سخنگوی اسبق وزارت خارجه: کاهش مناقشه بین ایران و عربستان بعید است/ رئیسجمهوری بعدی آمریکا برنامهای برای توسعه روابط با عربستان ندارد
سمیرا امیرچخماقی، گروه بینالملل- اختلافات میان تهران و ریاض، یکی از مهمترین چالشهای سیاست خارجی کشور طی ماههای اخیر بوده است. دولت عربستان در این مدت در بسیاری از حوزهها، به صورت کاملا عریانی علیه ایران موضع گیری می کند.
اختلاف با تهران، تنها مناسبات تیره و تاری نیست که دولت سعودی گرفتار آن شده است. همزمان مقامات ریاض با موج فزایندهای از اختلافات با واشنگتن روبهرو شدهاند که آخرین پرده آن به تصویب قانون عدالت علیه حامیان تروریسم برمیگردد. طبق این قانون، دادگاههای آمریکایی اجازه پیدا میکنند تا مصونیت دولت عربستان را نادیده گرفته و به اتهامهای وارد بر این کشور ناشی از حوادث 11 سپتامبر رسیدگی کنند.
محمد علی حسینی، سخنگوی سابق وزارت امور خارجه و دیپلمات سابق کشورمان در شماری از کشورهای عربی منطقه خاورمیانه اعتقاد دارد که سیاستورزی کنونی ریاض به دلایل مختلف ادامه خواهد یافت و نباید انتظار تغییری شگرف در این زمینه را داشت.
این دیپلمات وزارت امور خارجه در گفتوگویی مشروح با خبرگزاری آنا در حالی که به بررسی روابط استراتژیک آمریکا و عربستان سعودی پرداخته است از دلایل قطع رابطه ایران با همسایه جنوبی و اشتباهات سیاسی سعودیها میگوید.
او با وجود آنکه بر این باور است که هنوز برای قضاوت قطعی درباره سردی و یا کاهش روابط آمریکا و عربستان زود باشد اما شواهدی از احتمال کاهش ابعاد گسترده همکاریهای آمریکا و عربستان ارائه میکند.
مشروح این گفتوگو را بخوانید:
* با فروکش کردن حساسیتها نسبت به مساله فلسطین در ریاض، آمریکا و عربستان به متحدان استرتژیک تبدیل شدند. این موضوع برای دستکم سه دهه ادامه پیدا کرد. به نظر شما حالا چه عواملی در کاهش سطح مناسبات و نزدیکی دو طرف دخالت دارند؟
- شاید هنوز برای قضاوت قطعی درباره سردی یا کاهش روابط آمریکا و عربستان زود باشد؛ گرچه عوامل و قرائنی وجود دارد که میتواند بر ابعاد همکاریهای گسترده دو کشور اثر گذارد و آن را محدود کند. همین عوامل است که موجبات نگرانی ریاض را بهخاطر از دست رفتن جایگاه راهبردی خود در محاسبات سیاسی آمریکا فراهم کرده است.
دولت اوباما یک راهبرد چند بعدی ترسیم کرده است تا همزمان آبرو و اعتبار آمریکا بهدلیل حمایت از عربستان و مشارکت با این کشور درجنگ و جنایت در منطقه بیش از این به خطر نیافتد و از سوی دیگر با عربستان درباره متوقف کردن اسلام سیاسی و محور مقاومت یا منحرف کردن مسیر اسلامخواهی سیاسی، هم فکر و همپیمان است.
این نکته را نیز باید در نظر داشت که وسعت همکاری کنونی ریاض – واشنگتن هم در یمن و هم در سوریه چنان زیاد است که برخی اختلاف نظرهای دو طرف در قیاس با آن جزئی بنظر میرسد.
به هر حال کاهش مناسبات ریاض و واشنگتن کتمان شدنی نیست. تصور می کنم برخی عوامل و قرائن میتواند به ما کمک کند. این عوامل و قرائن را میتوان اینگونه تقسیمبندی کرد:
الف- کاهش نیاز آمریکا به نفت عربستان به دلیل دستیابی واشنگتن به منابع جدید تامین انرژی در سرزمین خود و روند خود کفایی که در این زمینه طی میکند. ریاض که تابهحال اصلیترین تأمینکننده نفت آمریکا بوده، احساس میکند از این پس ابزار نفت کارآیی سابق را ندارد و لذا دست و پا میزند تا همچنان خودش را یک متحد مفید نشان دهد.
ب- افول اولویت و اهمیت حیاتی و راهبردی منطقه غرب آسیا برای آمریکا و توجه بیشتر و جدیتر این کشور به منطقه شرق آسیا و دریای جنوب چین.
ج- سیاستهای افراطی و تنشزای عربستان در منطقه که گرچه بخش مهمی از آن با هماهنگی و درچارچوب سیاستهای آمریکاست؛ اما خودسری عربستان در تشدید آن با هدف درگیر ساختن بیشتر آمریکا و تنشافزایی با برخی از کشورها نیز مشهود است.
