صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۳:۴۸ - ۱۸ اسفند ۱۳۹۵

در فروشگاه «یا علی»ورود آقایان ممنوع است! / ۸۰ درصد تخفیف برای افراد نیازمند

فروشگاه «یا علی» نام فروشگاهی است که تمام کارکنان آن ر ا زنان تشکیل می‌دهند و مشتری‌هایشان می‌توانند قسطی خرید کنند.
کد خبر : 164806

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا از مجله مهر، آدم‌های این دنیا به دو قسمت تقسیم می‌شوند. آدم‌هایی که با دیدن هر مشکلی غر می‌زنند و از زمین و زمان شکایت می‌کنند و آدم‌هایی که با دیدن غم‌های بقیه دست‌به‌کار می‌شوند تا گرهی از گره‌هایشان باز و لبخندی به لب‌هایشان اضافه کنند. خانم جعفری یکی از همین آدم‌هاست. کسی که سال‌ها پیش برای کمک به نیازمندان یک صندوق خانوادگی راه انداخت و بعدها در کنار آن فروشگاهی تأسیس کرد که مشتری‌ها و کارکنانش را آدم‌هایی تشکیل می‌دادند که غم نان دارند. خانم جعفری سالهاست که مدیر فروشگاه «یا علی» شده است. فروشگاهی زنانه که در آن یا جنس خارجی پیدا نمی‌شود یا اگر هم پیدا شود نمونه داخلی ندارد و بالای آن‌ها روی برگه‌ای نوشته شده «کالای خارجی ضمانت ندارد.»



«اکرم جعفری» متولد سال ۳۷ در تهران و پنجمین فرزند یک خانواده شش نفره است. از همان دوران نوجوانی و جوانی پرشروشور بوده و به قول خودش یک‌لحظه آرام و قرار نداشته است. «من از قبل انقلاب در موسسه‌ای به نام خاتم‌الاوصیا مشغول به کار بودم. خاتم‌الاوصیا نام یکی از مساجد فعال تهران بود که روبری آن ساختمانی وقفی وجود داشت که ما در آن فعالیت می‌کردیم. در اینجا کلاس‌های قرآن و گلدوزی و غیره برگزار می‌شد و مدیریتش با من بود. بعد از انقلاب هم در همین مجموعه فعال بودیم تا اینکه بعد از مدتی برای کار در آموزش‌وپرورش از من دعوت شد. سال اول به‌عنوان مسئول امور تربیتی بودم و پس از مدتی به‌عنوان مدیر مدرسه انتخاب شدم؛ اما خیلی زود به خاطر بچه‌هایم از این کار بیرون آمدم. در همین زمان جنگ شروع شد. ناگفته نماند آن زمان برادر کوچک‌ترم شهید شد و برادر بزرگ‌ترم هم مفقودالاثر شده بود.»


دیرکرد مردم را خرج مناطق محروم می‌کردیم


مردمی که مرتب به خانم جعفری مراجعه می‌کردند و از دردهای خود درد دل می‌کردند، باعث می‌شوند که او کم‌کم به فکر یک صندوق قرض‌الحسنه خانوادگی بیفتد. «کسانی که با ما در ارتباط بودند، مرتب مشکلاتشان مالیشان را با ما در میان می‌گذاشتند و ما هم پولی که نیاز داشتند را به نحوی از طریق خانواده یا خودمان تأمین می‌کردیم؛ اما به این نیازمندان نمی‌گفتیم که شرمنده نشوند. برای همین به فکر یک قرض‌الحسنه خانوادگی افتادیم که از این صندوق به نیازمندان هم کمک می‌کردیم. به‌ندرت این صندوق گسترش پیدا کرد تا جایی که نزدیک دو هزار نفر عضو داشتیم. البته در این راه مشکلات زیادی داشتیم که دیر پرداخت کردن اقساط یکی از آن‌ها بود؛ برای همین برای اعضا جریمه دیرکرد گذاشتیم. یعنی برای افرادی که قسطشان را دیر می‌آورند، مبلغی را روزانه به‌عنوان دیرکرد تعیین می‌کردیم اما این وجه را از حسابشان برداشت نمی‌کردیم و فقط غیرقابل‌برداشت کردیم. کم‌کم متوجه شدیم که این قضیه دارد عادی می‌شود و بازدارندگی ندارد و مثل این است که این وجه از این جیب به آن جیب شود. بعد از چند سال یک صندوق صدقه گذاشتیم و دیرکردها را داخل این صندوق می‌ریختیم و آن را برای محرومین هزینه می‌کردیم.»


مثل مادری بودم که بخواهم بچه خودم را خفه کنم!


