صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۳:۲۶ - ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۴

استاد حوزه علمیه قم: میزان اقبال به حوزه کم شده است

حجت الاسلام والمسلمین روحانی گفت: باید تلاش کنیم که جذابیت معنوی حوزه را بالا ببریم و آن قدر نگاه به حوزه به عنوان یک وظیفه را تقویت کنیم تا افراد بیشتری ازجامعه مشتاق ورود به حوزه علمیه باشند و ما بتوانیم بهترین‌ها را از میان آن‌ها برگزینیم.
کد خبر : 14847

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا،متن گفت‌و‌گوی شفقنا با این استاد حوزه در پی می‌آید:


حدود یک هفته پیش آزمون سراسری ورودی مدرسه‌های علمیه کشور برگزار شد. تعداد شرکت کنندگان این آزمون ۲۱هزار نفر بودند تا از میان آن‌ها ۱۸ هزار نفر برای ورود به مدرسه‌های علمیه پذیرفته شوند. یعنی تقریبا تمام شرکت کنندگانِ در این آزمون، پذیرش می‌شوند. نظر شما راجع به برگزاری این آزمون به این نحو چگونه است؟
برنامه پذیرش حوزه علمیه با دانشگاه فرق دارد. در دانشگاه برای یک هدف مشخص و در یک دوران موقت درس می‌خوانند و طبیعتا بعد از آن باید جذب بازار کار شوند. به این معنی که برای مشاغل خاصی هدف گذاری می‌کنند و دانشگاه می‌روند. اما در حوزه خیلی‌ها بر اساس احساس وظیفه دینی وارد می‌شوند. باتوجه به این نکته اگر هم حوزه پذیرش حداکثری کند، کار اشتباهی نیست. چون هدف متفاوتی از دانشگاه دارد. هدف از تحصیل در دانشگاه کوتاه مدت و موقت است، اولویت بندی می‌شود. اما خود ورود به حوزه می‌تواند یک هدف باشد.


تفاوت هدف حوزه و دانشگاه چیست؟
در دانشگاه یک فرد ممکن است یک «هدف عالیه»‌ای داشته باشد، کما اینکه کسب وکارهم می‌تواند «هدف عالیه برای خدا بودن» راداشته باشد. اما در دانشگاه عمدتابرنامه‌های مادی وبدست آوردن مکانیزم بهتربرای معیشت آسانترمدنظر است. که البته ضروری ومغتنم هم می‌باشد. لذا باید حق و حقوق باتوجه به محدودیت اشتغال کامل ودقیق رعایت شود. بر همین اساس وباتوجه به ظرفیت هاشایددر دانشگاه تلاش کنند که حداقل را بپذیرند. شاید آماری که شما از حوزه گفتید، در دانشگاه کاملا برعکس باشد. آنجا بخواهند ۳ هزار نفر را پذیرش کنند. برای مثال در قم دیده‌ام طلبه‌ای بوده که با یک ذوق و شوقی بعد از پایان دوران راهنمایی احساس کرده که حوزه بیاید. آمدن در حوزه یک جور فداکاری است. چنین طلبه‌ای ممکن است از بسیاری از همقطارانش استعداد بهتری داشته باشد. اما به خاطر اهداف معنوی حاضر شده که منافع مادی خود را کنار بگذارد و بیاید در این مسیر قرار بگیرد. آینده‌اش هم از نظر مالی هیچ تامین شده نیست. چه بسا افرادی که در کل دوران طلبگیشان رشد مالی خاصی ندارند.
درست نیست که چنین فردی که با تمام این شرائط نامناسب دنیوی با انگیزه الهی به قم می‌آید، آنجا با درب بسته مواجه شود. خود چنین فردی ارزشمند است و باید از او استفاده شود.
البته اگر این آزمون به نحوی است که جذب حداکثری می‌کند ولی قدرت اداره پذیرش شدگان را ندارد، این هم فراینددرستی نیست. اما اگر واقعا ظرفیت وجود دارد که این قدر طلبه بپذیرد، اشکال از آزمون نیست! اشکال از تبلیغات فرهنگی ماست که میزان اقبال به حوزه کم شده است.