آمریکا پس از شکست در عراق، تغییرات راهبردی در رفتار منطقهای خود داده و از ورود مستقیم به درگیریهای نظامی در منطقه، بهدلیل هزینههای مادی، انسانی و پرستیژی آن اجتناب دارد و پیشبرد سیاستهای خود در منطقه را به دوش متحداناش انداخته است.
ریاض از این موضوع ناراحت است و احساس میکند به تنهایی قادر به تامین هزینههای ماجراجویی نیابتی از سوی آمریکا نیست و لذا بهطور مستقیم و غیرمستقیم بر دولت اوباما فشار آورده تا ورود نظامی و تهاجمی علنیترو گستردهتری در نبردهای منطقهای از قبیل سوریه و یمن داشته باشد؛ امری که تاکنون آمریکا سعی کرده در برابر آن مقاومت کند.
د- فشار افکار عمومی غرب و آمریکا علیه عربستان؛ به عنوان کشوری که سرچشمه افکار و ایدههای تکفیری تروریستی و ضد امنیتی در منطقه و جهان است و در این راستا هزینههای هنگفتی را با هدف حمایت از گروههای تروریستی تأمین کرده است.
ه- مشکلات متعدد اقتصادی و مالی عربستان.
و- در آخر کاهش اعتبار سیاسی بینالمللی عربستان در منطقه و جهان اسلام نیز از مواردی است که از اهمیت این کشور بهشدت کاسته است.
* با راهیابی کلینتون یا ترامپ به کاخ سفید، مناسبات عربستان و آمریکا به تفکیک این دو نامزد چه تغییرات صعودی یا نزولی پیدا خواهد کرد؟
- با توجه به مواردی که ذکر شد بهنظر میرسد هیچیک از دو نامزد در صورت پیروزی، اولویت خاصی برای ارتقاء مناسبات واشنگتن – ریاض نداشته باشند. در واقع مدیریت روابط فعلی با عربستان، اولویت اصلی آنان خواهد بود.
* یکی از جدیترین مسائل اختلافی ریاض و واشنگتن به تصویب لایحه عدالت علیه حامیان تروریسم مربوط میشود. به نظر شما این قانون چه تاثیری بر مناسبات دو طرف خواهد داشت؟ از سوی دیگر گفته میشود یکی از مهمترین عوامل موثر در تاثیرگذاری عربستان بر سیاستهای خاورمیانهای این کشور منابع مالی در آمریکاست. قانون عدالت برای قربانیان تروریسم این منابع را هدف قرار خواهد داد و احتمالا ریاض بخش گستردهای از این منابع را از آمریکا خارج خواهد کرد. آیا شما با این روایت موافق هستید؟ و در صورت موافقت دولت سعودی تا چه اندازه اثرگذاریاش را بر سیاستهای آمریکا از دست خواهد داد؟
- این قانون اختصاصی به عربستان ندارد؛ گرچه بهخاطر مطرح شدن موضوعات مرتبط با 11 سپتامبرو اتهامات وارده در جریان بحثها، عربستان خود را تنها متهم اصلی میداند اما آمریکا بر حسب سیاستهای خود و بنا بر مصلحتاندیشی و یا غرضورزی که نسبت به کشورهای مختلف دارد، میتواند اصل مصونیت دولتها را زیر پاگذارد و هر کشور دیگری را نیزبا استناد به این قانون، هدف قرار دهد.
بنا براین در حال حاضر این قانون در دست آمریکا اهرمی است تا در زمان مناسب، به نحو مقتضی برای مدیریت روابط خود با برخی از کشورها از جمله عربستان و با هدف دستیابی به امتیازات حداکثری از آن بهرهبرداری کند. طبعا اگر این قانون علیه عربستان به اجرا درآید و جنبه عملیاتی بگیرد بر روابط دوجانبه ریاض واشنگتن تاثیرفراوان میگذارد.
منابع مالی فراوان عربستان در آمریکا علاوه بر اثرگذاری اقتصادی برای دوکشور، به عنوان مهمترین پشتوانه قضیه لابیگری و اعمال سیاستهای مورد نظر ریاض مورد استفاده قرار گرفته و میگیرد. پس از تصویب قانون عدالت برای قربانیان تروریسم، عربستان با یک مسأله پیچیده و دغدغه جدی مواجه شده؛ از یک طرف در صورت خارج ساختن بخش قابل توجهی از اموال و داراییهای خود همانگونه که تهدید کرده بود، پشتوانه لابیگری و تاثیرگذاری بر سیاستهای مطلوباش را از دست میدهد و از طرف دیگر چنانچه اموال خود را کماکان در آمریکا باقی گذارد، آن را در معرض و مخاطره دستبرد و مصادره جهت تامین خسارت و غرامت شاکیان آمریکایی قرار داده است.
