گوهر علم و دین سازگارند و آنچه اختلاف به وجود میآورد برداشت عالمان به ظاهر عالم و دینداران به ظاهر دیندار است
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، ابوالحسن تنهایی، مدیرگروه جامعهشناسی نظری انجمن جامعهشناسی ایران در این نشست که با سوالات دانشجویان آغاز شد در پاسخ به شبهات دانشجویان گفت: «موضوع جامعهشناسی نظری یک موضوع گمشده در جامعهشناسی ایران است و عملا کسی از آن سخن نگفته است. احتمالا این اصطلاح برخاسته از عنوانی است که شورای عالی برنامهریزی درسی دانشگاهها و شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح کرده است.»
او گفت: «من در سال 82 اولین مبحث و کتاب درباره جامعهشناسی نظری را نوشتم. کسانی که میگویند جامعهشناسی نظری وجود ندارد، مثل کبکهایی هستند که سرشان را لای برف کردهاند.»
او ادامه داد: «اصطلاح جامعهشناسی نظری را برای اولینبار رابرت کیم در دهه 60 مطرح کرد و ابداع ما ایرانیها نبوده است، بعدا هم کسانی دیگر با عنوانهایی مانند فلسفه علم و غیره این اصطلاح را توضیح دادند. در ایران هیچکس درباره جامعهشناسی نظری غیر از آنچه که شورای عالی انقلاب فرهنگی یک بار مطرح کرد و بعد از بین رفت، سخن نگفته است.»
استاد جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی گفت: «من در کتابم مطرح کردهام که مفهوم تضاد چیزی نیست که در انحصار مارکسیستها باشد، بلکه غیرمارکسیستها هم میتوانند از آن استفاده کنند. این چالشی بود که استادان دانشگاه تهران به خاطر آن به من اعتراض کردند و میگفتند که تو با این کار ابنخلدون را کافر کردهای.»
او ادامه داد: «متاسفانه فرهنگ دانشگاهی و حتی غیردانشگاهی ما خیلی اوقات از کلیشهها میگوید و زیاد به عمق مطالب نمیپردازد. کلیشهها آنقدر سفت و محکم شده است که مدام تکرار میشوند. دیدگاه پدیدارشناسانه بعضی از آقایان، بعضی از حرفهای صحیح را پس میزند و این خطرناک است.»
تنهایی گفت: «علم یعنی اینکه درباره واقعیت بحث کنیم، نه اینکه با همهچیز مخالفت کنیم و اصلا با هم مذاکره و مناظره نکنیم.»
او درباره رابطه جامعهشناسی نظری و جامعهشناسی تفسیری گفت: «جامعهشناسی نظری و تفسیری به لحاظ گوهر مطالعاتی با هم هیچ ارتباطی ندارند. به لحاظ روششناسی، جامعهشناسی تفسیری طبیعتگرایانه و تجربهگرایانه است. علم یعنی اینکه ما نتیجه کارهایمان را از قبل نمیدانیم و اتفاقا جذابیت علم هم در همین است. کارل مارکس میگوید علم همان است که داروین میگوید. داروین از مفاهیم انتزاعی دست کشید و به دنبال طبیعت و تجربه رفته است و مارکس نیز در سرمایهداری خود همین روش را پیاده کرده است. رفتن در میدان مطالعاتی و مطالعه تجربهها چیزی است که جامعهشناسی نظری هم انجام میدهد تا یک تفسیر واقعگرایانه از پدیدهها به دست بیاورد.»
او ادامه داد: «کار جامعهشناسی نظری این است که واقعیت نظریهها را شرح دهد و موارد اضافه را پیدا کند و دور بریزد. این اصل کار جامعهشناسی نظری است. دعواهای مذهبی اطراف ما را گرفته است و جامعهشناسی نظری میخواهد دعواهای مذهبی و فرامذهبی را شناسایی کند، اما نمیگوید که آنها درست نیستند؛ بلکه میگوید هرکدام از اینها در جای خودشان درست هستند، نه در جای دیگری.»
تنهایی افزود: «تاریخ بشر با تناقض شروع میشود. داستان تاریخ بشر با این دیالکتیک شروع میشود و اگر این نباشد اصلا تاریخی وجود نداشت. گوهر علم و دین با هم سر سازگاری دارند، اما آنچه که سازگار نیست و اختلاف به وجود میآورد برداشت عالمان به ظاهر عالم و دینداران به ظاهر دیندار است. اصل دین چیز ثابتی است و در علم هم همینطور است. از دیدگاه مذهبی میگویند علم آن چیزی است که کشف مغز حقیقت میکند، اما اگر این را قبول کنیم باید خیلی از جامعهشناسان را پس بزنیم.»
این استاد جامعهشناسی ادامه داد: «کتاب من میگوید مکتب فلان این نظر را دارد و مکتب دیگری نظر دیگری را و به همین ترتیب. به نظر من، این نوعی دعوت به فرامکتب است. جامعهشناسی نظری شاخهای از مطالعات جامعهشناسی است که موضوع مورد مطالعهاش واقعیت اجتماعی نیست، بلکه دستگاههای نظری یا پارادایمهای نظری هستند. ما معتقدیم که نظریههای جامعهشناسی کارش مطالعه واقعیتهای اجتماعی است که با آن سراغ اعتیاد، فساد، شهر و غیره میرود. جامعهشناسی نظری ابتدا دستگاههای نظری را بررسی میکند و مقدمات نقد و غیره را آماده میکند و خدمت مهمی که انجام میدهد شفافتر کردن نظریهها است. میگویند پدر جامعهشناسی آگوست کنت بود، اما باید کوتاه بیاییم و بگوییم که او نامگذار بوده است. پدربزرگ من که اسم بر روی فرزند من گذاشته است دیگر پدر او نیست.»
تنهایی افزود: «من تاکید دارم که حتما باید مباحث هستیشناسی و روششناسی از هم جدا شوند. من با مرور آثار بزرگان متوجه شدهام که همه گیر آنها به روششناسی است و آن را به یک شاخص تشخیص تبدیل کردهاند. همه جامعهشناسان در نقد پیشینیانشان و در تبارشناسی خودشان به 4 موضوع روششناسی، هستیشناسی، ایستاییشناسی و پویاییشناسی توجه کردهاند و من هم در کار خودم که انجام دادهام، اکتشاف کردهام. اکتشاف آنچه که در جامعهشناسی مکتوم مانده است، اما من آنها را ابداع نکردم بلکه فقط چیدمان آنها را انجام دادهام.»
تنهایی در پایان گفت: «امیدوارم از همه جامعهشناسان حداقل 50 نفر پیدا شوند و بگویند جامعهشناسی نظری با این مشخصات وجود دارد و اگر همه جامعهشناسان بگویند نیست، من میگویم هست.»
انتهای پیام/