فاکتورهای مدیریتی در باشگاهها وجود خارجی ندارد/ مدیران توصیه شده، بلای جان فوتبال
حمیدرضا نقیبی، گروه ورزشی- فوتبال ایران در حال گذراندن شانزدهمین دوره رقابتهای لیگ برتر خود است و بارها به موضوعات مختلفی درباره کمبودهای فوتبال حرفهای اشاره شده است اما مسئلهای که در این زمینه کمتر به آن پرداخت میشود بحث مدیران باشگاههای لیگ برتری است. بارها و بارها به کمبود امکانات ورزشگاهها، مدارک مربیان و .... اشاره شده اما به مسئله اینکه مدیران باشگاههای ما باید چه فاکتورهایی برای مدیریت داشته باشند، آنچنان پرداخته نشده است. برای رسیدن به جواب این سوال، آن را در گفتوگو با امیرعابدینی، داریوش مصطفوی و کاظم اولیایی، سه مدیر فوتبال ایران به بحث گذاشتهایم تا مشخص شود که مدیران فوتبالی ما چه ضعفهایی دارند.
خواستیم در ابتدا بدانیم که کلمه «مدیر» به چه معنی است و اصلا ما میتوانیم تعریف چنین کلمهای را در مدیران باشگاههای خود ببینیم. داریوش مصطفوی رئیس سابق فدراسیون فوتبال در اینباره گفت: «مدیر یعنی فردی که نسبت به کاری که انجام میدهد، احاطه داشته باشد. وقتی ما فردی را به عنوان مدیر یک باشگاه معرفی میکنیم که به کاری که قرار است انجام دهد، آشنایی کافی را ندارد پس در همان مرحله اول آن مدیر عملا مردود است.»
اما کاظم اولیایی مدیرعامل سابق استقلال با اشاره به این مسئله که از خیلی از مدیران فعلی اگر بپرسیم مدیر یعنی چه، نمیتوانند معنی این کلمه را هم تعریف کنند، خاطرنشان کرد: «ایراد کار ما خیلی بیشتر از آن است که ما بخواهیم مدیریت فوتبالی را حل کنیم. متاسفانه خیلی افراد در بخشهای مدیریتی توصیه شده هستند. آنها علم مدیریت هم اگر داشته باشند نمیتوانند در فوتبال موفق باشند چون تخصص ندارند. این افراد میخواهند آسانسوری به همه چیز برسند. خوب حق هم دارند. آنها در کلاس آموزش مدیریت فوتبالی شرکت نکردهاند ولی مگر وزارت ورزش و یا فدراسیون فوتبال مدرکی از باشگاهها برای مدیران فوتبالیاش خواسته است که آنها ارائه نکردهاند.»
* مدیران غیرفوتبالی هزینه کردن را هم بلد نیستند
محبوبیت بیش از حد ورزش فوتبال عاملی شده تا برخی مدیران بدون آنکه تخصص و تجربهای در بحث مدیرعاملی باشگاهها داشته باشند این اجازه را به خود بدهند که در باشگاههای مختلف بهخصوص باشگاههای معتبر به مدیریت بپردازند. آنها شاخصههای لازم مدیریت فوتبال را ندارند و صرفا به واسطه علاقه به این ورزش و اینکه در کودکی و نوجوانی با دوستانشان فوتبال بازی کردهاند و بازیهای زیادی هم از طریق تلویزیون دیدهاند، به فوتبال آمدهاند و از آنجایی هم که اکثر باشگاههای ما دولتی هستند، آنها دغدغه درآمدزایی ندارند و تنها مدیر هزینه شدهاند.
مصطفوی در این خصوص خاطرنشان کرد: «معتقدم درآمدزایی در مرحله دوم قرار دارد. وقتی شما فردی را آوردهاید که قرار شده مدیرعامل باشگاه باشد، او موظف است که تامین بودجه داشته باشد و درآمدزایی کند. ولی ایراد اصلی آنجاست که مدیریت تخصصی فوتبال را مدیران ما بلد نیستند. به طور حتم هزینههایی که در طول یک فصل باید انجام دهند را نمیدانند. برای همین است که ما این همه باشگاه بدهکار داریم چون چالشهای پیشرو را نمیشناسند. اینکه مدیری در ارگانی موفق بوده که دلیل نمیشود در فوتبال کارایی داشته باشد. دلیل آمدن این مدیران حزبی و غیرورزشی هم فقط توصیه بوده است.»
رئیس سابق فدراسیون فوتبال و مدیر عامل سابق پرسپولیس اضافه کرد: «میخواهم برای شما مثالی بزنم تا متوجه شوید که چرا مدیریت در فوتبال ایران هیچ وقت درست نمی شود. چند سال پیش میخواستم برای انتخابات فدراسیون فوتبال ثبتنام کنم اما با من تماس گرفتند که برای ثبتنام به فدراسیون نروم و بگذارم تا شخصی انتخاب شود که روی او برنامه دارند. آخر در کجا دیدهاید که به مدیران فوتبالی بگویند تلاشی برای کاری که در آن تخصص داری انجام ندهند تا با نفرات خودشان کار را ادامه دهند. در چنین شرایطی باید هم افراد نابلد و نا آگاه مدیر باشگاههای ما شوند و فقط از خود میراثی به نام بدهی به جا بگذارند.»
