صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

هوادار نابینا: دوست دارم روزی سرمربی نساجی شوم/ فردوسی‌پور حرف‌هایم را سانسور کرد

یکی از جذاب‌ترین آیتم‌های برنامه ٩٠ در ماه‌های اخیر، پخش تصاویر مربوط به یک هوادار نابینای نساجی بود که به همراه دوستش در تمام بازی‌ها به ورزشگاه می‌رود. محمد اما نمی‌تواند بازی‌های نساجی را ببیند بنابراین دوستش عادل در همه بازی‌ها کنار او می‌نشیند و در تمام طول ٩٠ دقیقه، بازی را گزارش می‌کند.
کد خبر : 129010

به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، روزنامه شهروند نوشت: پخش این برنامه که با استقبال مردم مواجه شده بود سبب شد تا در یک روز پاییزی به سراغ این دو دوست قدیمی برویم و گفت و گویی با آنها داشته باشیم. متن کامل صحبت‌های آنها را در ادامه می‌خوانید:



آشنایی‌تان از کجا شکل گرفت؟
محمد: در دبیرستان شهید بهرامی هم مدرسه‌ای بودیم.
عادل: در زنگ تفریح محمد با دوستش در مورد یک مساله‌ای که فکر کنم دعوای میرابی و نظرمحمدی بود بحث می‌کردند(محمد به نشانه تأیید سرش را تکان می‌دهد) من هم ناخود آگاه وارد بحث شدم و کم‌کم با هم دوست شدیم تا این‌که یک روز تصمیم گرفتیم به ورزشگاه برویم. فکر می‌کنم بازی با فجر بود و بعد هم این دوستی ادامه پیدا کرد.
(خطاب به محمد) گفته بودی از دوازده سالگی نابینا شدی؟
تا ٦ ماهگی چشمانم سالم بود ولی آنطور که می‌گویند نور چشمانم کم شده بود و وقتی به دکتر مراجعه کردم گفتند به یک بیماری خاص دچار شده‌ام، به مرور زمان چشم‌هایم دیگر بینایی سابق را نداشت، اوایل از عینک استفاده می‌کردم ولی از ١٢سالگی دیگر با عینک هم نمی‌بینم الان فقط در حد سایه‌ می‌توانم افراد را ببینم.
چند خواهر و برادر هستید؟
محمد: دو برادر دارم که فقط برادر بزرگم سالم است، من و برادر دیگرم نابینا هستیم.
در طی مدتی که به ورزشگاه می‌رفتید، اتفاق جالبی رخ نداده است؟
محمد: دقیقا نمی‌دانم بازی چندم بود که به ورزشگاه رفتیم که در ورزشگاه زمین خوردم. عادل ادامه می‌دهد: نزدیک چهارشنبه‌سوری بود که محمد با صدای ترقه ترسید و زمین خورد، اتفاق جالبی نبود ولی کلی خندیدیم.
الان هم که در جایگاه ویژه بازی‌ها را می‌بینید؟
عادل: چون آشنا نداشتیم روی سکو می‌رفتیم تا این‌که صادقی (مدیر روابط عمومی سابق نساجی) ما را به جایگاه برد، در همان مسابقه نادر دست نشان محروم بود و بعد از پایان بازی ما را برای اولین بار به رختکن نساجی برد.
از آیتم‌ شما در برنامه ٩٠ هم حسابی استقبال شد، خاطره‌ای از لحظه ضبط این آیتم ندارید؟
عادل: حین ضبط صحنه‌ای که من باید در خانه محمد را می‌زدم، شاید ۱۰ بار گرفتند چون من باید طبیعی راه می‌رفتم و به دوربین نگاه نمی‌کردم ولی هم غیرطبیعی بودم و هم به دوربین نگاه می‌کردم (با خنده) که به من گفتند اصلا استعداد بازیگری نداری.
نگران نبودید که این آیتم کلا پخش نشود؟
عادل: چرا ولی در حین پخش برنامه یکی از عوامل به من پیام داد که آیتم خیلی خوبی شده و درنهایت پخش شد.
واکنش مردم بعد از پخش این آیتم چگونه بود؟
محمد: خیلی از دوستانم به من می‌گفتند با این آیتم اشک ریخته‌اند.
عادل: من به دوستان و بستگانم گفته بودم که پخش می‌شود و استرس داشتم که پخش نشود، پس از این‌که نشان دادند دوستانم زنگ زدند و گفتند معروف شدید و همان‌طور که محمد گفت خیلی‌ها گفتند که تحت‌تأثیر قرار گرفته و اشک ریخته‌اند. این‌جا نساجی با پوست و خون مردم قائمشهر یکی شده و نمی‌توانند عشق‌شان را در این حال و روز ببینند، حتی‌هانی اسماعیلی کاپیتان نساجی هم در مصاحبه‌ای گفت با این آیتم گریه کرده است ولی این را هم بگویم که همه حرف‌های ما پخش نشد.
یعنی بخشی از آن سانسور شد؟
عادل: بله، به‌طور مثال محمد گفته بود در حد دو دقیقه مسئولان قائمشهر یا استان را روی خط بیاورید تا در مورد مشکلات نساجی صحبت کنند یا برادر محمد گفته بود بازی‌ها از شبکه طبرستان پخش شود تا حداقل صدای آن را بشنویم که در آیتم‌ها حذف شده بودند.
(خطاب به عادل) گویا به گزارشگری خیلی علاقه داری؟
عادل: بله خیلی علاقه‌مندم ولی تا به امروز فقط برای محمد گزارش کرده‌ام.
پیراهن شماره ١٠٠ نساجی را هم به تن می‌کنی، ماجرا چیست؟
عادل: ١١ فروردین‌سال گذشته این پیراهن در روز تولد محمد توسط باشگاه به وی اهدا شد.
جایگاهی در ورزشگاه برای معلولان اختصاص داده شده است؟
عادل: اصلا معلول را راه نمی‌دهند. اولین‌بار با کلی سفارش و التماس کسانی که ما را می‌شناختند داخل زمین و به جایگاه رفتیم، پس از آن بود که از در پشت با سفارش صادقی و مسئولان ما را به ورزشگاه راه دادند.
محمد، دوست داری روزی مربی نساجی شوی؟
محمد: بله و اگر سرمربی شوم شک نکنید تیم را لیگ برتری می‌کنم و در لیگ برتر هم سوم می‌شویم تا به آسیا برویم.



انتهای پیام/

ارسال نظر