی آن با جریانهای مهاجرت از آسیا، جهان عرب، آفریقا و آمریکای لاتین میشود که این فرهنگ و هویت دیگری است. در مشرق زمین سنتها، ارزشهای دینی، جنبه قومی، برداشت فلسفی از جهان، گرایش به زندگی جمعی و ارزشهای خانوادگی هنوز قوی است و هم جنسبازی و بچهبازی که موجب انقراض نسل میشود، مطرود است. کشورهای اورآسیایی صرف نظر از اینکه بسیاری از آنها از کشورهای غربی فقیرتر هستند، به علت جنبه فرهنگی و انسانی خود جذابیت دارند. همین امر آنها را به هم نزدیک میکند در حالیکه در غرب تفاوتهای انسانی و همه انواع هویت انسانی همچون ملی، مذهبی، فرهنگی و جنسی محو میشود.
مبتکر این تحول کیست؟
«آلکسیف» نوشت: کسی که هدف اساسی حملات غرب است، باید مبتکر تشکیل اتحادیه اورآسیایی جدید شود. منظور روسیه، چین و ایران هستند. در سالهای اخیر همین سه کشور هدف یورش آمریکا، ناتو و نیز ژاپن و استرالیا متحدان واشنگتن شدهاند. تهاجم به مسکو از غرب بهوسیله اوکراین و از جنوب از راه قفقاز و آسیای مرکزی جریان دارد.
چین نیز از جهات مختلف هدف این تهاجم قرار میگیرد. در این زمینه ائتلافهای اقتصادی نقش مهمی ایفا میکنند که «باراک اوباما» تلاش میکند در آسیا و اقیانوسیه بدون مشارکت پکن تشکیل دهد. همچنین از اختلاف نظرهای سرزمینی به ویژه با ژاپن بر سر جزایر «دیاویویتاو» و اوضاع داخلی سوءاستفاده میشود. ما شاهد تلاش برای تحریک «اعتراضات رنگین» در هنگ کنگ و تحریک تروریسم در ناحیه خودمختار «شینکیانگ» و «اویغور» شدیم که سازمان سیا در این منطقه از سازمانهای افراطی و تروریستی خاورمیانه استفاده میکند.
جبههگیری علیه ایران از موارد فوق شدیدتر است. این کشور سالهاست که تحت فشار همه جانبه تحریمهای بینالمللی قرار دارد، از سامانه پرداختهای مالی بینالمللی جدا شده است و 36 سال است که همیشه با خطر حملات نظامی به تأسیسات هستهای و راهبردی خود در هر وقت ممکن روبهرو میشود.
باوجود این، در مرحله جاری محور مسکو، تهران و پکن است که میتواند به محور کلیدی تشکیل اتحادیه جدید تبدیل شود. این «مثلث» از منافع مشترک آشکار در زمینه مقابله با سیاست تجاوزکارانه غرب و از کانالها و مکانیزمهای جا افتاده همکاری در زمینههای مختلف برخوردار است.
پیمان «آنتانت اورآسیایی»
«آلکسیف» با تاکید بر اینکه در اوضاع کنونی تشکیل اتحادیه دولتهای اورآسیایی از نوع پیمان «آنتانت» تحقق پذیر است، افزود: در این اتحادیه نظامی، سیاسی و اقتصادی هیچیک از شرکتکنندگان (برخلاف موقعیت آمریکا در ناتو یا آلمان در اتحادیه اروپا) برتری انکار ناپذیر و شدیدی ندارند، البته نقش کلیدی روسیه، چین، ایران و نیز کشورهای اورآسیایی دیگر نظیر هند، ترکیه، قزاقستان، اندونزی، پاکستان و مالزی (چنانچه بخواهند عضو اتحادیه شوند) غیر قابل بررسی است.
لازم نیست که نهادهای فعال فعلی اورآسیایی همچون سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه اقتصادی اورآسیایی و سازمان پیمان امنیت جمعی که به موازات تشکل یافتن جامعه جدید اورآسیایی بدان خواهند پیوست، منحل شوند. این نیز مهم است که روسیه در حرکت خود به شرق زیر بار چین نرود، در غیر این صورت همان اتفاق خواهد افتاد که در جریان توسعه مشارکت روسیه و غرب افتاد و باعث بروز بحران جاری در روابط آنها شده است.