پس نگاه شما این است که ما برای حوزه علمیه باید به دنبال جذب حداکثری باشیم؟








حوزه برنامه ریزی کانالیزه ندارد. یعنی برنامه‌ای ندارد که استعداد‌های طلبه را شناسایی کند و تشخیص دهد که این طلبه برای چه مناسب است. طلبه‌ای هست که سال‌ها در حوزه درس می‌خواند، اما خودش اذعان دارد که نمی‌داند به چه دردی می‌خورد!! فقه، اصول، فلسفه، کلام خوانده است و از هرکدام یک بهره‌ای برده است، اما نمی‌داند درچه زمینه وکجا از آنها استفاده کند!


بله، باید اینچنین باشیم. ما باید آن قدر حوزه را تقویت کنیم که به جای ۲۱هزار نفر، ۱۲۱هزار نفر شرکت کنند.
اگر ما دنبال جذب حداکثری هستیم، پس بدون آزمون همه را جذب کنیم.
شاید بعضی‌ها احساس کنند این حالت نوعی وهن به حوزه باشد که هر کس دلش خواست بتواند به آن وارد شوداماحقیقت این است که این خودنوعی هدایت است. «یهدی الله لنوره من یشاء»


آیا سیاست جذب حداکثری در حوزه باعث نمی‌شود کسانی به حوزه بیایند که شایستگی ندارند یا استعدادشان کم است؟
بله، همینطور است. برای همین عرض کردم که ما آن قدر باید تلاش کنیم که جذابیت معنوی حوزه را بالا ببریم و آن قدر نگاه به حوزه به عنوان یک وظیفه را تقویت کنیم تا افرادبیشتری ازجامعه مشتاق ورود به حوزه علمیه باشند و ما بتوانیم بهترین‌ها را از میان آن‌ها برگزینیم.


پس به طور کلی به گزینش معتقد هستید؟
بله، گزینش خوبترینها از میان خوبهاست. یعنی همه کسانی که حاضر به ورود به حوزه می‌شوند ارزشمند هستند. به نظر من فرق حوزه و دانشگاه همین است. کسی که به سمت حوزه می‌آید، دریک مرحله از خودش گذشته است.
ما از همه انتظار نداریم که علامه، فقیه و مفسر شوند. هر کس باید جذب رشته خودش شود. ممکن است کسی استعداد برای رسیدن به هیچ یک از اینجایگاه‌ها را نداشته باشد، اما بیان تبلیغی خوبی دارد. حوزه می‌تواند از قدرت بیان او استفاده کند و باآموزشی مناسب حال اوبهترین بهره برداری ازاستعدادش راداشته باشد.


ولو اینکه این فرد هیچ خروجی‌ای برای اجتماع نداشته باشد؟
حوزه باید خروجی‌هایش را اصلاح کند. یکی از گرفتاری‌های ساختار حوزه ما همین است. حوزه برنامه ریزی کانالیزه ندارد. یعنی برنامه‌ای ندارد که استعداد‌های طلبه را شناسایی کند و تشخیص دهد که این طلبه برای چه مناسب است. طلبه‌ای هست که سال‌ها در حوزه درس می‌خواند، اما خودش اذعان دارد که نمی‌داند به چه دردی می‌خورد!! فقه، اصول، فلسفه، کلام خوانده است و از هرکدام یک بهره‌ای برده است، اما نمی‌داند درچه زمینه وکجا از آنها استفاده کند! این خیلی درد بزرگی است. یک هزینه هنگفتی از جهت عمر و امکانات شده است؛ چند خانواده برای پشتیبانی این فرد درگیر بوده‌اند تا بتواند چندین سال در حوزه درس بخواند. همه این‌ها درگیر بوده‌اند که این طلبه درس بخواند و حالا بعد از گذشت سالیانی متوالی او ابراز می‌کند که نمی‌داند به چکارمی آید؟








در حوزه برای یک درس ۵۰ استاد هستند و شما در انتخاب کلاس هر کدام از این‌ها آزاد هستید. در حوزه طلبه «پیش مطالعه» و «مباحثه» می‌کند و در کلاس با استاد وارد بحث علمی می‌شود. این‌ها نقاط قوت و خیلی خوب حوزه علمیه است.

این‌ها کمبودهای حوزه است که باید با زبانی نرم و توسط «منتقدی ناصح» بیان شود؛ کسی که واقعا قصد تخریب نداشته باشد. ولی واقعا باید ببینند چه کار می‌توانند کنند که این درد پنهان طلبه‌ها مداوا شود. طلبه‌هایی که می‌گویند: «کاش آن سه سال اول را که خوانده بودم، برمی گشتم شهرستان خودم و آنجا به جوانان قرآن یاد می‌دادم. ولی بیست سال قم مانده‌ام و الآن نه آن موقعیت شهرستانم را دارم و نه در قم به جایگاه علمی تالیف وتدریسی رسیده‌ام»!


