مجتبی گلستانی: انتخاب باب دیلن با هدف گسترش مرزهای ادبیات بوده است
مجتبی گلستانی، نویسنده و منتقد ادبی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی آنا درباره جایزه نوبل ادبی و نوبلیست شدن باب دیلن، گفت: «به نظر من، مهمترین نکته فهم منطقی است که در پس این انتخاب قرار دارد. بسیار سادهانگارانه است اگر با دیدن نام یک خواننده و موزیسین مشهور راک که ترانهسرا هم هست، این انتخاب را نوعی ابتذال تلقی کنیم.»
وی افزود: «من معتقدم منطقی که در پس این انتخاب بوده است، بر گشودن و گسترش فضای ادبیات تاکید داشته است. آنگونه که پیشتر نیز دیدهایم، به ویژه در این سالها جایزهی ادبی نوبل لزوماً به حوزهی ادبیات داستانی محدود و منحصر نبوده و به شاعران و نمایشنامهنویسان نیز تعلق گرفته است. و البته همه میدانیم که نوبل عمدتاً برخلاف گمانهزنیها عمل میکند. اهمیت جایزه امسال در این است که نوبل خود را در برابر هنجارهای نهاد ادبیات قرار داده و کوشیده است این هنجارهای مالوف را بر هم بریزد.»
گلستانی خاطر نشان کرد: «اصولاً هر نهاد بر تعیین حدود و مرزبندی خود از سایر نهادها و دیگر قلمروها تاکید دارد. و این امر در نهایت به نوعی منطق بازتولیدی میانجامد که هرچه جز خود را، غیر مینامد و طرد میکند و هرچه خود ادبیات میداند و مینامد، تقویت و بازتولید میکند.»
وی با اشاره به موضوع انتقادها درباره نوبل امسال گفت: «حرف بسیاری از مخالفان انتخاب باب دیلن این است که او به فضای ادبیات یا به تعبیری که من به کار بردم، به نهاد ادبیات تعلق ندارد؛ اما به نظر من، منطق جایزهی ادبی نوبل از این جهت اهمیت دارد که میکوشد با این انتخاب، ادبیات را از چنگال نخبهگرایی ادبی رهایی بخشد و مرزهای ادبیات را گسترش دهد. ترانه و ترانهسرایی، و به ویژه ترانهی سیاسی و اعتراضی، بخش مهمی از فرهنگ غیرنخبهگرا را تشکیل میدهد، فرهنگی که عمیقاً دموکراتیک است و در برابر اشکال سرکوبگر «حکومتمندسازی» مقاومت میورزد.»
نویسنده کتاب «واسازی متون جلال آلاحمد» افزود: «حکومتمندسازی در اینجا به این معناست که همه باید تحت یک چارچوب و قوانین مشخص رفتار کنند و بیندیشند. نوبل امسال به قوانین رفتار و گفتار در درون نهاد ادبیات تن نداده است.»
وی ضمن بیان این مطلب که این نکته به آن معنا نیست که به انتخابهای نوبل در طول سالهای گذشته انتقادی وارد نباشد، اظهار داشت: «سخن من منحصراً در مورد امسال است؛ طبیعی است که نمیتوان از انتخاب چرچیل به عنوان برندهی نوبل ادبیات دفاع کرد. یا نباید این نکته را فراموش کرد که جایزهی ادبیات نوبل خود را از افتخار انتخاب نویسندگان بزرگی چون کارلوس فوئنتس یا میلان کوندرا محروم کرده است.»
وی در پاسخ به این سوال که آیا نوبل ادبیات؛ میتواند به ترانههای ترانهسرایی تعلق بگیرد که پیش از این در مقام شعر شناخته نشده است، گفت: «نکته دقیقاً همین است که چه کسی یا کسانی باید یا حق دارند که چیزی را شعر بدانند یا ندانند یا ادبیات بنامند یا ننامند. و اگر چنین حقی دارند آن را از کجا آوردهاند.»
گلستانی ادامه داد: «به نظر من جایزه ادبی نوبل امسال بار دیگر پرسش «ادبیات چیست؟» را مطرح کرده است. طبیعتاً کسانی که گسترهی ادبیات را محدود به داستاننویسی معهود و شعر مالوف و نمایشنامهنویسی متعارف میدانند، هرچه غیر از اینها باشد، شایستهی نام ادبیات و جایزههایش نخواهند دانست. یا کسانی که از ادبیات، ادیب در معنای کلاسیک کلمه میفهمند، با این انتخاب برآشفته خواهند شد چون مرزهای ادبیات را مورد هجوم میبینند؛ اما در مقابل، اگر ادبیات را دارای معنا و مرزهای ثابت و مشخصی ندانیم و این قلمرو را دارای قابلیت بازتعریف و گسترش بدانیم این انتخاب را هم درک میکنیم.»
وی افزود: «ترانههای باب دیلن سرشار از استعارههای ناب سیاسی و اجتماعیاند و بسیاری از آنها همچون سرودهای جنبشهای اعتراضی دههی ۶۰ میلادی در آمریکا و حتی اروپا زمزمه میشدهاند. سهم این ترانهها را که گاهی بسیار سوررئالیستی هم هستند، در پیشبرد جنبش حقوق مدنی آمریکا فراموش نکنیم.»
این منتقد ادبی خاطرنشان کرد: «نکته دیگر توجه بابا دیلن به فرهنگ بومی آمریکاست. سبک راک بومی یا همان Folk rock در شنیده شدن صدای کشاورزان و کارگران و اقلیتها بسیار تاثیرگذار بوده است.»
وی گفت: «حرف آخرم اینکه هر انتخابی که محدودیتها را بردارد و انحصارها را بشکند، به اقتدارزدایی و حرکت به سوی دموکراسی رادیکال و شنیده شدن صداهای دیگر، به ویژه صدای اعتراض اقلیتها کمک میکند.»
انتهای پیام/