کارشناس روس میافزاید: حل و فصل موضوعاتی همچون تعامل در مقابله با خطرات خارجی و داخلی امنیتی و به ویژه مبارزه با تروریسم داعش، تروریسم منطقهای، قاچاق مواد مخدر و پیشگیری از بروز مناقشات منطقهای میتواند اساس جامعه جدید اورآسیایی را تشکیل دهد ولی اصل کار، پیشگیری از فعالیت بیثبات کننده غرب و از جمله تحریک انقلابهای رنگین و نیز پیشگیری از حرکت ناتو به شرق میباشد. در بعد اقتصادی تشکیل تدریجی منطقه تجارت آزاد بهوسیله تبادل سرمایهگذاری، کمک به توسعه اقتصادی پایدار، برقراری روابط میان شاخه های اقتصاد، تشکیل فضای واحد مالی بدون دلار و یورو، دفاع در برابر آزادسازی اقتصاد بر اساس نسخههای غربی و توصیههای صندوق بینالمللی پول، مد نظر است. حمایت از حق حاکمیت کشورهای عضو و دفاع از آن در برابر دست درازیهای دموکراتیک غربی، احترام به نظام سیاسی هر کشوری با عنایت به ویژگیهای ملی و تاریخی آنها، طراحی الگوی مشترک توسعه با استفاده از بهترین و مؤثرترین نمونههای غربی و شرقی، احترام به دموکراسی و آزادی بدون تحمیل طرحهای بیگانه از خارج با توسل به زور و بدون توجه به ویژگیهای ملی و مذهبی هر کشوری باید به جهتگیری جدی همکاری تبدیل شود.
جایگاه جامعه جدید اورآسیایی در جهان
بهنوشته «آلکسیف»، روشن است که تشکیل این اتحادیه، کار تهاجمی نیست. این دفاع در برابر سیاست تجاوزکارانه غرب است. این طرح نباید علیه اروپا و ساختارهای موجود اروپایی نظیر سازمان امنیت و همکاری اروپا، شورای اروپا، مجمع پارلمانی شورای اروپا و غیره عملی شود. بر عکس، جامعه جدید اورآسیایی باید برای عضویت همه کشورهای آسیایی و اروپایی که شریک اهداف آن هستند، باز باشد.
البته روسیه در این اوضاع مجبور خواهد شد جهتگیری اروپایی سیاست خود را تضعیف کند و به تدریج شرکت در سازمان امنیت و همکاری اروپا، شورای اروپا و مجمع پارلمانی شورای اروپا را کاهش دهد. به تدریج باید روابط بازرگانی، اقتصادی و فناوری با اتحادیه اروپا و آمریکا را کاهش دهد و به منطقه آسیا و اقیانوسیه، هند، ایران، ترکیه و جهان عرب روی آورد، به ویژه در زمینه افزایش صادرات نفت و گاز به چین، کره، ژاپن و سایر کشورهای آسیایی همزمان با کاهش تدریجی صادرات به اتحادیه اروپا. در غیر این صورت اتحادیه اروپا با تحریک آمریکا به مسکو الگوی همکاری در بخش انرژی را تحمیل خواهد کرد که از همکاری فعلی سود کمتری خواهد داد.
از رفتار کشورهای مهم اتحادیه اروپا در زمینه توسعه روابط با چین معلوم میشود که آنها اجتناب ناپذیر بودن انتقال مرکز اقتصادی و سیاسی جهان به شرق را درک میکنند، لذا اروپاییها نمیتوانند و حاضر نیستند از همگرایی اورآسیایی ممانعت کنند زیرا نگران وخیم کردن همکاری با چین و تیره کردن تعامل باقی مانده با روسیه در بخش انرژی هستند. تازه آنها از شراکت با جامعه جدید اورآسیایی هیچ ضرری نمیکنند، ولی اوضاع آمریکا و کانادای دست نشانده آن فرق میکند. فقط آنها میتوانند از حرکت واقعی به سوی ایجاد جامعه اورآسیایی ضرر کنند.
در حال حاضر آمریکا باید ابتدا از خاورمیانه و سپس اروپا خارج شود. آمریکاییها برای حفظ مواضع خود از هیچ کاری روگردان نمیشوند. آنها موفق شدهاند شراکت روسیه و آلمان را بر هم بزنند و تمام ساختار امنیت خاورمیانه را منهدم کنند که در این زمینه حتی از منافع اسرائیل و عربستان سعودی متحدان اساسی خود صرف نظر کردند. آمریکا، دشمن مهم هر طرح اورآسیایی و همه تغییراتی است که چین میخواهد در منطقه آسیا و اقیانوسیه به وجود آورد، لذا باید با دقت تمام حتی کوچکترین گامهای واشنگتن در رابطه با این طرحها و از جمله فعالیتهای معطوف به ایجاد این برداشت که آمریکا حاضر است شریک این طرحها شود را رصد کرد.
«آلکسیف» در پایان گزارش خود نوشت: ظهور اندیشه جامعه جدید اورآسیایی با هستهای به صورت روسیه، چین و ایران تلاش آمریکا برای تشکیل اتحادیهها و ائتلافهای جدید در سراسر فضای اورآسیایی همچون «ناتوی عربی» یا شراکت اقیانوسیه را خنثی خواهد کرد. بدیهی است که این امر با مقاومت شدید واشنگتن روبهرو خواهد شد، ولی کشورهای اورآسیایی نبودند که به سیاست تجاوزکارانه علیه غرب به ریاست واشنگتن پرداختند بلکه غرب این سیاست را علیه آنها دنبال میکند و حالا باید تاوان این کار را بدهد.
انتهای پیام/