داستان انسانهایی که زندگی را نه زندگی، بلکه مردگی میکنند
به گزارش گروه فرهنگی آنا، مسعود موسوی در انتقاد به نمایش «لته» نوشته است:
«ل، ت» نام رودخانهای در اساطیر یونان و دنیای زیرزمین است که مردگان درگذر از آن آب مینوشند تا گذشته خود را فراموش کنند. این مهمترین اطلاعاتی است که در بروشور نمایش «ل، ت» به کارگردانی عاطفه تهرانی و همچنین در مصاحبههای وی پیرامون محتوای اثر نمایشی جدیدش ذکرشده تماشاگران با این اطلاعات اولیه و تا حدودی تعلیق آور وارد سالن اجرای این نمایش در مجموعه تئاتر شهر شده و به تماشای آن مینشینند، اما مسئله دیگری که میتواند موجب آشنایی بیشتر تماشاگران در راستای درک نمایش و ایجاد ارتباط با آن گردد اطلاعاتی است که مخاطبین از سوابق اجرائی و آثار نمایشی پیشین عاطفه تهرانی میتوانند داشته باشند. این کارگردان جوان و پرتلاش تئاتر کشورمان از همان دوره دانشجویی و ابتدای راه کارگردانی، تلاش ویژهای داشت تا با دوری از دیالوگ و تأکید بر پرفورمنس به معنای تئاتر اجرا و عمل، کانال ارتباطی خود با تماشاگران را بهصورت خاص و ویژه برقرار کرده و بهاینترتیب همفکران خود را درزمینه هنر تئاتر با خود همراه کند، وی در ادامه راه خود، تشکیل گروه بازیگرانی با ویژگیهای جسمانی و بدنی موردنظرش را در دستور کار قرارداد و با مرور و مقایسه آثار وی میتوانیم به این نتیجه برسیم که این کارگردان جوان بهتدریج بر این شیوه اجرائی تئاتر تسلط بیشتری پیداکرده و این روزها هم با کارگردانی «ل، ت» درصدد هست تا با کسب تجربهای جدید، به دستاوردهای کیفیتری درزمینه فعالیتی خود دست یابد؛ اما قبل از اینکه بهصورت کاملاً مشخص به نمایش «ل، ت» ازنظر محتوا و اجرا بپردازیم بد نیست به این مطلب اشاره شود که در این سری کارهای تئاتری که دیالوگ از اجرا حذفشده و تماشاگر میبایست با درک تابلوها و تصاویر اجرائی و عملی به اندیشهها و دغدغههای مستتر کارگردان در نمایش پی برده و آنها را درک نماید، انتخاب متن و به اصطلاح طرح و موضوع اولیه مناسب از سوی کارگردان، امر بسیار مهم و سرنوشت سازی در موفقیت اثر محسوب شده و این انتخاب بایستی بهگونهای شکل بگیرد که مفاهیم موردنظر کارگردان هم ازلحاظ محتوایی قابلدرک و فهم باشند و هم این امکان برای کارگردان فراهم شود تا وی با خلق ترکیببندیها و تصاویر زیبا مفاهیم موردنظر را بهدرستی و کاملاً شفاف به مخاطبین انتقال داده و آنان را با مجموعهای غنی از مفاهیم و تصاویری زیبا به خارج از سالن اجرائی راهی کند، در غیر این صورت و کمرنگ شدن هر یک از دو مورد فوق یعنی محتوا و اجرا، طبیعتاً نمیتوانیم بهاصطلاح نمره قبولی به کارگردان و عوامل اجرائی داده و برای آنها در کارنامه هنریشان امتیازی خوب لحاظ کنیم.
