صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

کمک‌ مردم، یک اعدامی را به آغوش خانواده بازگرداند

مبلغ دیه‌ای که اولیای دم درخواست کرده بودند تا از قصاص یک مرد متهم به قتل گذشت کنند با کمک مردم جمع‌آوری شد و حالا مرد محکوم به قصاص می‌تواند به دیدار فرزند شش‌ ساله‌اش که سال‌هاست او را ندیده امیدوار باشد.
کد خبر : 147312

به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا از شرق، روز گذشته بعد از اینکه خبر تکمیل پول درخواستی منتشر شد، خواهر مرد محکوم به مرگ که حالا به زندگی بازگشته گفت: «شاید باور نکنید ولی به‌خدا به‌ جرئت به شما می‌گویم شاید هیچ زنی در سن‌ و سال من این‌ همه رنج نکشیده باشد. اگر فولاد به جای من بود زیر بار این همه مشکلات خم می‌شد».


حرف‌هایش به اینجا که رسید، اشک امانش را برید و بغض در گلویش ترکید. او که حدود ۴۰ سال دارد برای پیگیری پرونده برادر محکوم به قصاص خود از کرمانشاه به ساوه و از آنجا به همراه خواهر و برادرزاده‌اش به دفتر روزنامه آمده بود. برادرزاده‌اش «نیما»، که در کنار عمه دیگرش نشسته، با کنجکاوی خاص کودکانه‌اش به عمه بزرگش نگاه می‌کند که با دستمال کاغذی اشک‌هایش را مرتب پاک می‌کند. عمه دیگرش سعی می‌کند حواس نیما را پرت کند تا متوجه اشک‌های خواهرش نشود: «۳۰ آذر حکم قصاص برادرم به اجرای احکام کرمانشاه آمد. به شورای حل‌اختلاف رفتم و آنقدر گریه کردم تا بالاخره آقای حیدری از خانواده مقتول ۱۵ روز دیگر مهلت گرفت تا پول دیه را جمع‌وجور کنم».


برادر روستایی و کشاورز این زن میان‌سال که «هدایت» نام دارد، ۲۶ تیر سال ۹۰ از روستای محل سکونت خود در شهرستان اسلام‌آباد غرب به‌منظور مصالحه و بازگرداندن همسرش به منزل که به بهانه تغییر محل زندگی از روستا به شهر، او و نوزادش را ترک کرده و به منزل پدر خود رفته بود، راهی کرمانشاه شد. اما برادر و پسرخاله همسرش، در طرفداری از خواهر و دخترخاله خود، با او درگیر شدند. در جریان این درگیری، پسرخاله همسرش زخمی و در بیمارستان فوت شد و هدایت نیز بر اثر شدت جراحات ناشی از درگیری به مدت چهار روز به حالت کما رفت و پس از به‌هوش‌آمدن، دستگیر و سپس زندانی شد. او در جریان محاکمه محکوم به قصاص شد.


اولیای دم مقتول که در ابتدا برای انصراف از حکم قصاص درخواست ۷۰۰ میلیون تومان کرده بودند، سرانجام پس از تلاش گسترده هیئت سازش قتل شورای حل اختلاف، درنهایت اعلام کردند در صورت دریافت مبلغ ۳۰۰ میلیون تومان از اجرای حکم قصاص صرف‌نظر خواهند کرد. پس از این اتفاق، خانواده این زندانی با فروش زمین کشاورزی، خانه روستایی و وسایل منزل و همچنین با دریافت کمک از اقوام و آشنایان، موفق به جمع‌آوری مبلغ ۲۲۰ میلیون شدند که این مبلغ جمع‌آوری شد و برادرش از اجرای حکم قصاص نجات یافت و «نیما» پسر ٦‌ساله برادرش را به آغوش پدرش رساند.


خواهر بزرگ این زندانی که از ابتدا همه امور مربوط به جمع‌آوری وجه دیه مقتول را برعهده داشته است، ضمن ارائه پرینت بانکی از تاریخ ششم آبان سال جاری که اولین گزارش در این‌باره منتشر شد، گفت همه مبلغ مورد نیاز واریز شده است.


سیدمیرزا حیدری یکی از اعضای شورای حل‌اختلاف شعبه صلح و سازش، پس از اطلاع از کمک‌های مردمی نیز گفت: «با توجه به اینکه اعضای شورای صلح و سازش و از جمله خود من در جریان ناتوانی مالی خانواده نامدارخانی هستیم، خیلی خوشحالیم لطف مردم عزیز شامل حال این خانواده شده است. خدا را شکر با یاری خداوند و عنایت مردم نیکوکار مشکل این خانواده حل شد و برای همیشه کانون این خانواده گرم و روشن ماند».


