صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۱۷ - ۰۸ آبان ۱۳۹۵

از مرغ‌فروشی در روستا تا دریافت لوح تقدیر از 4 رئیس جمهور/قصه این «موتور» شنیدنی است + ویدئو

پسر کم سن و سالی روی موتور نشسته است و در حالی که چندین مرغ در سبد پشت موتور خود به همراه دارد در روستا سرگردان است، با خود فکر می‌کند این مرغ‌ها را چه طور باید به فروش برساند. اگر بخواهد با خودش صادق باشد کمی هم خجالت می‌کشد اما سرسخت‌تر از آن است که از هدفش دست بکشد. سراغ مردم روستا و کوره‌پزخانه‌ها می‌رود و در عرض یک روز 30 مرغ را به فروش می‌رساند. زمان که می‌گذرد دیگر تمام مردم روستا «رضا مرغ‌فروش» را می‌شناسند. این روزها اما موتور آقا رضا آنقدر معروف شده است که عکسش در صفحات مجازی دست به دست می‌شود.
کد خبر : 128425

الهه خانی، گروه اجتماعی- «رضا سواری» اول مرداد سال 44 در میاندوآب و در خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمده و فرزند هفتم خانواده‌ای 10 نفری است. سال 63 که دیپلم می‌گیرد با دو هزار تومان پولی که زمان تحصیلش جمع کرده است یک موتور می‌خرد تا با آن مشغول به کار شود. او در این باره می‌گوید: زمانی که محصل بودم روزها درس می‌خواندم و بعد از ظهرها برای برادرم که مرغ‌فروش بود کار می‌کردم و نتیجه این کار جمع‌آوری همین دو هزار تومان پول بود. از برادرم مرغ می‌گرفتم و با موتور مرغ‌ها را به روستاهای اطراف و کوره‌های آجرپزی میاندوآب می‌بردم. پس از یک سال کار کردن موفق شدم یک خودروی تویوتای دنده‌ای بگیرم؛ در آن زمان می‌توانستم گسترده‌تر کار کنم و این بار به صورت عمده مرغ‌فروشی می‌کردم.


سال 65 تصمیم می‌گیرد که به سربازی برود. سواری در مورد دوران سربازی‌اش توضیح می‌دهد: دو سالی را از کار کردن محروم می‌شدم به همین دلیل با پولی که در اختیار داشتم یک مینی‌بوس خریدم و آن را به عمویم دادم تا با آن مسافرکشی کند و از این طریق پول من هم در کار بود. در آن دوره پول زیادی نداشتم اما به وسیله اعتباری که پیش سایر فروشندگان مرغ داشتم نسیه خریداری می‌کردم و پس از اینکه مرغ‌ها را فروختم پول صاحبان بار را می‌دادم البته این اعتماد مرغ‌فروشان هم به من ماجرای جالبی داشت.


مرغ‌فروشان به سواری اعتماد می‌کنند


مدیر عامل شرکت کیوان مرغ پرطلای مهاباد ادامه می‌دهد: زمانی که به سربازی رفتم مبلغ 2 میلیون و 470 هزار تومان به یکی از مرغ‌دارها بدهکار بودم. مرغ‌دار فکر می‌کرد که پولش از دست رفته است اما من یک هفته از سربازی مرخصی گرفتم، آمدم و هر چه پول داشتیم را از انبار و ... جمع‌آوری کردم و پس از یک هفته پول آن فرد که از من طلبکار بود را به او بازگرداندم.



این موضوع باعث می‌شود که آن فرد در همه روستا پخش کند که رضا سواری فرد قابل اعتمادی است و دیگران می‌توانند روی او حساب باز کنند و این نقطه آغازی برای اعتماد مردم به او می‌شود. سواری از دورانی که سربازی‌اش به پایان می‌رسد، می‌‌گوید: سال 68 که سربازی‌ام تمام شد و دوباره مشغول به کار شدم چون علاقه ‌زیادی به مرغ‌داری داشتم یک مرغداری 5 هزار قطعه‌ای خریداری کردم. آن زمان 22 ساعت در روز کار می‌کردم و تنها دو ساعت می‌خوابیدم. در آن زمان با دو نفر پرسنل کار می‌کردم و با همکاری آنها عملکرد خوبی را به جا گذاشته بودیم و از فروش مرغ‌ها سود خوبی می‌بردم.


سال 76 سواری چهارمین مرغداری را خریداری می‌کند و بعد از آن تصمیم به انجام یک کار بزرگ می‌‌گیرد. او توضیح می‌دهد: در آن زمان بود که یک کارخانه مرغ مادر را راه‌اندازی کردم حالا می‌توانستیم خودمان جوجه‌کشی انجام دهیم و این در واقع صرفه‌جویی محسوب می‌شود چون علاوه‌بر جوجه‌کشی می‌توانستیم تخم‌مرغ‌های حاصله را هم بفروشیم.



سواری در طی سالیان فعالیت‌اش در این حرفه تلاش می‌کرده تا به خودکفایی برسد و در این باره می‌گوید: یکی دیگر از مشکلات پیش روی ما خرید دانه از بیرون بود. بنابراین تصمیم گرفتم کارخانه‌ای را راه‌اندازی کنم تا بتوانم خوراک طیور را تولید کنم. زمانی که تصمیم به این کار گرفتم درخواست تسهیلات یک میلیارد تومانی کردم و قرار شد این کارخانه را طی دو سال به بهره‌برداری برسانم. با تلاش شبانه‌روزی توانستم در کمتر از یک سال کارخانه را به بهره‌برداری برسانم و در این زمان بود که دولت هم 60 میلیون تومان یارانه داد.