* مدیران چالشها را نمیشناسند
کاظم اولیایی که سابقه مدیریت در دو باشگاه استقلال و پاس همدان را در کارنامه مدیریتی خود دارد با مقایسه شرایط فوتبال ایران با کشورهای پیشرفته عنوان کرد: «مشکل اصلی ما آنجایی است که فوتبال ما دولتی است. به طور حتم تمامی ارگانها و نهادهای دولتی هم که در ورزش نقشی دارند براساس رابطههایی که دارند مدیران را از همکاران خود انتخاب میکنند. حالا در هیات مدیره هرکسی که نفوذ بیشتری داشت او بهعنوان مدیرعامل برگزیده میشود. این در حالی است که در باشگاههای بزرگ دنیا اصلا چنین روندی حاکم نیست. آنجا باشگاهها همه خصوصی هستند و افرادی در آنجا کار میکنند که اول از همه راهکار برای درآمد داشته باشند.»
وی ادامه داد: «در باشگاههای پیشرفته دنیا در بخش کانون هواداران آنها، طرفداران برجستهای عضو هستند که نیازهای مالی باشگاه را تا حدود زیادی تامین میکنند و برای همین مسئولیت انتخاب مدیرعامل باشگاه را برعهده دارند. این باشگاهها تنها در زمینه فوتبال فعالیت نمیکنند و در سایر ورزشها حضوری فعال دارند برای همین مدیران این باشگاهها توسط ستادی تعیین میشوند که مدیریت آن را هواداران باشگاه برعهده دارند و البته که این افراد سهامدار هم هستند. ما در ایران نمیتوانیم مدیریت یک باشگاه دولتی را به فردی بسپاریم که از مجموعهمان نیست. در فوتبال ایران فقط بودجهای وجود دارد و مدیری که تلاش میکند آن را خرج کند. چالشها را نمیشناسد و برای همین هم به مشکل میخورد.»
* شهرتطلبی مالکان عامل ورشکستگی باشگاهها
مسئله مهم دیگری که در باشگاههای فوتبالی وجود دارد این است که باشگاههای خصوصی هم همواره با مشکلات مالی متعددی روبهرو بودند و البته هستند و این باشگاهها پس از مدتی با ورشکستگی مواجه شده و یا اینکه مدیران آنها با گلایههای فراوان از سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال خواهان حمایت از خود هستند. در این میان میتوان به ناکامی برادران شفیعزاده که زمانی توانستند استقلال اهواز را در لیگ برتر سوم کنند و امروز این باشگاه در آستانه سقوط به لیگ دسته دوم آزادگان قرار دارد یا استیلآذین که با حسین هدایتی ناکام ماند و امروز در دسته دوم قرار دارد و همچنین داماش گیلان که زمانی طرفداران زیادی را در رشت به استادیوم میکشاند، اشاره کرد. در حال حاضر هم مدیران باشگاه سیاهجامگان به عنوان تنها باشگاه خصوصی حاضر در رقابتهای لیگ برتر از شرایط موجود راضی نیستند و خواهان حمایت بیشتر سازمان لیگ و حتی فدراسیون فوتبال هستند. همچنین باشگاه نفت تهران که به شرکت بهنام پیشرو کیش فروخته شد اما عدم واگذاری مالکیت آن به این شرکت باعث شده تا اعضای فعلی و پیشین تیم نفت تهران در ماههای اخیر به پولی نرسیده باشند.
اولیایی در واکنش به این مسئله گفت: «مقصر این مسئله دولت نیست بلکه مالکینی هستند که با تصورات غلط به فوتبال وارد شدهاند. یک باشگاه باید با خود حساب کند که خروجیهای هزینههای مالیاش چیست. اینکه تصور کنیم چون به فوتبال علاقه داریم با آوردن یک مربی معروف که کارنامه قوی دارد و با جذب بازیکنان مطرح میتوان قهرمان لیگ شد و بعد از آن در آسیا حضور داشت که تنها در عالم رویا زیباست چون در عمل اتفاقات به گونه دیگری رقم میخورد. مالک یک باشگاه اول از همه باید ببیند به تیم قهرمان چه جایزهای داده میشود. برای حضور در آسیا از طرف AFC چقدر کمک میگیرد. دیگر راههای درآمدزایی را چگونه میتواند عملی کند. وقتی همه این کارها را انجام داد بعد باید برود هزینههای سالیانهاش را برآورد کند و ببیند میتواند بدون بدهی و با درآمد فوتبال باشگاهاش را اداره کند یا نه. این تصورات غلط است که باعث شده بسیاری مالکان از باشگاداری انصراف دهند.»
