اهدای نوبل به باب دیلن، مُهر تاییدی بر ترانه پیشرو است
این که جایزه نوبل تا چقدر به سیاست و مناسبات آن آلوده شده و آیا میتوان آن را یک المپیکِ ادبیات به حساب آورد یا نه بحثی قدیمی است که نه در حوصله این یادداشت است و نه مرتبط به حرفی که من قصد بیانش را دارم. در هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم این جایزه در گذر سالها به معتبرترین جایزه ادبی جهان بدل شده و برندگانش را یک شبه به شمایلی همهگیر و پرمخاطب بدل میکند، حتا اگر بشود فهرست بالابلندی از نویسندگان و شاعران بزرگ مثل لئو تولستوی، جیمز جویس، آنتوان چخوف، مارسل پروست، کارلوس فوئنتس، ازرا پاوند، هنریک ایبسن، خورخه لوییس بورخس، امیل زولا و... را برشمرد که در تمام طول عمر موفق به دریافت این جایزه نشدند.
موضوع این یادداشت قرار است اهدای جایزه نوبل ادبی 2016 به باب دیلن ترانهسرا، موزیسین، خواننده، نقاش آمریکایی باشد که بسیاری او را با ترانههای معترضانهای دهههای شصت و هفتاد به خاطر میآورند. ترانههایی مثل «بر در بهشت میکوبم» علیه «جنگ ویتنام»، یا «تنها بازیچهای در دست آنها» درباره قتل فعال حقوق مدنی، یا «مرگ ملالتبار هتی کرول» درباره مرگ کارگر سیاهپوست «میخانه هتی کرول» توسط «ویلیام زاتزینگر» سفیدپوست و یا ترانههای ماندگار دیگری مثل «همچون یک خانهبهدوش» و «باید به یکی خدمت کنی». علاقهمندان سمجتر که کارهای او را تا امروز دنبال کردهاند هم از درهای تازهای که با انتشار هر آلبومش پیش روی ترانهی پیشرو گشوده آگاهاند. «دیلن» در دوران فعالیت بیش از نیمقرن خود همواره به عنوان چهرهای یاغی در فرهنگ مردمی آمریکا شناخته شده که هم منتقد و هم معرف آن فرهنگ بوده. آنچنان که میشود او را یکی از اثرگذارترین چهرههای موسیقی و ترانه مردمی جهان دانست.
اهدای جایزه نوبل به او اتفاق مبارکی برای ترانه و ترانهسرایان در همه جای جهان است. این که ببینیم کارنامه یک ترانهسرا – که متاسفانه در هیچ کجای جهان قدری همپای شاعر نداشته است و در همین ایران خودمان هم بخشی از اهل ادبیات همچنان ترانه را «شعر سخیف» خطاب میکنند – توانسته آنقدر بر جامعه و جهان پیرامونش اثرگذار باشد که معتبرترین جایزه ادبی جهان را نصیبش کند، برآورد آرزویی بزرگ را تقویت میکند که رفته رفته «ترانه» به عنوان شاخهای مجزا و مستقل از آفرینشگری ادبی در جهان شناخته و از طرف دوستداران ادبیات پذیرفته شود. هر چند که در همین یک روز بعد از انتشار خبر اهدای جایزه به دیلن، وامصیبتای بخشی از منتقدان و اهالی ادبیات در جهان و سرزمین مادری خودمان بلند شده که دوران غولهای بزرگی چون «کامو» به سر آمده که جایزه نوبل را هم به یک آوازخوان میدهند! این سنتشکنانهترین انتخاب نوبل تا امروز - البته بعد از وینستون چرچیل! - بوده است و بدیهیست که بسیاری با آن به مخالفت برخیزند چرا که ترانه جایی در تعریفشان از «ادبیات» ندارد. البته «باب دیلن» پیش از این هم جدا از راه یافتنش به تالار مشاهیر ترانه در 1982 و تالار مشاهیر راک اندرول در سال 1988، به خاطر تأثیر ژرفی که با آفرینش اشعاری با قدرت شاعرانه فوقالعاده بر موسیقی عامه پسند و فرهنگ آمریکا گذاشت بود برنده جایزه ویژه پولیتز 2008 و جوایز بسیار دیگر شده بود اما بسیاری باور نداشتند موفق به بردن جایزه نوبل ادبیات هم بشود.
وقتی چند سال پیش «ماریو بارگاس یوسا» موفق به بردن نوبل ادبی شد هم منتقدان با اشاره به کتاب «سور بز» و تمایلاتهای سیاسی و فعالیتهای چپیاش لب به دندان گزیدند و موج اعتراض به راه انداختند و کار تا جایی پیش رفت که او را «پادشاه حواشی» نامیدند اما «یوسا» نه از فعالیتهای سیاسی دست کشید و نه از رمان نوشتن. اعتراضها به اهدای جایزه نوبل به «باب دیلن» هم راه به جایی نخواهد برد و تنها و تنها باعث بیشتر شنیده شدن آثار او خواهد شد. این برگ تازهای در کارنامه آکادمی جایزه نوبل است که انتخاب خود را از دایره نولهای ادبی و شاعران خاص و اغلب فاخر بیرون کشیده و به حیطه فرهنگ عمومی و ترانه و موسیقی مردمی گسترش داده است. حیطهای که اثرگذاری بر آن و شکل دادن و هدایتش به سمت مضامین والای انسانی بیش از هر شاخه هنری از عهده ترانه متعهد و اجتماعی ساخته است. کاری که «باب دیلن» با بیش از پنجاه سال حضور مستمر و خستگیناپذیر از عهده آن بر آمده است. این جایزه مُهر تاییدی بر ترانه پیشرو، به عنوان شاخهای مستقل در آفرینشگری ادبیست.
23 / مهر / 1395
* شاعر و ترانهسرا
انتهای پیام/