صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
پاسخ آیت الله العظمی سبحانی به یک شبهه وهابیت؛ 

چگونه می توان با اهل برزخ ارتباط برقرار کرد ؟

آیت الله سبحانی در نوشتاری به شبهه وهابیت مبنی بر این که: «با اهل برزخ نمی توان ارتباط برقرار کرد»، با دلایل قرآنی و روایی پاسخ گفتند.
کد خبر : 127870

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا به نقل از حوزه، متن کامل نوشتار ایشان بدین شرح است:


* امکان ارتباط با برزخیان


میان ما و برزخیان ارتباط برقرار است و برزخیان درودها و پیام هاى ما را مى شنوند. ما در این بخش از دلائل عقلى برای اثبات ارتباط ما با برزخیان بهره نمى گیریم چون طرف مقابل نسبت به این مسائل اظهار علاقه نمى کند فقط در این مورد با دلایل نقلى مسأله را پیگیرى مى کنیم.


* گفتگوى نبى صالح با ارواح قوم خود


«فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ * فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَةَ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لَکِنْ لاَ تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ». (1)


«صیحه آسمانى همراه با لرزش قوم صالح را فرا گرفت و به زندگى آنان پایان بخشید در حالى که جسدهاى بى روح آنان در خانه هاى خود افتاده بود وقتى چشم صالح به آنها افتاد».


از آنها روى برگرداند و سپس به آنها چنین خطاب کرد: «وَ قَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَةَ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لَکِنْ لاَ تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ» من پیام خدا را به شما رساندم و شما را پند دادم اما متأسفانه شما خیرخواهان را دوست نمى دارید.


حضرت صالح این گفتگوها را در حالى انجام مى دهد که چشمش بر بدن هاى بى روح آنان افتاده و به عنوان تبرّى روى از آنها برگردانده، آنگاه این گفتگوها را انجام داد.


زهى دور از انصاف است که بگوییم سخن گفتن حضرت صالح بسان سخن گفتن برخى با در و دیوار مى باشد این نوع تفسیر، تفسیر به رأى است و پیامبر بزرگوار (ص) ما را از این نوع تفسیر بیم داده است ما نباید به خاطر پیشداورى از ظاهر قرآن دست برداریم.


* سخن گفتن نبى شعیب با ارواح قوم خود


«فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ * الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهَا الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کَانُوا هُمُ الْخَاسِرِینَ * فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ فَکَیْفَ آسَی عَلَى قَوْم کَافِرِینَ». (2)


سپس زمین را فرا گرفت و صبحگاهان به صورت اجسادى بى جان در خانه هاشان مانده بودند. * آنها که شعیب را تکذیب کردند، (آن چنان نابود شدند که) گویا هرگز در آن (خانه ها) سکونت نداشتند! آنها که شعیب را تکذیب کردند، زیانکار بودند! * سپس از آنان روى برتافت و گفت: «اى قوم من! من رسالت هاى پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و براى شما خیرخواهى نمودم با این حال، چگونه بر حال قوم بى ایمان تأسف بخورم؟!.


بیان پیشین درباره سخن گفتن نبى شعیب بسان سخن گفتن نبى صالح است. نبى شعیب آنگاه که دیدگانش به اجساد بى روح قوم خود افتاد از آنها ابراز تنفر کرد چنانکه مى فرماید: «فَتَوَلَّى عَنْهُمْ» از آن پس شروع کرد با آنان سخن گفتن، آنگاه چنین گفت: «یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ فَکَیْفَ آسَی عَلَى قَوْم کَافِرِینَ».


من پیام هاى خدا را به شما رساندم و درباره شما خیرخواهى انجام دادم چگونه بر گروه کافر تأسف بخورم.


هرگاه ما خود را از پیش داورى جدا سازیم، خواهیم دید که قرآن به روشنى بر امکان ارتباط با ارواح پیشینیان گواهى مى دهد و روشن مى شود که هنوز پیوند ما با ارواح در شرایطى باقى و پایدار است.


* سؤال از پیامبران پیشین


«وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ». (3)


از رسولانى که پیش از تو فرستادیم بپرس: آیا غیر از خداوند رحمان معبودانى براى پرستش قرار دادیم؟!.


قرآن مجید در مورد سؤال پیامبر سه نوع خطاب دارد.