فعالیت بیش از 600 پرسنل در کارخانه


سواری هر روز به میان مرغ‌های کارخانه‌اش می‌رود و به آنها می‌گوید «من شما را خیلی دوست دارم. شما با خانواده من برابرید، چون من و خانواده‌ام و بیش از 600 خانوار از تولید شما نان می‌خوریم.»
او در میان کارکنان کارخانه‌اش هم محبوب است، سواری برای خوشنودی آنها دست به اقدامات مناسبی زده است. او درباره یکی از این اقدامات می‌گوید: همه چیز خوب پیش می‌رفت که ما تصمیم گرفتیم برای استفاده پرسنل در کنار کارخانه‌های خود یک باغ میوه را به بهره‌برداری برسانیم. به همین منظور 60 هکتار از زمین‌های اطراف کارخانه‌ها را خریداری کردم و در آن انواع میوه و سبزی را کاشتیم تا پرسنل بتوانند در اوقات فراغت خود از میوه‌های باغ استفاده کنند.هم‌اکنون به صورت مستقیم 627 پرسنل با کارخانه‌ و شرکت‌های ما همکاری می‌کنند و البته سه هزار نفر به صورت غیر مستقیم با ما در حال همکاری هستند.



مدیر عامل شرکت کیوان مرغ پرطلای مهاباد ادامه می‌دهد: زمانی که بیشتر در کار پیش می‌رفتیم احساس کردم که باید در کنار تمام این موضوعات یک کشتارگاه هم داشته باشیم. در میاندوآب یک کشتارگاه فرسوده بود که متاسفانه کارگرانش هم بیکار شده بودند، آن را خریداری کردم و توانستم کشتارگاه را در مدت کوتاهی راه‌‌اندازی و کارگران را در آنجا مشغول به کار کنم.


تقدیر روسای جمهور 4 دوره از سواری


سواری تا به امروز موفقیت‌های فراوانی را به دست آورده است. او درباره برخی از این موفقیت‌هایش توضیح می‌دهد: تا به امروز توانسته‌ام 10 بار مرغدار نمونه کشوری شوم و از دست تمام روسای جمهور از جمله آقایان رفسنجانی، خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی لوح تقدیر دریافت کردم. همچنین در سال 85 کارآفرین برتر ملی و در سال 87 مدیر نمونه ملی شناخته شدم و در سال 2004 به عنوان واحد نمونه جهانی انتخاب شدم.


امروز 27 سال از زمانی که سواری آغاز به کار کرده است، می‌گذرد اما در میان هیچ زمان از کمک مالی دیگران یا پدر و مادرش استفاده نکرده است. او می‌گوید: تا به امروز حتی یک ریال هم از پدرم پول دریافت نکردم زمانی که دست‌های پینه بسته پدرم را می‌دیدم به هیچ وجه نمی‌توانستم از او پولی را بخواهم و امروز تمام زمین‌های کشاورزی میراثی پدرم را به خواهرها و برادرهایم داده‌ام.



سواری امروز 4 فرزند دارد که در کار به او کمک می‌کنند. دو دختر و دو پسر که دخترهایش با او در کارخانه و شرکت مشغول به کار هستند و یکی از پسرانش دکتر دامپزشک و پسر آخرش کلاس نهم است.


او درباره موتور سیکلت معروفش‌ هم که در روستا و به تازگی در فضای مجازی معروف شده است، توضیح می‌دهد: موتور سیکلتم را در جعبه شیشه‌ای در سردر کارخانه‌ام قرار داده‌ام تا به همه جوان‌هایی که آه و ناله می‌کنند بگویم ناامید نباشند این یک نشان برای تلاش زیاد است. اگر با جدیت چیزی را بخواهند و برای آن تلاش کنند حتما به آن می‌رسند.


امروز عده‌ای از جوانان معتقدند که در کار پیدا کردن بدشانس هستند یا اصلا کاری مناسب و در خور آنها پیدا نمی‌شود. سواری در این باره هم عقاید خودش را دارد و تصریح می‌کند: من اصلا به شانس اعتقاد ندارم، این انسان است که برای خودش شانس را می‌سازد. به نظر شما می‌شود در خانه بنشینیم و بخواهیم از پشت بام برای ما خانه و ماشین بیاید؟ هر کسی باید هدفی داشته باشد و برای رسیدن به آن تلاش کند. نمی‌دانم چه کسی عکس موتورسیکلتم را در فضای مجازی منتشر کرده است اما از این موضوع خوشحالم و از جوانان می‌خواهم هیچ زمانی ناامید نباشند و از همین امروز تلاش خود را شروع کنند. ممکن است در بین راه بارها دچار مشکل شوید اما هیچ زمان نباید نا امید شد و باید همیشه ایده‌ای نو داشته باشید تا به موفقیت دست پیدا کنید.


دانلود فایل صوتی

انتهای پیام/

ارسال نظر
نظرات بینندگان 0 نظر
حسن کریمی دوپر
02:53 - 1397/12/03
عرض سلاام و تندروستی را از درگا یزدان یکتا برای برادر محترم خودم خواستارم در خواست دیدن او را دارم چون ۱۸سال است در غریبی بسر میبرم در کشور فنلند ۷سال کمکش کرردم خدمتش کردم با دست مزد خیلی کم اما متاسفانه بی اساسترین کس روی زمین بود نثبت به من در حالی که تازه ازدواج کرده بودم از کارم اخراجم کردند با برادرش به اسمم علی دوستشون دارم اما در درگاه خدا تمام عمر به من و تنها فرزندم نوید طلبکارند هپینو قصه های باقیمانده انشه الله روزی اگر دیدمش و نمردم تمام درد دلم را برایش بیان کنم