صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۲:۰۰ - ۰۳ اسفند ۱۳۹۵

چرا حمایت از روحانی اقدامی عقلانی است؟

حمیدرضا جلایی‌پور، استاد دانشگاه و عضو شورای مرکزی اتحاد ملت نوشت: همه از قرار اصلاح‌طلبان برای دفاع یکپارچه و یک‌صدا از روحانی به‌عنوان کاندیدای خود در انتخابات ٩٦ اطلاع داریم، بعضی از تحلیلگران در زمستان ۹۵ از این موضع انتقاد کردند.
کد خبر : 160761
به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا در ادامه این مطلب که در روزنامه شرق منتشر شده آمده است: در این نوشتار ابتدا برای نمونه نقد و مطالبات از اصلاح‌طلبان را (که از سوی یکی از منتقدان بیان شده) ذکر می‌کنم، سپس دفاع خود را از موضع‌گیری اصلاح‌طلبان در حمایت بدون قید و شرط از روحانی مطرح خواهم کرد.

نقد اصلاح‌طلبان
‎این منتقد محترم می‌گوید: «هر جریان سیاسی در عرصه سیاست خود را با «مجموعه‌ای از ارزش‌ها» تعریف می‌کند و با میزان پایبندی به همان ارزش‌ها هم ارزیابی می‌شود. با پایین‌آمدن آستانه تحمل و دشوارترشدن حضور نیروهای شاخص اصلاح‌طلب در قدرت سیاسی، نقش اصلاح‌طلبان در عرصه سیاست، به‌صورت طیفی از «کنشگر» به «حامی» تغییر کرده است. اصلاح‌طلبان هرچه بیشتر مجبورند در بازی انتخاب بین گزینه‌ها از «ارزش‌های» خود دست بکشند و به اشخاصی دورتر از شاخص‌های اصلاح‌طلبی راضی شوند، چراکه چهره‌های خوب و استوار اصلاح‌طلبان امکان حضور ندارند و ضعیف‌تر‌ها مانده‌اند! به همین منوال جریان اصلاح‌طلبی هم مجبور شده عیارهایش را پایین بیاورد و خود را هم‌سطح کسانی کند که حامی آنهاست، همان‌ها که در این سال‌ها خیلی هم حاضر به سرشاخ‌شدن با بخش‌های خاص نبوده‌اند و به‌همین‌دلیل هم کمتر در خطر تحدید از طرف آنان بوده‌اند. این افراد الگوی رفتار محافظه‌کارانه را به‌‌خوبی آموخته‌اند، می‌دانند اصلاح‌طلبان مجبور به حمایت از آنها هستند، این حمایت را می‌گیرند و در عوض، رفتار محافظه‌کارانه پیشه می‌کنند تا در ساختار رسمی بمانند و در پی آن با این رویکرد به‌تدریج اصلاح‌طلبی را از مضمون تهی می‌کنند.
‎به‌عنوان نمونه برای عرایض بالا در عرصه انتخابات مجلس گذشته چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب مجبور شدند به‌جای اینکه از «حق انتخاب‌شدن آزادانه همه شهروندان دفاع کنند»، عقب‌نشینی کنند و به این بیان برسند که «به تجدید نظر شورای نگهبان خوش‌بین هستند». مثال دیگر ماجرای آقای احمدی‌نژاد است، به‌جای دفاع از حق یک شهروند - حتی شهروند مخالف عقاید ما- یعنی حق کاندیداتوری آقای احمدی نژاد، یا سکوت کنند یا از حذف رقیب خطرناک استقبال یا اینکه، در برابر نقطه‌ضعف‌های جدی نمایندگانی که با حمایت آنها به مجلس رفته‌اند، سکوت کنند. آنها هیچ توضیحی درباره منطق راهیابی برخی از اعضا به فهرست انتخاباتی خود در شهر تهران جز روابط خانوادگی ندارند؛ اما اشتباهات و سیاسی‌کاری‌شان را نمی‌پذیرند. به‌دلیل اتحاد سیاسی با آقای هاشمی مشکلات آموزشی در دانشگاه آزاد را مطرح نمی‌کنند. در برابر مواضع طیفی از نیروهایشان در قضیه انتشار نوار آقای منتظری سکوت می‌کنند و خلاصه در همه این موارد که برای بخش‌های مهمی از جامعه نقاط عطف مهمی بوده، «سیاسی‌کاری» می‌کنند، نه کنش اخلاق‌گرایانه و پایبند به ارزش‌های اصلاح‌طلبی در حوزه سیاست. با این شیوه بخش زیادی از جوانان را از دست می‌دهند، به تعبیر دکتر شریعتی هرچه بیشتر «حقیقت» را فدای «مصلحت» می‌کنند. در نتیجه این سیاست، آنها «عملگرا» می‌شوند. در چنین شرایطی به میزانی که اصلاح‌طلبان، سرنوشت خود را «بی‌قید‌و‌شرط» به عرصه انتخابات و «جریانی که حامی آن هستند» و بازی سیاسی قدرت