کمی که از فعالیت صندوق می‌گذرد، کار شکل جدیدی به خود می‌گیرد و اعضا یک فروشگاه خانگی کوچک را سازمان‌دهی می‌کنند تا به نحوی دست کسانی که توانایی مالی ندارند را بگیرند. «ایده فروشگاه از جایی شروع شد که یکی از اعضای صندوق که تولیدی جوراب داشت، یک سری از محصولاتش را برای فروش آورد و ما هم آن را به قیمت کمتر می‌فروختیم. به‌ندرت دیگر اعضا هم که تولیدی داشتند، وارد کار شدند و کار وسعت گرفت. ابتدا زیرزمین خانه‌مان را به این کار اختصاص دادم؛ اما آن‌هم پاسخگوی اجناسی که می‌آمد نبود و طبقه اول خانه را تبدیل به فروشگاه کردیم. کمی که گذشت متوجه شدم در کارمان به مشکل می‌خوریم. تا اینکه به استفتای رهبری را در روزنامه برخوردم با این مضمون که اگر کسی پولی را درجایی بگذارد و بعد چند برابر آن را بخواهد مطالبه کند این مصداق ربا است. همین باعث شد که کار صندوق و وام دادن به اعضا را محدود کنم. البته این کار اصلاً آسان نبود. مثل مادری بودم که بخواهم بچه خودم را خفه کنم! بسیاری هم با من مخالفت کردند و درنتیجه خیلی‌ها از صندوق بیرون آمدند و صندوق کوچک‌تر شد.»


صدای زنگ در اسم فروشگاهمان شد!


فروشگاه با نام توشه سعادت کار خود را شروع می‌کند؛ اما کم‌کم نامش به «یا علی» تغییر می‌کند. نامی که به قول خانم جعفری خودش آمده است. «از روز اول فروشگاه هدفمان حمایت از کسانی بود که ازلحاظ مالی مشکل دارند و کسانی که تحت پوشش کمیته امداد بودند. مشتری‌ها که بیشتر شدند، به ما سفارش کالای بیشتر می‌دادند. سعی ما این بود که تا حد امکان قیمت‌ها را پایین بیاوریم. جالب اینجاست که یکی از اعضای صندوق که طراح ساختمان بود، به ما گفت می‌خواهم برای فروشگاه شما طراحی انجام بدهم که بتوانید از همه مکان استفاده کنید و جایتان بازتر شود. اما هر چه گشت به نتیجه نرسید و برگشت به ما گفت من هیچ جایی پیدا نکردم که شما از آن استفاده نکرده باشید. یا حتی کمی که کار بیشتر شد، حسابدار برای کار آوردیم که او هم به ما گفت شما دقیقا دارید کار حسابداری می‌کنید؛ اما خودتان خبر ندارید. اولین اسم فروشگاه ما توشه سعادت بود و به‌صورت خیریه کار می‌کردیم و به‌صورت قسطی جنس دست مردم می‌دادیم؛ اما قیمت نقد و اقساط کالاها یکی بود و کم‌کم شرایطی به وجود آمد که حتی کسانی توان مالی خوبی هم داشتند، بیشتر به‌صورت اقساط خرید می‌کردند یا بعضی که ما اصلاً نمی‌شناختیم به‌عنوان نیازمند مراجعه می‌کردند و تخفیف می‌خواستند. این قضیه تا سرحد ورشکستگی ما پیش رفت تا اینکه ما اسم خیریه را از روی آن برداشتیم. جالب بود زنگ صدای خانه ما آهنگ «یاعلی و یا علی و یاعلی» بود؛ برای همین این اسم روی فروشگاه ما ماند و هرکسی می‌خواست آدرس فروشگاه ما را بدهد می‌گفت همان فروشگاه یا علی. بعدها خانه‌مان را تغییر دادیم و به منزل فعلی نقل‌مکان کردیم و به‌صورت رسمی طبقه پایین ما فروشگاه «یا علی» شد.»



ورود آقایان ممنوع!


