12 مرد خشمگین برای خنداندن
سعید طاهری خبرنگار فرهنگی آنا: چراغها روشن شدند و تماشاگرها را با 12 مرد عصبانی و سرنوشت نوجوانی که میگویند قلب پدرش را با چاقو پاره کرده، تنها گذاشتند. نوجوانی که همهچیز علیهاش است و وقتی داشته چاقو را توی قلب پدرش فرو میکرده، زن همسایهاش از آنطرف خیابان او را دیده و وقتی داشته فرار میکرده، صاحبخانهاش. یکیدو نفر از اعضای «هیات» (ژوری) با عصبانیت به پسر فحش میدهند و آدمهای آن محله را مشتی حیوان بهدرد نخور میدانند و اعدام را تنها راه رستگاری پسری که قلب پدرش را پاره کرده است. یازده نفرشان مطمئناند اما یک نفر از هیات مخالفت میکند...
گره اول با مخالفت یکی از اعضای هیأت، چراغ اول را در ذهن بیننده روشن کرده و با این موضوع مواجهاش میکند: «فرض کن کار اون پسر نباشه...» البته مخالفت این مرد میان اعتراضها و دلیلها و شواهدی که اعضا از دادگاه نقل میکنند و دوباره و دوباره مرورش میکنند، کاری از پیش نمیبرد تا اینکه در رایگیری دوباره که پنهانی هم بین اعضا انجام میشود، در کمال تعجب اعلام میشود: 10 موافق و 2 مخالف!
فیلمنامه بینظیر و مهندسیشده رجینالد رُز که توسط سیدنی لومت تبدیل به یکی از شاهکارهای سینمای کلاسیک هم شده است، اینجا هم؛ در تالار مولوی، تماشاگر را با خود میکشاند و با وجود اینکه کارگردان جوان آنچنان از پسِ متن قدرتمند رُز برنیامده، همراه میکند تا انتهای قصه که قرار است سرنوشت پسر را بگوید. جواد خورشا (کارگردان) تلاش زیادی که برای بومی کردن متن انجام داده و از طرفی حواسش را جمع کرده که شوخیهایش سمت لودگی نرود (که انصافا هم نمیرود) هرچند متن جسارت کارگردان را گرفته و از او کارگردانی مطیع ساخته که «دوازده مرد خشمگین» را موبهمو برگردانده و کارگردانی کرده است.
در طول اجرا، گاهی شخصیتها برای تماشاگران، تکهای از پازل شخصیتشان را رو میکنند و تلاش دارند تا تماشاگر کمی به آنها حق بدهد: پیرترین عضو هیات، آرزوی کمی احترام دارد و جدی گرفته شدن، و دیگری از مشتی میگوید که پسر نوجوانش گذاشته توی چانهاش و خانه را ترک کرده و دیگری از محلهای میگوید که چاقوکشی در آن به وفوور دیده میشود. در این میان غمانگیزترین اعتراف متعلق به عضو جوانتر است که رو به تماشاگران میگوید: «همهش بهم میگن فرض کن، فرض کن... برای من خیلی سخته فرض کنم چون همیشه رییس بوده که فرض میکرده!»
اشاره مستقیم به غول سرمایهداری که پس از جنگ جهانی دوم؛ زمانی که رُز جوانی بیستوچند ساله بوده، در این دیالوگ و جایجای دیگر «دوازده مرد خشمگین» جاری است.
در انتها جواد خورشا و بازیگران نمایشش، مقابل مخاطبانشان ایستادند و همه آنها به احترام آتشنشانهای زیر آوارِ پلاسکو، یک دقیقه سکوت کردند.
انتهای پیام/