* گاهى مى فرماید: از دانشمندان یهود و نصارى بپرس چنان که مى فرماید: «فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ فَاسْأَلِ الَّذِینَ یَقْرَأُونَ الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکَ». (4)


و اگر در آنچه بر تو نازل کرده ایم تردیدى دارى، از کسانى که پیش از تو کتاب آسمانى را مى خواندند بپرس، به یقین، «حق» از طرف پروردگارت به تو رسیده است.


پیامبر گرامى (ص) از نظر ایمان به رسالت خود، در درجه بالایى قرار داشت، هدف از این که از علما و دانشمندان یهود بپرسد این است که آنان حقایق را بگویند تا حقایق براى پیروان آنان روشن شود و مردم بدانند که حضرت موسى و حضرت مسیح از بعثت پیامبر عربى (ص) در کتاب هاى خود گزارش داده اند.


در حقیقت غرض به سخن در آوردن آنهاست که مهر خاموشى را بشکنند و حقیقت را بازگو کنند.


* گاهى خطاب مى کند که از بنى اسرائیل بپرسد. چنان که مى فرماید: «وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى تِسْعَ آیَات بَیِّنَات فَاسْأَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إنِّی لاَظُنُّکَ یَا مُوسَى مَسْحُوراً». (5)


ما به موسى نه معجزه روشن دادیم پس از بنى اسرائیل سؤال کن آن زمان که این (معجزات نه گانه) به سراغ آنها آمد (چگونه بودند)؟! فرعون به او گفت: اى موسى! گمان مى کنم تو دیوانه (یا ساحرى)؟!.


حالا هدف از سؤال از بنى اسرائیل چیست؟ شاید هدف این است که ثابت کند پیوسته مستکبران در مقابل آموزگاران آسمانى صف آرایى مى کردند و آنها را انسان مسحور مى خواندند.


بنابراین اگر هم پیامبر (ص) را به همین شیوه متهم مى کنند چیز جدیدى نیست این سنت در طول زندگانى بشر ادامه داشته است.


* در آیه سوم که محل بحث ماست، فرمان مى دهد که از پیامبران پیشین سؤال کند آیا تاکنون پیامبرى بر پرستش غیر خدا دعوت کرده است چنان که مى فرماید: «وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ».


از رسولانى که پیش از تو فرستادیم بپرس: آیا غیر از خداوند رحمان معبودانى براى پرستش قرار دادیم؟!.


این آیه و آیات پیشین حاکى است که مى توان با ارواح گذشتگان سخن گفت و پیام داد.


و از برخى آیات استفاده مى شود که ارواح شهداء به افرادى که هنوز در این جهان زندگى مى کنند، پیام مى دهند.


«وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ * فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ». (6)


(اى پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند * آنها به خاطر نعمت هاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند و به خاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشده اند (مجاهدان و شهیدان آینده)، خوشوقتند (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مى بینند و مى دانند) که نه ترسى بر آنهاست، و نه غمى خواهند داشت.


جمله «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ» به افرادى که هنوز آمادگى شهادت دارند، اما هنوز به آنها نپیوستند پیام و بشارت مى دهد که: «أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ» ترس و اندوهى براى آنان در برزخ نیست و نیز بشارت مى دهند خیل شهیدان مشمول نعمت و کرم خدا هستند چنان که مى فرماید: «یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَة مِنَ اللّهِ» و لفظ «یَسْتَبْشِرُونَ» به معناى «یبشّرون» است.


تا اینجا برخى از آیاتى که بر مقصود ما(برقرارى ارتباط با برزخیان) دلالت دارد، آوردیم اکنون به دلایل روایى موضوع مى پردازیم:


* سخن گفتن پیامبر (ص) با کشتگان بدر


در سال دوم هجرت پس از گذشت هفده ماه از مهاجرت رسول خدا (ص) به مدینه منوره، قریش با ساز و برگ جنگى به سوى مدینه روانه شد تا نداى اسلام را در این منطقه خاموش سازد. در نقطه اى به نام «بدر» که با دریا چندان فاصله ندارد دو گروه با هم روبرو شدند.


* گروه قریش با فزون از 900 نفر تا زیر دندان مسلح، صف آرائى کردند.


* مسلمانان در حدود 313 نفر که از لوازم جنگى فقط 2 اسب در اختیار داشتند، روبرو قرار گرفتند.