در فروشگاهی که خانم جعفری مدیر آن است، همه کارکنان زن هستند و ورود آقایان ممنوع است. فروشگاه یا علی چند ویژگی دارد که خاص خودش است و زنانه بودن آن اولین ویژگی آن است؛ گرچه چندساعتی از هفته درهای فروشگاه رو به آقایان باز است! «در فروشگاه ما همه کارکنان زن هستند و به غیر صبح جمعه‌ها بقیه روزهای هفته فقط خانم‌ها وارد فروشگاه ما می‌شوند. تقریباً تمامی محصولات ما تخفیف دارد و به نسبت فروشگاه‌های دیگر قیمت‌ها خیلی مناسب است؛ بااین‌حال ما برای افراد نیازمند حساب‌های وِیژه‌ای داریم که آن‌ها مثل بقیه مردم بتوانند خرید کنند و حق انتخاب داشته باشند. افراد نیازمند هرکدام جداگانه حساب دارند و بسته به شرایطشان تخفیف‌های هفت الی ۲۰ درصدی شامل حالشان می‌شود و البته تعداد کمی هستند که تا ۸۰ درصد هم از ما تخفیف می‌گیرند. نیازمندان را معمولاً خودمان شناسایی می‌کنیم مثلاً وقتی می‌بینیم کسی فقط به دنبال خرید یک لباس است و به مدل و طرحش کاری ندارد و فقط می‌خواهد کمترین قیمت را تهیه کند، متوجه می‌شدیم که توانایی خریدش پایین است و برای او حساب باز می‌کنیم»



اینجا اولویت کار با افراد ناتوان است


کسانی که بخواهند در فروشگاه یا علی کار کنند باید فرم گزینش را پر کنند و عجیب اینکه کسانی که گره کارشان بیشتر است و حتی شاید توانایی کارشان کمتر است در اولویت قرار می‌گیرند. ما برای استخدام نیرو فرم گزینش داریم و کسانی که به لحاظ مالی یا روحی به کار احتیاج دارند را در اولویت قرار می‌دهیم. مثلاً کسی که فرزندش را به‌تازگی ازدست‌داده و یا بیماری ام اس گرفته و باید برای بهتر شدن حالش کار کند، در اولویت ما هستند. یا کسانی که ورشکست شده‌اند یا سرپرست خانوار هستند. البته کار کردن با خیلی از این خانم‌ها راحت نبود. بعضی‌ها افسردگی شدیدی داشتند و کم‌کم به زندگی طبیعی برگشتند.»


قصه پر غصه آدم‌های فروشگاه یا علی


آدم‌های این فروشگاه هرکدام قصه خود را دارند. از دختری که برای درآوردن خرج پدر مریضش کار می‌کند تا زنی که به خاطر ورشکستی‌های مکرر همسرش به این فروشگاه پناه آورده است. «تقریباً تمام خانم‌هایی که اینجا کار می‌کنند زندگی سختی داشتند. مثلاً خانمی اینجا کار می‌کند که تا مدت‌ها خودش و همسرش حتی غذایی برای خوردن نداشتند و حتی اجاق‌گاز هم نداشتند و به من می‌گفت با اتو نیمرو درست می‌کرده است. یا حتی خانمی از راه دور برای کار پیش ما می‌آمد که همسرش افسردگی شدید داشت و از ما درخواست می‌کرد که با همسر او فقط برای بهبود حالش کار کنیم. ما هم بااینکه اصلاً نیروی آقا نداشتیم، با این آقا کار کردیم و الان یکی از خیاط‌های ماست و سال‌هاست که دیگر از قرص‌های ضدافسردگی خبری نیست.»



علاوه بر فروشگاه تولیدی هم داریم


حالا فروشگاه یا علی علاوه بر فروشگاه، یک تولیدی کوچک، یک مهدکودک و یک آرایشگاه دارد. «کار تولیدی ما با یک چرخ شروع شد که آن‌هم ابتدا قرار بود فقط چادر بدوزد و تعمیرات لباس انجام دهد؛ اما به تدریج تعداد چرخ‌ها زیاد شد والان ده تا چرخ داریم و از دم‌کنی و لوازم آشپزخانه و لحاف بچه تا لباس می دوزیم. الآن تقریباً ۱۲ سال است که این تولیدی به کار ما اضافه‌شده است. مهدکودک هم به خاطر راه انداختیم که خانم‌هایی که اینجا کار می‌کند دیگر نگران بچه‌هایشان نباشند.»



وقتی از خانم جعفری درباره درآمد فروشگاه می‌پرسم با قطعیت می‌گوید نمی‌دانم و به قول خودش اگر بخواهد حساب‌وکتاب کند با عقل دنیایی جور درنمی‌آید.


انتهای پیام/

برچسب ها: افسردگی فروشگاه
ارسال نظر
نظرات بینندگان 0 نظر
عارفی
14:34 - 1399/01/25
لطفا ادرس یا شماره تلفن خانم جعفری میفرماید
مریم خوشنام
00:22 - 1398/02/04
چطور میتونم با خانوم جعفری در ارتباط باشم تو رو خدا راه نماییم کنید
مریم خوشنام
17:31 - 1398/02/03
چطور میتونم با خانوم جعفری در ارتباط باشم تو رو خدا راه نماییم کنید