* با توجه به تنش گسترده میان ایران و عربستان از یک سو و موضع اصولی دولت جمهوری اسلامی ایران مبنی بر مغایرت نادیده گرفتن مصونیت قضایی دولتها نزد محاکم دیگر کشورها با اصول حقوق بینالملل، به نظر شما بهترین موضع ایران در برابر قانون عدالت برای قربانیان تروریسم چیست؟
- موضع اصولی مبتنی بر حقوق بینالملل جمهوری اسلامی در موارد مشابه بارها اعلام شده و برای سایرین نیز روشن است. از اینرو در باره قانون «عدالت برای قربانیان تروریسم» بهتر است دو اصل «ضرورت» و «زمان» اعلام موضع کشورمان مورد بررسی قرار گیرد و قبل از روشنتر شدن اهداف اصلی وابعاد مختلف این قضیه از اعلام هر گونه موضعی پرهیز شود.
* در جریان اجلاس کشورهای اوپک در الجزایر، ریاض پذیرفت که سقف تولید ۴ میلیون بشکه نفت ایران خارج از توافق فریز نفتی باشد. آیا میتوان این موضوع را نشانهای از تمایل سعودی برای کاهش سطح اختلافات با تهران ارزیابی کرد؟
- عربستان، ناگزیر از اتخاذ چنین تصمیمی بود و چارهای غیر از آن نداشت. ریاض به دلیل اتخاذ سیاستهای نادرست اقتصادی، مالی و سیاسی خود دست به افزایش تولید و صادرات نفت خویش و کاهش حداکثری قیمت نفت بهمنظور ضربه زدن به جمهوری اسلامی و حمایت همهجانبه از گروههای تکفیری تروریستی کرد که آثار منفی ناشی از آن در حال پدیدار شدن است. کسری بودجه 88 میلیارد دلاری این کشور وهمچنین اتخاذ سیاستهای ریاضتی که طی دهههای گذشته بیسابقه است، ازجمله این آثار و تبعات منفی است.
* آیا اصولا در مقطع کنونی امکان کاهش سطح مناقشه میان ایران و عربستان امکان پذیر است؟ و اینکه کاهش اختلافات به نظر شما به چه عواملی بستگی دارد؟
- اگر بخواهیم واقعبینانه صحبت کنیم باید عرض کنم در حال حاضر وقوع چنین امری بعید اما امکانپذیر است.
عربستان، در قبال خویشتنداری و رفتار منطقی و مسئولانه ایران، همواره بر سیاستهای خصمانه و کینهتوزانه خود پافشاری کرده است. کاهش هرگونه اختلافی بین تهران و ریاض به تغییر بنیادین سیاستهای عربستان در مجموعهای از موضوعات بستگی دارد. اولین گام، درک درست مقامات سعودی نسبت به واقعیات موجود منطقه و پذیرش این واقعیات بهمنظور جلوگیری از هرگونه اشتباه محاسباتی در تنظیم رفتار و سیاستهای خود در قبال جمهوری اسلامی، تحولات یمن، سوریه، عراق وگروههای تکفیری تروریستی است.
* برخی میگویند انتقال قدرت از ملک عبدالله به ملک سلمان در افزایش خصومت عربستان نسبت به ایران نقش داشته، این موضوع چقدر از نظر شما درست است؟ و آیا انتقال قدرت از ملک سلمان در کاهش این خصومت نقش خواهد داشت؟
- به هر صورت از زمان انتقال قدرت به ملک سلمان و گروه جوان، بیتجربه و ناپخته همراه وی، شاهد افزایش سیاستهای خصمانه عربستان نسبت به جمهوری اسلامی ایران بودهایم. این یک واقعیت است. توفیقات منطقهای و بینالمللی ایران در حوزههای مختلف و کوتهنگری و کینهتوزی سران سعودی نیز بر دامنه این خصومتها افزوده است.
* در میان خاندان حاکمه سعودی، به نظر شما کدام فرد میتواند در کاهش سیاستهای خصمانه عربستان موثرتر باشد؟
- با توجه به پیچیدگی اختلافات درونی خاندان سلطنتی نمیتوانم از فرد خاصی که توان و یا اعتقاد به کاهش سیاستهای کنونی عربستان داشته باشد، نام برد. حاکمان کنونی نهایت تلاش خود را جهت تخریب روابط و نیزاعمال دشمنی با ایران به کاربستند؛ بیثباتی و ناامنی در منطقه را افزایش دادند؛ جنایات بیسابقهای را علیه مردم مظلوم و کودکان بیگناه یمن مرتکب شدند؛ رقابت تنگاتنگی را با رژیم صهیونیستی در ارتکاب جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت رقم زدند؛ برای ملت خود و منافع ملی و امنیت و اعتبار کشور خویش نیزخسارتهای جبرانناپذیری را به ارمغان آوردند. بنظر میرسد اینها واقعیتهایی است که پیش روی سایرگزینههای موجود در خاندان سلطنتی است. ناکارآمدی و نتایج خانمانسوزسیاستهای فعلی میتواند مایه عبرت آنان باشد.
انتهای پیام/