اما در پرتو ایمان، همین گروه کم، برگروه پیشین پیروز گشت هفتاد نفر از آنان کشته شدند و 70 نفر به اسارت درآمدند، باقیمانده پا به فرار نهادند و منطقه را ترک کردند آنگاه که صحنه جنگ از وجود دشمن خالى گشت پیامبر (ص) دستور داد گشتگان مشرک قریش را در یک گودالى فرو ریزند آنگاه با آنان چنین سخن گفت:


«یا اهلَ قُلَیب هَلْ وجدُتم ما وعَدکم ربَّکم حقاً؟ فإنّى قد وجدُت ما وعد ربى حقاً»


فقالَ له اصحابه: یا رسول الله أتکلّم قوماً موتى؟ فقال لهم: لقد علموا ان ما وعدهم ربهم حقاً».


«فرمود: اى خفتگان در این گودال! آنچه که پروردگارتان به آن وعده داده بود صحیح و پا برجا یافتید؟ من آنچه را که پروردگارم به من وعده داده بود صحیح و پا برجا یافتم در این موقع برخى از یاران پیامبر از آن حضرت پرسیدند: آیا با مردگان سخن مى گویید؟ پیامبر (ص) فرمود: آنان سخنان ما را مى شنوند، سپس فرمود: ما أنتم بأسمع منهم، شما شنواتر از آنان نیستید».


اینک مدارک این بخش تاریخى را در پانوشت مطالعه کنید. (7)


برخى از پیشداوران درباره این قطعه تاریخى مى گویند سخن گفتن پیامبر (ص) جنبه اعجاز داشت در حالى که اعجاز در صورتى است که طرف منکر نبوت پیامبر باشد و در آن صحنه همه یاران رسول خدا (ص) نبوت حضرت را پذیرفته بودند دیگر جایى براى اعجاز نبود. البته اگر انسانى بخواهد مطلبى را نپذیرد به این در و آن در مى زند.


* سخن گفتن ابوبکر با روح پیامبر (ص)


پس از درگذشت پیامبر گرامى (ص) مردم در کنار خانه آن حضرت جمع شده بودند تا در تجهیز پیامبر (ص) شرکت کنند.


ابوبکر که در منطقه «سُنح» زندگى مى کرد وقتى از درگذشت رسول خدا (ص) آگاه شد به خانه رسول خدا آمد و به غرفه اى که جسد مطهر پیامبر (ص) در آنجا قرار داشت رفت و روپوشى را که بر صورت رسول خدا (ص) بود کنار زد و این جمله را گفت: «بابى انت و امى اما الموتة التى کتب الله علیک فقد ذُقَتها ثم لن تصیبک بعدها موتة ابداً». (8) پدر و مادرم فداى تو، مرگى که خدا براى تو نوشته بود، چشیدى، دیگر با مرگى روبرو نخواهى شد.


* سخن گفتن امیرمؤمنان(ع) با روح پیامبر (ص)


امیرمؤمنان(علیه السلام) این انسان والا مقام و شایسته ترین پس از درگذشت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، آنگاه که بدن پیامبر (ص) را غسل داد به آن حضرت چنین گفتند: «اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِک‏». (9) ما را نزد پروردگارت بیاد آر، و ما را فراموش مکن.


با ثبوت مسأله توسل به ارواح مقدسه، اگر زائران قبر رسول خدا (ص) مى گویند «یا رسول الله اشفع لنا عند الله» سخنى منطقى و بر دلایل قرآنی و روایی استوار است.


پاورقی:


1. اعراف: آیات 78-79.


2 . اعراف: آیات 91-93.


3 . زخرف: آیه 45.


4 . یونس: آیه94.


5 . اسراء: آیه 101.


6 . آل عمران: آیات 169-170.


7 . صحیح بخارى، ج5، ص97 و 98 و 110؛ صحیح مسلم، ج4، کتاب «جنت» ص77؛ سنن نسائى، ص89-90؛ مسند امام احمد، ج2، ص131؛ سیره ابن هشام، ج1، ص629؛ مغازى واقدى، ج1 غزوه بدر؛ بحارالأنوار، ج19، ص346؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج2، ص449.


8 . سیره ابن هشام، ج4، ص251، بیروت دارالبحار.


9 . ابن عبدالبر، قرطبى التمهید لما فى الموطاً من المعانى والاسانید، ج2، ص 162، ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج13، ص42، باب ذکر طرف من سیرة النبى عند موته.


انتهای پیام/

ارسال نظر