این بحثی که شما واردِ آن شده‌اید بحث بسیار خوبی است. اما به شرطی که به صورت جامع به آن ورود کنید. اشکالات آموزشی حوزه علیمه تنها به گزینش ختم نمی‌شود. باید کارگروه‌هایی باشند که استعدادهای طلاب را شناسایی کنند. باید راه‌های بازگشت راتعریف کنند. مثلا ممکن است طبق تشخیص آن کارگروه طلبه فکر کند برای فلسفه مناسب است. بعد از اینکه مدتی فلسفه خواند متوجه می‌شود که این رشته برای او مناسب نیست، باید شرائطی باشد که آن طلبه بتواند برگردد و در رشته دیگری مشغول به تحصیل شود.


در سال‌های اخیر تلاش شده است که سامانه آموزشی حوزه مانند دانشگاه شود. شما با این اقداماتی که در این سال‌ها صورت گرفته است، موافق هستید؟
می‌توانم بگویم که هر کدام از این دو سامانه آموزشی نقاط قوت و ضعف خود را دارند. اگر بتوانند نقاط قوت همدیگر را بگیرند وضعف یکدیگر را جبران کنند، برای هر دو خوب است. حوزه کمی توانسته است نظم و ترتیبی که در دانشگاه وجود را کسب کند. اما اگرجنبه مدرک گراییِ دانشگاه برای طلبه‌ها اهمیت پیدا کندوبعنوان اصل تلقی شود، آن وقت حوزه از نظرمحتوای علمی بی‌نظیرش مُنهدم می‌شود. چون ماهیت حوزه بر این بناء نشده است که بر اساس مدرک به کسی کار بدهند. مدرک گرایی مربوط به دانشگاه است و درست هم هست. چون معمولا مدرکی که یک دانشجو دریافت می‌کند، نشان دهنده این است که یک حداقل‌هایی را به دست آورده است. اما معیار‌های حوزه اصلا این گونه نیست. معیار‌ها در حوزه صرفا مادی نیست. لذا ممکن است طلبه‌ای مدرک خوبی نداشته باشد، اما در اجتماع بسیار موفق باشد. ممکن است این طلبه بتواند نسل جوان را به خوبی جذب کند؛ درحالی که نمره‌های او در حوزه علمیه خیلی خوب نباشد. نمی‌توانیم چنین آدمی را کنار بگذرایم و بگوییم به درد بخور نیست! این طلبه از خیلی از طلابی که در حوزه علمیه نمره ۲۰ گرفته‌اند، ولی نمی‌توانند جوان‌ها را جذب کنند و نمی‌توانند کشش تحمل افکار دیگران را داشته باشند، بهتر است. این نمره ۲۰ با این شرائط ارزشی ندارد. بیاداستادبی بدیلمان مرحوم آیت الله مجتهدی ره افتادم که همواره می‌فرمود: طلبه باید مثل آهن رباجذب داشته باشدونسبت به تعظیم شعائرآرام ننشیند. لذا «مدرک گراییِ دانشگاه» حوزه را خراب می‌کند. اما «نظم دانشگاه» برای حوزه خوب است. از آن طرف اگر «دقت حوزوی در مطالعه درسی» به دانشگاه رسوخ پیدا کند، دانشجوهای خیلی متتبع و محقق تری پیدا می‌کنیم.


ما در حوزه «حقِ انتخابِ استاد» داریم که شما در دانشگاه اینقدر این حق را ندارید. در یک نیمسال برای یک درس نهایتا دو استاد معرفی می‌شوند. اما در حوزه برای یک درس ۵۰ استاد هستند و شما در انتخاب کلاس هر کدام از این‌ها آزاد هستید. در حوزه طلبه «پیش مطالعه» و «مباحثه» می‌کند و در کلاس با استاد وارد بحث علمی می‌شود. این‌ها نقاط قوت و خیلی خوب حوزه علمیه است. دانشگاه هم نقاط قوت خیلی خوبی دارد. هر کدام بتوانند ازیکدیگر استفاده کنند، بهتر است. اما متاسفانه هنوز این گونه عملی نشده است. باید آقایان اهل فکر راهکار‌ها را پیدا کنند و ببینند چگونه می‌شود این مسیر را بطورصحیح طی کرد؟


انتهای پیام/

ارسال نظر