و نه بازی «اصولی و هویتی» آن گره بزنند، ارزیابی جامعه نسبت به آنها به‌مرور منفی‌تر خواهد شد و پایگاه‌های خود را به‌تدریج از دست خواهند داد. در این میان بازنمایی ضعیف از ارزش‌های اصلاح‌طلبی از سوی چهره‌‌هایی که اصلاح‌طلبان از آنها حمایت کرده‌اند، ازدست‌رفتن پایگاه‌ها را تسریع خواهد کرد، این‌گونه اصلاح‌طلبان به جایی خواهند رسید که دیگر انتخاب آنها بین «بد» و «بدتر» برای جامعه بی‌معنا خواهد شد. دیگر «مصالحی» که آنها تشخیص می‌دهند، به جهت تعارض با حقایقی که جامعه با آن درگیر می‌شود، درک نخواهد شد و آنها پایه‌های اجتماعی خود را از دست می‌دهند.و این به معنایِ بی‌معنا‌شدن سیاست خواهد بود و راه را برای پوپولیسم به معنای منفی آن هموار خواهد کرد.
راه‌حل‌های منتقدان
‎آنها بر این نظرند که حیات و ممات «اجتماعی» خود را به «انتخابات» گره نزنند و حتی در این فاصله زمانی کوتاه مانده تا انتخابات، در‌حالی‌که هیچ رقیب جدی‌ای هم مقابل آقای روحانی نیست، از او «بی‌قیدوشرط» حمایت نکنند و روی مواضع اصولی خود بایستند؛ برای مثال اگر دولت، بعد از فرجی‌دانا، در «حوزه دانشگاه» عقب‌نشینی کرده و از ظرفیت مجلس همسوتر جدید هم استفاده نکرده است، این رویکرد را نقد کنند و از دولت بخواهند برنامه خود را برای تحقق مطالبات تحقق‌نیافته دانشجویان مانند فضای امنیتی موجود، پولی‌شدن دانشگاه و خدمات آموزشی، جذب استادان بی‌صلاحیت برای عضویت در هیئت علمی دانشگاه‌ها، بی‌کیفیت‌شدن آموزش و... مشخص کند. دانشگاه آزاد را نقد کنند و در کمترین مطالبه بخواهند مسئله آموزشی پیش‌آمده در تحصیلات تکمیلی دانشگاه آزاد متوقف شود. اگر دولت در این چهار سال، در حوزه مسائل کارگران، معلمان و روزنامه‌نگاران، به شکل‌گیری اتحادیه‌های مستقل کارگری، معلمی و روزنامه‌نگاری کمکی نکرده، این عملکرد دولت را نقد کرده و اتحاد خود را با جامعه مدنی پررنگ‌تر کنند. اگر دولت به جوانان میدان نداده اعتراض کنند، درباره مسائلی که در گفتمان آنها مغفول است حرف بزنند. کمی از عرش «گفت‌و‌گوی تمدن‌ها» به فرش «گفت‌وگو بر سر حداقل دستمزد» هم بیایند. به قول دکتر کاشی مسئولیت کاستی‌های خود در این سال‌ها را بپذیرند و به نقش خود در پیدایش نقاط منفی وضعیت فعلی یا کم‌کاری‌هایشان در واکنش به این وضع اعتراف کنند تا «خود از‌دست‌رفته بازیابی شود». توجه داشته باشند «الان وقت خیلی از کارها نیست»، «نباید سیاه‌نمایی کرد» و باید با «همین که هست» بسازیم. نتیجه اما این شد که وجود دوگانه‌سازی، برای بخش مهمی از جامعه معنای خود را از دست داده است. بخش‌های مهمی از جامعه به این مسئله فکر می‌کنند که طرح این دست دوگانه‌ها بیشتر «بهانه»‌‌هایی است برای تن‌ندادن به اصلاح و بازاندیشی عملکرد درون ساختار رسمی. همه ما وظیفه داریم که این نوع رفتارها را با شدت و حدت نقد کنیم؛ اما این وظیفه نباید ما را از بازاندیشی نسبت به گذشته جریان اصلاح‌طلبی تاکنون بازدارد.
چه می‌گویم
پاسخ نگارنده به انتقاد منتقدان در گروه‌های تلگرامی را در سطح ملی مطرح می‌کنم. مردم می‌دانند اصلاح‌طلبان و رئیس‌جمهور دوران اصلاحات، حتی یک قدم هم عقب ننشسته‌اند. به این علت که حداقلی‌شدن مطالبات اصلاح‌طلبان مربوط به شرایط ناشی از شرایط است و نه بی‌غیرتی اصلاح‌طلبان. حتی مردمی که حامی اصلاحات هستند، استحکام روحانی را در رویارویی با «برجام‌ستیزان» می‌ستایند. توجه داشته باشیم که رکورد شفاف‌سازی امور در دولت روحانی از زمان اصلاحات بیشتر شده است. با توجه به بحث فوق، راجع به راه‌حل منتقدان و راه‌حل نگارنده قضاوت کنیم. منتقدان می‌گویند انتخابات را مرگ و حیات نکنیم. خب تصور کنید اصلاح‌طلبان در انتخابات چنین کردند! بعدش چه می‌شود؟ یعنی مردم را رها کنیم و دولت روحانی را در برابر کاندیدای تندروها بدون حامی بگذاریم؟ بعد چه می‌شود؟ روحانی با «رأی کم» رئیس‌جمهور می‌شود! آن وقت قرار است طبق نظر منتقدان اصلاح‌طلبان فتیله مطالبات را بالا ببرند! سؤالی که باید از منتقدان بالا پرسید این است که در آن شرایط چرا دولت روحانی باید ارزشی برای مطالبات اصلاح‌طلبان قائل شوند؟! به پیشنهاد نگارنده که حمایت بی‌دریغ از روحانی است توجه کنید که سراسر «برکت» است. اصلاح‌طلبان با دفاع از روحانی در جریان انتخابات پایگاه اجتماعی خود را تقویت می‌کنند، او را وسط صحنه انتخابات و در برابر شگردهای تندروها تنها نمی‌گذارند. وقتی هم پیروز شد، اصلاح‌طلبان می‌توانند در تعامل نیروهای جامعه مدنی با دولت و حکومت، به صورت مؤثرتری عمل کنند؛ بنابراین من معتقدم اگر اصلاح‌طلبان، محکم و بدون شرمندگی و شرط‌گذاری از روحانی دفاع کنند، مطالبات درستی که در نقد قبلی طرح شد- که همان مطالبات اصلاح‌طلبان نیز هست- بهتر پیگیری می‌شود. توجه داشته باشید که پویایی اصلاحات در جامعه مدنی ایران در این شرایط، همان خصیصه‌ای است که در ماه‌های پیش‌رو دوباره عرصه عمومی ایران را جذاب و تماشایی می‌کند. اوج سادگی است که اصلاح‌طلبان منزه‌طلبی کرده از کنار این انتخابات بی‌تفاوت بگذرند، اینجا بازی قدرت به معنای منفی کلمه نیست و مصلحت قراردادن زندگی ٨٠ میلیون ایرانی در میان است.
انتقادات فوق از این مزیت برخوردار است که پس از ذکر نقد، بر «راه‌حل» تأکید کرده است. اگر «راه‌حل» مطرح نمی‌شد امکان گفت‌وگوی روشنگر وجود نداشت. در نقد فوق به مطالبات درستی اشاره شده، اما در جایگاه راه‌حل اتفاقا معتقدم اصلاح‌طلبان برای پیگیری بهتر این مطالبات باید محکم و بدون شرمندگی و با سربلندی از روحانی دفاع کنند. همه می‌دانیم که انتخابات برای جریان اصلی اصلاح‌طلبان پدیده مهمی است. انتخابات فرصتی را فراهم می‌آورد تا بحث‌های مرتبط با امور عمومی به صورت جدی میان مردم مطرح شوند؛ مردم راجع به نخبگان سیاسی قضاوت کنند و در نهایت تک‌تک مردم می‌توانند به صحنه بیایند و تصمیم بگیرند. در ضمن از نظر اصلاح‌طلبان انتخابات تنها یک «بازی صوری» نیست، بلکه نتایج انتخابات می‌تواند در سرنوشت مردم تعیین‌کننده باشد (مثل انتخابات ۷۶، ۸۴، ۸۸، ۹۲ و ۹۴) و به نظر نمی‌رسد انتخابات ۹۶ از این قاعده مستثنا باشد. اگر رسانه‌های اصلاح‌طلبان را دنبال کنید، همانند دوره‌های پیش، انتخابات ۹۶ را جدی گرفته و دو هدف را دنبال می‌کنند. هدف اول اینکه «روحانی در ٩٦ با آرای بالا انتخاب شود». در دوره پیشروی راست افراطی در جهان و منطقه، پیروزی و رأی بالای روحانی به نفع «مصالح ملی کشور» است. اگرچه نارسایی در ایران هست ولی با توجه به شرایط جامعه سیاسی ایران روحانی عملکرد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خوبی داشته است؛ بنابراین اصلاح‌طلبان از روی ناچاری از روحانی دفاع نمی‌کنند بلکه او را شایسته این سمت می‌دانند و اگر انتخابات در شرایط‌دیگری هم برگزار می‌شد باز اصلاح‌طلبان از روحانی دفاع می‌کردند. هدف دوم اصلاح‌طلبان استفاده از فرصت انتخابات برای «تقویت پایگاه مردمی» اصلاحات است. تقویت این حمایت اجتماعی از امور حیاتی و متوازن‌کننده در سال‌های حساس پیش‌رو است. هرچه اصلاح‌طلبان بتوانند مردم را بیشتر توجیه کنند و باوجود مشکلات مردم، آنها را به حضور بیشتر برای رأی‌دادن تشویق کنند، «حمایت اجتماعی» از اصلاح‌طلبی را تقویت کرده‌اند؛ البته کار پرزحمتی است و تنها با منزه‌طلبی و شیک‌صحبت‌کردن به دست نمی‌آید.



انتهای پیام/

ارسال نظر