با این مقدمه نسبتاً طولانی که بیان آن ضروری نشان میداد به نمایش «ل، ت» جدیدترین اثر نمایشی عاطفه تهرانی میرسیم که چندی است اجرای آن را در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر شاهد هستیم. شروع اجرا در مکانی محدود و با مجموعه حرکات بازیگران زن و مرد آغاز میشود که یکدستی این حرکات نشاندهنده اتحاد و یگانگی آنهاست بدون آنکه تبعیض یا تمایزی در بین آنها دیده شود حرکاتی که به شکل کلی نمادی از درهمریختگی و عدم آرامش ذهنی رفتاری و روحی یکایک آنهاست. سپس هرکدام از بازیگران درحالیکه بقیه به تکرار کارهای همیشگی خود مشغول هستند بهتنهایی در جلوی صحنه قرارگرفته و تلاش میکند که شخصت خود و دغدغههایش را به تماشاگران انتقال دهد و بهاصطلاح بیوگرافی خود را البته فقط به شکل اتفاقات نمایش باشد و دیگر اینکه تماشاگران با جمعبندیهای این اعمال اجرائی و نه کلامی بیان نماید؛ که طبیعتاً این شخصیتپردازیها از سوئی میتواند ادلهای برای چگونگی برخورد هر یک از آنها با و رفتار بتوانند با ادامه و پایان نمایش ارتباط برقرار کرده و مفاهیم آن را درک کنند. ظاهر قضیه نشان میدهد که چهارفصل بهار، تابستان، پائیز و زمستان بهعنوان فصولی که زندگی یکساله و در اصل کل عمر یک انسان را تشکیل میدهند شاخصههای بخشهای مختلف نمایش عاطفه تهرانی هستند و وی با نماد پذیری از هر فصل تلاش میکند تا معانی موردنظر خود را مطرح نماید.
در ابتدا فصل بهار بهعنوان نمادی از آغاز و تلاش دوباره برای رسیدن به دستاوردی جدید از سوی دو کاراکتر اصلی مطرح میشود، در فصل تابستان باشخصیتی روبهرو میشویم که سشواری را بهعنوان نمادی از گرما و سوختن با خود همراه داشته در تلاش است تا از گزندان بخصوص در برزخی که محیط نمایش را القا میکند محفوظ بماند، در فصل پائیز عشق بهعنوان یکی دیگر از بخشهای نمادین زندگی به تصویر کشیده میشود عشقی که به ناکامی و زردی میانجامد و در فصل زمستان انفعال و سکون و ناامیدی و افسردگی را در شکلی کلی به تماشا مینشینیم. همه موارد فوق در کافهای اتفاق میافتند که نمادی هست از رود «ل، ت» مکانی که همه مردگان به آنجا آمدهاند تا بهاصطلاح به آرامش برسند مکانی که بهصورت نمادین میتواند تصویری از کره زمین و دنیایی برزخ گونه باشد، دنیایی که تمامی انسانها به دلیل از بین رفتن تمامی ارزشهای انسانی بهنوعی مردهاند و چهارفصل سال را و درمجموع کل زندگی را نه زندگی بلکه مردگی میکنند. جهانی که دیگر فصولش هیچ فرقی با یکدیگر نداشته و هیچ اتفاقی نمیتواند زمینه شادی و تغییراتی جدید و مثبت را در انسانها ایجاد نماید. در این چهارفصل اجرائی نمایش، مفاهیمی جهانشمول و مرتبط با نسل کنونی بشر کاملاً قابلمشاهدهاند. مفاهیمی مانند بحران هویت، بیگانگی، زندگی ماشینی، افسردگی، ناامیدی و از بین رفتن مسائل عاطفی که زمینهساز بروز ناهنجاریهای روحی و روانی، در انسانها شده و شاهد آثار مخرب این نا به هنجاریها بر روی کره زمین هستیم.
تکراری بودن حرکات بازیگران بدون کوچکترین روح و انگیزه درونی و اجرای صرفاً ماشینی این حرکات، محدود و تیرهوتار بودن فضای زندگی آنها، ترکیببندی رنگی خاص طراحی صحنه، لباسها و گریم، همه و همه نشانگر انسانهایی است که خیلی وقت پیش از مردن واقعیشان، مرده و نابودشدهاند. آنها که قدر زندگی واقعی را ندانستهاند حال صدایی پرندگان را که نمادی از زندگی و بهار واقعی است از پشت دریچههایی که دنیای پیرامون آنها را احاطه کرده است با حسرت به تماشا مینشینند و باز به دنیای سیاه و تاریک خود بازمیگردند. انسانهای نمادین نمایش گهگاه در زیر نوری قرار میگیرند که از سقف دنیای مردهشان به آنها میتابد نوری که میتواند نمادی باشد از کمک گرفتن از یک نیروی فوق بشری، اما به دلیل عدم انسجام و هماهنگی و نداشتن تلاش واقعی برای کمک گرفتن از نیروی جدید و ایجاد تغییراتی در شرایط برزخیشان، بازهم فرصتها را همانند زندگی در دنیای واقعی ازدستداده و بهمانند نمونههایی از بشر کنونی و معاصر تسلیم سرنوشت تیرهوتار یکی میشوند که شخصاً برای خود رقمزدهاند. این مجموعه اتفاقاتی است که شاید بتوان گفت بهصورت پرفورمنس بر روی صحنه نمایش «ل، ت» شکل میگیرد که میتوان با درصد بسیار بالائی اعلام کرد که مقدار زیادی از مفاهیم فوق به دلیل عدم شفافیت تصویری در اجرا به ذهن تماشاگران انتقال پیدا نکرده و بسیاری از آنان با ابهاماتی در مورد درک درست نمایش و محتوای آن سالن اجرا را ترک میگویند.
