تهران جای زندگی نیست
بیشتر از یک دهه از استقرار تیم مدیریت فعلی شهر تهران می گذرد. این تیم مدیریتی با سه دولت نهم و دهم و یازدهم از هر دو طیف راست و چپ همزمان بوده، با مجالس هشتم و نهم و دهم کار کرده، اعضاء 4 دوره شورای شهر تهران همه جوره از شهرداری تهران و برنامه هایش حمایت کرده اند. تهران در این 11 سال گذشته تغییرات بسیاری را به خود دیده است. شهر تهران از زمین و هوا گسترش یافته، بر تعداد مناطقش افزوده شده، بزرگراه ها و معابر بسیاری ساخته شده، خطوط جدید مترو به بهره برداری رسیده و در مجموع از نظر ساخت و ساز نمره تهران بالاست.
اصلا تهران دیگر خود یک کشور است. حدود 11 درصد جمعیت کشور در تهران ساکنند در حالی که بالغ بر 25 درصد تولید ناخالص داخلی کشور متعلق به تهران است. روزانه بالغ بر 1500 خودروی جدید فقط در تهران شماره گذاری می شود. طی این سالها طرح های متعدد ترافیکی به اجرا گذاشته شده که طرح زوج و فرد بارزترین آنها از سال 84 با شروع بکار همین تیم مدیریت شهری فعلی مورد استفاده قرار گرفته است. در این دهه که گذشت شهرداری تهران همه جوره هوای ساخت و ساز جاده های شهری را در شهر تهران داشته، حتی بدعت 2 طبقه کردن شهر هم با ساخت پل صدر توسط همین تیم مدیریت شهری گذاشته شد. اینها همه بخشی از کارهایی است که مدیریت شهری تهران در دهه اخیر انجام داده و جای تشکر هم دارد.
اما یک سوال؟ مهمترین کاری که برای تهران در این دهه اخیر انجام نشده، چیست؟
ممکن است هر یک از شهروندان پاسخ های متفاوتی بدهند اما قطعا همگی یک پاسخ نیز مشترک دارند و آن هم این است که تلاشی برای ساختن شهری برای زندگی راحت شهروندان نشده است. بله تلاشی صورت نگرفته که امروز شهری سالم و پاک داشته باشیم.
تلاشی نشده که حمل و نقلی روان و متناسب با یک کلان شهر داشته باشیم، تلاشی نشده که حمل و نقل عمومی حرف اول شهر تهران را بزند نه وسیله نقلیه شخصی.
تلاشی نشده که خطوط مترو و راه آهن شهری مناطق مختلف تهران را در بر بگیرد و تلاشی نشده تا شهروندان نفسی راحت و بدون آلودگی بکشند.
متاسفانه تلاشهای صورت گرفته هم بعضا به این نابسامانی ها دامن زده، برج های برآمده از مناطق مختلف تهران راه نفس ها را بسته، گسترش ساخت معابر و بزرگراه ها ضمن بلوکه کردن منابع محدود مالی کشور که می توانست به راه آهن شهری و حمل و نقل عمومی تخصیص داده شود به مثابه دعوتنامه ای برای استفاده عموم از خودروی شخصی عمل کرده و امروز به لطف این تفکر غالب خودرو محور در مدیریت و طراحی شهری حتی در ارتفاعات کوه های شمال تهران هم اکسیژنی برای نفس کشیدن نیست.
اما چرا اینگونه است؟ چرا حتی ثبات مدیریت هم نتوانست چالش ها و معضلات شهر تهران را مرتفع کند؟ نقش دستگاه های اجرایی و نهادهای نظارتی در دولت و مجلس در این نابسامانی های تهران چیست؟ آیا نهادهای فرهنگی نقش آگاهی بخشی به شهروندان را به خوبی انجام داده اند؟ آیا تهران به حال خود رها شده است؟ و آیا تهران را برای زندگی به فرزندان خود توصیه میکنید؟ پاسخ با شما.
* کارشناس و فعال حوزه حمل و نقل
انتهای پیام/