مصطفوی اما حضور مالکان باشگاههای خصوصی در فوتبال را جاهطلبی این افراد برای رسیدن به شهرت میداند. او گفت: «مالکان متمولی که به باشگاهداری میآیند و هزینههای میلیاردی میکنند، میخواهند مطرح شوند. آنها با این تصور که شهرت حاصله به آنها کمک میکند تا چندین برابر پولی که سرمایهگذاری کردهاند را در آینده به دست آورند هزینههای گزافی میکنند و وقتی که با ناکامی مواجه شدند، از فوتبال گلایه میکنند. آنها نمیتوانند به این باور برسند که فوتبال در کشور ما فقط محلی برای مشهور شدن است و نمیتوان حتی اصل سرمایه را هم حفظ کرد. ما در باشگاهداری دولتی هم شاهد این هستیم که افراد مختلف میآیند و با هزار جور التماس پست میگیرند. بعد هم قیافهاش را برای ما میگیرند.»
* شاخصههای مدیریت چیست؟
مهمترین ضعفی که در بخش مدیریت باشگاهها دیده میشود و این مدیران را تبدیل به ماشینهای امضاء کرده است نداشتن شاخصههای لازم برای مدیریت در فوتبال است. البته شاخصههایی که هیچگاه در فدراسیون فوتبال تعریف شده و در اختیار باشگاهها قرار نگرفته تا براساس آنها مدیران تعیین شوند. امیرعابدینی رئیس کمیته اقتصادی فدراسیون فوتبال که سابقه مدیرعاملی باشگاه پرسپولیس و داماش و ریاست بر فدراسیون فوتبال را در کارنامهاش داشته درباره شاخصهای یک مدیر فوتبال گفت: «یک مدیر حداقل باید دارای 5 فاکتور باشد. اولی دانش مدیریت است. دوم داشتن تجربهای که کمتر از 5 سال نباشد. یعنی به طور مداوم در این سالها در فوتبال و یا ورزش حضور فعال داشته باشد.»
وی ادامه داد: «نکته سوم این است که این فرد دارای مدرک تحصیلی معتبر باشد. بهخصوص اگر رشته تحصیلی وی با ورزش مرتبط باشد که او را اصلح میکند. در مرحله چهارم این مدیر باید اقبال عمومی داشته باشد. فرقی نمیکند این اقبال عمومی، چه منطقهای، چه بومی و چه ملی باشد ولی اگر هر سه را داشته باشد فوقالعاده است. پنجم هم قرابت با رشتههای ورزشی که آن فرد قرار است مدیریت بر آنها را برعهده بگیرد، یعنی اگر فردی مدیریت فوتبال را میپذیرد اما قرابتی با آن نداشته باشد، نمیتواند مدیریت کند از صدر تا ذیل مجموعهاش را به بنبست میخورد. البته داشتن تفکر و تخصص مدیریت تجاری هم مهم است. او باید بتواند از مشاورین و یا معاونین اقتصادی خوبی بهره ببرد تا بتواند درآمدزایی لازم را داشته باشد.»
عابدینی خاطرنشان کرد: «حالا بستگی به این دارد که این مدیر این آیتمها را در چه اندازهای داشته باشد. مهمترین آن داشتن اخلاق حسنه است. فردی که اخلاق حسنه داشته باشد، این بخت را دارد که اگر در آیتمهای دیگرکمی ضعیف بود آن را با اخلاق خوب خود بپوشاند. با هیچ لابی هم هیچ مدیری موفق نمیشود.»
وی در واکنش به این موضوع که با این اوصاف ما مدیران عاملی در لیگ برتر داریم که دارای چنین شاخصههایی باشند، تصریح کرد: «اشتباهی که در مدیریت باشگاهداری ما میشود این است که همه تصور میکنند یک باشگاه در اولین فصل حضورش درلیگ برتر باید قهرمان شود و سال بعدش باید در جام باشگاههای آسیا هم تا مرحله پایانی جلو برود. این ملاک نیست. یک تیم وقتی وارد لیگ برتر شد، اگر در سال اول سقوط نکرد یعنی عملکردش مثبت بوده است. در سال دوم اگر خطر سقوط را حس نکرد روند رو به رشدی داشته است. در سال سوم کسب رتبه تکرقمی به منزله رشد آن تیم است و اگر در سال چهارم جزو مدعیان حضور در آسیا بود میتوان مدیریت آن تیم باشگاهی را موفق دانست.»
او یادآور شد: «وقتی چنین اولویتهایی را در نظر میگیریم به این نتیجه میرسیم که هیچ باشگاهی در سالهای اخیر مدیرانی نداشته است که سیرصعودی را طی و آن را همواره حفظ کنند. برای همین هم دائما شاهد تغییرات در باشگاهها هستیم. فراموش هم نکنیم یک دست صدا ندارد و ما در مهمترین مرحله باید شرایط را فراهم کنیم و بعد هم از مدیران کار بخواهیم.»
انتهای پیام/