اما جدا از مشکل فوق که با توجه به کارهای قبلی کارگردان تا حدودی قابل پیشبینی بود، تأکید بر مفاهیم جهانشمول و معضلاتی که انسان معاصر با آنها دستبهگریبان است، استفاده از مجموعه بازیگران کار بلد و پرتلاش، خلق برخی تابلوهای خلاقانه و زیبا، استفاده از موسیقی مناسب و کارآمد در برخی لحظات اجرا، طراحی لباس و گریمی متناسب با اجرا میتوانند مهمترین نکته های مثبت اجرای نمایش «ل، ت» باشند که در جای خود برای این کارگردان دستاورد مهمی محسوب شده بهعنوان گامی روبهجلو تلقی میشود اما اتفاقاتی چند موجب میشوند که این اجرا به موفقیت بیشتری دست نیافته و امتیازاتی از نمره کارگردانی عاطفه تهرانی کم شود. استفاده از دیالوگ در بخشهایی از اجرا و بخصوص به زبان فارسی بزرگترین نقیصهاین اجرا محسوب میشود چراکه اگر قرار بود که کارگردان با دیالوگ و از طریق بیان کلامی و ادبیات گفتاری حرفش را بزند پس دلیل اینهمه تمرین و استفاده از حرکات نمادین و تابلوهای نمایشی و دیگر شاخصههای اجرائی پرفورمنس چه میتواند باشد... شیوه و یا سیستمی که بیش از سهچهارم زمان اجرا را به خود اختصاص داده است و اصولاً از شاخصههای اصلی کارگردانی عاطفه تهرانی محسوب میشود. این اشتباه اجرایی و بر هم زدن قراردادهای نمایش بین کارگردان و تماشاگران تا جائی پیش میرود که شاهد پخش ترانهای فارسی در بخشهایی از اجرا هستیم که خواننده میخواند «گریه نکن که سرنوشت... گر ما را از هم جدا کرد...» که بههیچوجه قابل توجیه نبوده، تعجب بیشاز اندازه مخاطبین را موجب شده و آنها را سردرگم و مبهوت باقی میگذارد. عدم استفاده از نورهای متنوع و رنگی و البته منطبق با منطق اجرائی نمایش و عدم استفاده از ویدئو پروجکشن از دیگر نقیصههای اجرا البته در کنار درک نشدن کامل مفاهیم اجرائی توسط مخاطبین محسوب شده و مجموعه مسائلی هستند که میتوان از آنها بهعنوان نقاط ضعف اجرای نمایش «ل، ت» نام برد. در پایان مطلب جا دارد یادی از دوستان بازیگر این اجرا کرد که نحوه بازی آنها چه در حالت فردی و چه در کارهای گروهی نشان میدهد که این هنرمندان جوان چه تمرینات سخت و دشواری را پشت سرنهاده و در این اجرا حضور پیداکردهاند. آنها خالصانه و با تمام وجود خود را در اختیار کارگردان اثر نمایشی قرار دادهاند تا وی را در ارائه تفکراتش یاری رسانند و اگر نقیصهای هم در کارگردانی اجرا دیدهشده، ذرهای از تلاش خالصانه بازیگران را تحت شعاع قرار نداده و باید بهپاس اینهمه مرارت، جدیت و تلاش بازیگران در اجرای نمایش «ل، ت» قطعاً به پا ایستاد و برای آنها کف زد.
انتهای پیام/