صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۳:۱۲ - ۰۳ آذر ۱۳۹۵
در روز جهانی فلسفه بررسی شد

عبدالکریمی: فرهنگ و تفکر به امری لوکس تبدیل شده است/ با موج سوم نهلیسم مواجه هستیم

روز جهانی فلسفه با محوریت بیم‌ها و امیدها بعد از ظهر روز گذشته با حضور استادان برجسته فلسفه در دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.
کد خبر : 136803

به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری آنا، دکتر بیژن عبدالکریمی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران‌شمال در نشست "بیم‌ها و امیدها" گفت: «در یک چشم‌انداز جهانی و کلی بنده معتقدم بشر یا همان بشر غربی و هژمونی حاشیه آن که دیگر کشورها محسوب می‌شوند دو تجربه بنیادین را پشت سر گذاشته است.»


او ادامه داد: «اولین تجربه بنیادین بشر عالم سنت است در همه سنن ماقبل مدرن روشنایی‌های عظیمی در تاریخ چندهزار ساله تمدن‌ها ظهور پیدا کرد، روشنایی‌هایی که به این جهان مبنا، عظمت و زیبایی بخشید و بشر در آن دوران توانست تمدن‌های بزرگی بیافریند. اما این روشنایی در تاریخ تفکر غربی به ظهور تئولوژیسم، کاتولیسیسم و نظام پاپی قرون وسطی منتهی شد. مراد بنده از تئولوژیسم همه نظام‌های نظری است که می‌کوشند حقیقتی تعین‌ناپذیر را به امری تعین ناپذیر تقلیل دهند و مجموعه‌ای از اعتقادات نهادینه شده محلی، بومی و قبیله‌ای و تاریخی را به منزله حقایقی ازلی، ابدی، جهانی و فراتاریخی جلوه دهند و به تعبیری انسان را به پای این نظام‌های اعتقادی قربانی کردند.»


عبدالکریمی افزود: «این تجربه منجر به طغیان و ظهور رنسانس و عصر روشنگری و سپس مدرنیته شد. با ظهور رنسانس، عصر روشنگری و مدرنیته بشر غربی به اومانیسم، تکیه بر ارزش‌های انسانی، آزادی عقل از انقیاد کلیسا و روشنایی‌های بسیار زیادی دست پیدا کرد لیکن در این میان روشنایی اصیل و راستینی نادیده گرفته شد که سبب شد همه روشنایی‌های عصر روشنگری و دوران مدرن به تاریکی و سیاهی بگراید، نهیلیسم و بی‌معنایی نتیجه این دومین تجربه بشر غربی بود.»


بشر امروز بی خانمان شده است


او به وضع کنونی بشر امروز اشاره کرد و گفت: «روزگار کنونی که از آن به جهان پست‌مدرن تعبیر می‌شود، بشر با برخورد دو تجربه بزرگ عالم سنت و مدرن ایمان خود را به همه نظام‌های تئولوژیک و متافیزیک از دست داده و تکیه‌‌گاه‌های سنت و دین از بین رفته است و معیارهای متافیزیک به طور عام و اصول و قواعد علاقنیت علمی و تکنولوژیک دوران مدرن نیز به طور خاص مورد تردید قرار گرفته است. همه پایگاه‌های استوار متافیزک و تئولوژیک هر دو فرو ریخته است و تکیه‌گاهی قابل اعتمادی برای بشر غربی و به طبع او همه جهانیان وجود ندارد.»


عبدالکریمی گفت: «برخی از مهم‌ترین بیم‌های بنده این است: یک بی متافیزیک شدن جهان، مراد از متافیزک صرفا متافیزیک یونانی و غربی نیست بلکه برخورداری عام از فهم کلی از جهان است. در دوارن ما همه اندیشه‌ای اعم از نظام‌های تئولوژیک و انتولوژیک بی اعتبار شده‌اند و صرفا به منزله یک افسانه و صورت‌بخشی به یک واقعیت سیال و فهم‌ناپذیر جهان تبدیل شده‌اند. وقتی بیشتر نظام‌های اندیشه‌ای فرومی‌پاشد، بشر عالم و سامان خود را از دست می‌دهد بنابراین دومین خطر را می‌توان فقدان امنیت انتولوژیک خواند. بشر روزگار ما برای اینکه فاقد هرگونه نظام انتولوژیک است در واقع بی مامن و بی خانمان شده است. در این روزگار هیچ تکیه‌گاه قابل اعتمادی وجود ندارد زیرا احساس امنیت انتولوژیک از کف می‌رود. فقدان امنیت وجودشناختی نتیجه طبیعی جهان بی‌متافیزک است. نظام‌های انتولوژیک و تئولوژیک خانه و کاشانه بشر بودند اما امروز بشر بی‌خانمان است.»


او ادامه داد: «یکی از دیگر از بیم‌ها، موج سوم نهیلیسم است. در این چند دهه اخیر به واسطه جهان پساصنعتی و تغییراتی که عرصه تکنولوژیک ایجاد شده است، با سیطره تکنولوژیک و نهادهای وابسته به آن نهیلیسم وارد مرحله تازه‌ای شده است. بنده با بودریار کاملا موافقم که می‌گوید: "در دهه‌های کنونی بعد از رنسانس و عصر روشنگری با موج سوم نهیلیسم رو‌به‌رو هستیم." این نهیلیسم در هیچ کدام از دوره‌های تاریخی بشر دیده نشده است. در این موج سوم دیگر نهیلیسم آن چهره تیره و تار پایان قرن 19 و نیمه نخست قرن 20 را ندارد. نهیلیسم از اشکال تاریخی قرن 19 و 20 به مراتب بنیادی‌تر شده است. اگر در غرب نیچه از مرگ معنا سخن گفت و در مقام یک نهیلیسم بزرگ این واقعه را فریاد زد و از ما پرسید دستان ما چگونه به خون این امر آلوده شده و چگونه ما آسمان را از حیاتمان زدودیم اما امروز هیچ فریادی به گوش نمی‌رسد. حتی ما دیگر فرصت نداریم به وجود معنا و یا عدم معنا بیندیشیم. حقیقت این است که امروز دیگر مسئله نهیلیسم هم مطرح نیست. در این ناپیدا شدن تصادفی بودن امور و بی اشکال بودن همه چیز حتی آن درد جانسوز نهیلیسم که از چهره‌هایی مانند نیچه و کی‌یرکگور بلند می‌شد دیگر وجود ندارد.»