شخصی نیکوکار که برای اطلاع از روند پیشرفت جمع‌آوری وجوه مردمی با دفتر روزنامه «شرق» تماس گرفته بود، ضمن واریز مبلغی از طرف خود و دوستانش، درباره انگیزه خود از کمک به این زندانی محکوم به قصاص، گفت: «خداوند در قرآن، سوره مائده آیه ۳۲ می‌فرماید اگر کسی به یک نفر زندگی ببخشد گویی که به همه مردم زندگی بخشیده است. من فکر می‌کنم با نجات جان این زندانی، نه‌تنها او بلکه کودک او هم زندگی دوباره پیدا می‌کند. به نظر من، حالا که خانواده مقتول به خون‌بها راضی شده‌اند و کمک ناچیز من می‌تواند به این زندانی زندگی دوباره دهد، چرا من کمک خود را از او و خانواده‌اش دریغ کنم؟ من از مردم عزیز کشورم هم درخواست می‌کنم بنا بر فرمایش قرآن عزیز، با کمک هرچند کم و مختصر خود به این زندانی فرصت زندگی دوباره هدیه کنند».


در این‌ میان برادر زندانی، محمد ویسی، که پیش از این با کمک مالی هم‌وطنان نیکوکار، برادرش از طناب‌دار نجات پیدا کرد، ضمن واریز مبلغی به حساب خانواده این زندانی درباره علت کمک مالی به این زندانی گفت: «هیچ‌کس به اندازه ما نمی‌داند خانواده این زندانی در چه شرایط روحی و روانی‌ای قرار دارند. من و خانواده‌ام می‌فهمیم الان چه استرسی به آنها وارد می‌شود. خدا به حق ۱۴ معصوم به آنها هم کمک کند که از این شرایط خارج شوند».


خواهر زندانی درباره شرایط برادرش در زندان و سختی‌هایی که در مدت پنج‌ سالی که برادرش در زندان بود، کشیده است، گفت‌وگویی را انجام داده که می‌خوانید:


به نظر شما، چه چیزی باعث شد برادر شما اقدام به قتل کند؟


به نظر من، بزرگ‌ترین اشتباه برادرم ازدواج با کسی بود که با هم در یک سطح نبودند. برادرم باید با کسی ازدواج می‌کرد که مثل خودش روستایی باشد. همین مو‌ضوع شهری و روستایی‌بودن دو طرف باعث اختلاف شد. در آن زمان ۴۰ روز نیما دور از مادرش بدون شیر مادر زندگی کرد. نیما شیرخشک هم نمی‌خورد و برادرم مجبور بود هر روز او را به روستایی در آن نزدیکی نزد زنی که بچه شیرخور داشت، ببرد تا شیر بخورد و این سختی‌کشیدن در عصبی‌بودن برادرم بی‌تأثیر نبود. از طرفی دخالت برادرزنش هم باعث درگیری شد و دراین‌میان پسرخاله زن برادرم به رحمت خدا رفت.


چرا شما دنبال کار برادرت افتادی؟ آیا شخص دیگری نبود به شما کمک کند؟


پدرم حدود ۲۰ سال پیش به رحمت خدا رفت. پس از ماجرای قتل، مادر پیر و خواهرم با نیما به ساوه رفتند و آنجا ماندند و نزدیک‌ترین فرد به خانواده مقتول من بودم. من به‌تنهایی مجبور بودم همه این‌ کارها را انجام دهم. البته فامیل هم در جورکردن مبلغ ۲۲۰‌ میلیون تومان خیلی به من کمک کردند.


چه سختی‌هایی در این راه کشیدید؟


به‌جرئت می‌گویم سختی‌هایی را که من کشیده‌ام هیچ زن دیگری نکشیده. بعضی وقت‌ها از خدا آرزوی مرگ می‌کردم. با آدم‌هایی برخورد کردم که فقط برای وساطت با خانواده مقتول از من طلب پول کردند و من ناچار بودم مبلغی را که درخواست کرده بودند بدهم. چون پای زندگی برادرم در میان بود. زمانی آرزوی مرگ از خدا کردم که فهمیدم آن واسطه‌ها که برای این‌کار از من پول گرفته بودند حتی پایشان به درِ خانه خانواده مقتول هم نرسیده بود.


برادرت اهل دعوا و درگیری بود؟


برادرم اهل دعوا و مرافعه نبود. هربار که اتفاقی برای پسرش، من یا بستگان می‌افتد و خبرش به گوش برادرم می‌رسد، از زندان زنگ می‌زند و مثل بچه گریه می‌کند.


فکر می‌کردید این مبلغ از طریق مردم جمع‌آوری شود؟


من از مردم تشکر می‌کنم و باید بگویم فکر نمی‌کردم لطف مردم شامل حال ما شود و امیدوارم نیما و پدرش بتوانند محبتی که به آنها شد را پاسخ دهند.


انتهای پیام/

ارسال نظر