ما با خطر مرگ انسان مواجهیم


عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی گفت: «انسان روزگار ما با هزار رشته ظریف آنچنان اسیر زندگی روزمره شده که اساسا فقدان آزادی را احساس نمی‌کند. این وضعیت به نحوی است که عده‌ای خوشحالند و احساس می‌کنند که بشر در هیچ دوره‌ای به این اندازه با آزادی مواجه نشده است. به این ترتیب همه جهانیان زنده زنده به قلمرو نوعی بی تفاوتی آزار دهنده پا گذاشتیم. نهیلیسم دیگر در مفهوم نابودی و زوالی که خود را در 19 و 20 آشکار کرد شناخته نمی‌شود، بلکه خود را به صورت نوعی بی تفاوتی و هر‌آنچه اصیل است، آشکار می‌کند. روزگار ما دوران سیطره کامل روزمرگی و غلبه امر خنثی است. در عصر ما دیگر هیچ مکاشفه و شهودی برای معنابخشی به امور خنثی صورت نمی‌گیرد.»


عبدالکریمی افزود: «در این عصر ما با خطر از بین رفتن خود فرهنگ مواجه هستیم. هیچ گونه مجالی برای شناخت و مواجهه سنن فرهنگی وجود ندارد و همه مسائل فرهنگی صرفا به ابژه‌ای برای پژوهش آکادمیک و در همه جهان جان فرهنگ به جسم تمدن تبدیل شده است. در روزگار ما نه علاقه‌ای به تفکر وجود دارد و نه مجالی برای آن است. تکنولوژی جانشین فرهنگ شده است و فرهنگ به معنای گذشتن از خویش به نحو اصیل بسیار کم دیده می‌شود. فرهنگ و تفکر صرفا به امری لوکس و تزیینی در زندگی ما تبدیل شده است. به نوعی ما با خطر مرگ انسان مواجه هستیم. آنچه بر روی کره زمین راه می‌رود با تصویر ما از انسان که در گذشته با آن آشنا شده‌ بودیم، وجود ندارد. در عصر کنونی ما با همان خطری مواجهیم که نیچه از آن به عنوان آخرین انسان یاد می‌کند. در این دوران با انسانی مواجه هستیم که دیگر حاضر نیست خود را به خطر اندازد چرا که اساسا به چیزی باور ندارد. در انسان جدید چیزی به عنوان شور و سودا و دغدغه خبری نیست. آخرین انسان صرفا در جهت مصرف و رسیدن به رفاه مادی می‌اندیشد.»


او درباره انسان امروز گفت: «روزگار ما پایان یک آغاز و آغاز یک پایان است. در واقع سنت روح تاریخی ما در چند دهه اخیر به پایان رسیده است. در طول تاریخ ما به تدریج امر تعین ناپذیر در قالب‌های تئولوژیک به اموری تعین‌پذیر تبدیل شده است و نظام‌های تئولوژیک تاریخی با صورتی مقدس‌مابانه صورت دیگری از نهیلیسم هستند که جهان ما را به سیطره درآوردند. نسل‌های جدید در واکنش به این وضعیت با شور و شوق خود را آغازگران راه جدید می‌نامند. آنها در مسیری گام گذاشتند که در خاستگاه اصلی خود یعنی در غرب مورد تردیدهای جدی قرار گرفته است.»


عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی گفت: «زندگی قبیله‌ای با فقدان بت‌ها می‌تواند برای توده‌های بی‌شکل بسیار خطرناک باشد. اما دقیقا همان چیزی که برای بسیاری نگران کننده است می‌تواند نقطه راستین برای امید و ما باشد. بنده همه دانشجویان و جوانان را دعوت می‌کنم که در کنار فروپاشی همه بت‌های قبیله‌ای به جشن و سرور و رقص مستانه بپردازند. فروپاشی همه بت‌های قبیله‌ای می‌تواند نویدبخش ظهور امر نامتعین باشد. این امر نامتعین یگانه امید راستینی است که در همه نظام‌های تئولوژیک و ایدئولوژیک می‌تواند موایی برای انسان باشد. ما در جهانی بی معنا زندگی می‌کنیم اما به یاد داشته باشید معنای جهان موجودی از موجودات جهان نیست. معنای زندگی حادثه‌ای از خود زندگی نیست و معنای تاریخ، رویدادی از تاریخ نیست.»


عبدالکریمی گفت: «در فراسوی همه بیم‌ها و امید‌های ما در ذات تفکر، در ذات جهان و در ذات زندگی حقیقتی نامتعینی خود را آشکار می‌کند که یگانه امید راستین بشر است. امر نامتعین امری است که نه مورد فهم ایده‌های تئولوژیک قرار می‌گیرد و نه با متدولوژیسم می‌توان آن را فهمید. این امر می‌تواند پشتوانه ظهور عقلانیتی قرار گیرد که راهی است برای رهایی ما از بیم‌های اجتماعی و تاریخی ما.»




انتهای پیام/

ارسال نظر